شروع جمعآوری خاطرات ورزش در سئول
از شوخی وزیر تا همراهی قهرمانان
صاحبخبر - آزاده پیراکوه موزه ورزش، المپیک و پارالمپیک با اهدای چهار نشان از سوی 4 ورزشکار المپیکی ایران جان گرفت. بهداد سلیمی، احسان حدادی، مجتبی عابدینی و آرش میراسماعیلی با اهدای مدال، لباس و جام بعد از چند ورزشکار پارالمپیکی، در راهاندازی موزه ورزش مشارکت کردند تا شاید اقدامشان انگیزهای شود برای سایر ورزشکاران. آرش میراسماعیلی و عابدینی از کمیسیون ورزشکاران کمیته ملی المپیک در کنار دو نفری که عضو این کمیسیون نیستند، دست به کار شدند تا کمک کنند بیاعتمادی که از گذشته وجود داشت، از بین برود و اهالی بیشتری از خانواده ورزش در غنی کردن این موزه قدم بردارند. سالها قبل مصطفی هاشمیطبا و برخی از مسوولان ورزش چند بار برای راهاندازی موزه ورزش اقدام کردند اما نتیجه بیاعتمادی اهالی ورزش به این پروژه این شد که جز چند دست لباس و کتاب که از سوی برخی خانوادههای ورزشکاران قدیمی اهدا شد، اتفاق خاصی نیفتاد و در نهایت پروژه متوقف شد. آن زمان قرار بود در محل کمیته ملی المپیک در خیابان گاندی که خیلی هم ساختمان بزرگی نبود و فضای خاصی برای موزه در آن تعبیه نشده بود، وسایل و افتخارات قهرمانان نگهداری شود. همین موضوع باعث شد تا خیلی از اهالی ورزش اعتماد نکنند و مدالها و وسایلشان را تحویل ندهند اما امروز شرایط فرق کرده است. قرار است موزه المپیک در ساختمان کمیته ملی المپیک راهاندازی شود و در همین راستا فراخوانی زده شده تا ورزشکاران و مربیان، در این طرح مشارکت کنند. در مقابل اهدایی اهالی ورزش، رسیدی به آنها اعطا میشود که ثابت میکند این ورزشکار یا مربی، نشان افتخاری را به امانت گذاشته و کمیته ملی المپیک متعهد شده که از آن به خوبی نگهداری کند. اگر اتفاق ویژهای نیفتد، فاز اول این موزه تا آخر بهمن ماه افتتاح میشود و در این فاصله باید تعداد بییشتری از ورزشکاران در این طرح مشارکت کنند با این هدف که فضایی آماده شود تا درهای موزه به روی مردم، بخصوص نوجوانان باز شود. ایدهای که پشت راهاندازی این موزه است، فراتر از جمعآوری افتخارات است. در گام اول قرار است اهالی ورزش تشویق شوند تا در این طرح شرکت کنند اما این همه اتفاقی که قرار است در موزه ورزش بیفتد، نیست. اگرچه در ارتباط با همین موضوع هم هنوز به کار زیادی نیاز است چراکه باید اهالی ورزش ترغیب شوند که بخشی از خاطراتشان را به این موزه بسپارند. جالب است که گفته میشود سناریویی نوشته شده تا موزه ورزش جایی باشد برای مرور خاطرات جمعی. نگاهی که میتواند انگیزه خوبی برای اهالی ورزش باشد، مشروط بر اینکه اطلاعرسانی خوبی درباره این ایده صورت گیرد. خاطرات جمعی یک مفهوم کلی دارد. ورزش شاید تنها جایی باشد که مردم هم میتوانند با افتخاراتش احساس نزدیکی زیادی کنند. روزی که یک قهرمان روی سکو رفته (اگر نزدیک به زمان حال باشد) در ذهن خیلی از مردم زنده است و همین بهترین بهانه است برای علاقهمندی به رونق بخشیدن به این موزه. صیرافی: نام موزه برگرفته از ماهیت آن است این موزه در حالی کم کم شکل میگیرد که مدیرانی از میراث فرهنگی کار را شروع کردهاند و باید دید در ادامه چه اتفاقی میافتد. صیرافی، مسوول موزه ملی ورزش، المپیک و پارالمپیک، درباره نگاهی که بر این موزه حاکم است، میگوید: «میخواهیم این موزه، پویا باشد و فقط ثبت افتخارات فیزیکی مد نظر ما نیست.» او درباره نقدی که در ایران ورزشی نسبت به نام این موزه منتشر شده، میگوید: «ما باید عنوانی را انتخاب میکردیم که همه بخشهای ورزش را شامل شود. باید نشان دهیم که در راهاندازی این موزه همگرایی وجود دارد و این همگرایی در نام موزه مشخص است.» مسوول موزه درباره نگرانی دیگری که در شماره قبل روزنامه ایران ورزشی مطرح شده و حکایت از فعالیت استانها در راهاندازی موزه دارد، میگوید: «مهم نیست که استانها هم بخواهند در این زمینه اقدام کنند. آنها میتوانند در ارتباط با افتخارات استانی فعالیت کنند و افتخارات ملی در این موزه نگهداری شود. چه بسا ممکن است موزهها بتوانند با هم همکاری داشته باشند و در آینده، نشانهایی برای موزه ملی ورزش، المپیک و پارالمپیک به امانت گرفته شود.» دل کندن سخت است چهار قهرمان رشتههای مختلف در حالی مدالهای خود را اهدا کردند که حس و حالشان از زبان خودشان شنیدنی است. مجتبی عابدینی که لباسش را اهدا کرده، میگوید: «من یادگاریهایم از دوران قهرمانی را دوست دارم اما خوشحالتر میشوم اگر این یادگاریها در جایی نگهداری شود. خوشحال میشوم وقتی میبینم که بچهها میتوانند بیایند و آنها را ببینند.» او با اینکه تاکید میکند دل کندن از یادگاریهای افتخاراتش برایش سخت است اما میگوید: «میآیم به موزه و لباسی که خیلی به آن علاقهمند هستم را اینجا میبینم.» بهداد سلیمی هم که مدال طلای جهانی در سال 2011 را اهدا کرده، این وابستگی را دارد اما میگوید میخواهد مدالی که خیلی برایش ارزش دارد، در جایی مطمئن حفظ شود: «شاید در آینده مدالها و هدایای دیگری برای این موزه داشته باشم.» آرش میراسماعیلی هم از گریه پسرش میگوید و علاقهمندی او به مدالها. او جامی که بعد از طلای جهان دریافت کرده را برای موزه آورده و میگوید: «از دیروز که جام را برداشتم تا به کمیته بیاورم، پسرم ناراحت بود اما راضیاش کردم که این افتخارات باید در جایی برای همه به امانت بماند چون مال مردم ایران است.» احسان حدادی هم که دوبندهاش را آورده، میگوید: «دلم میخواست مدال المپیک را بیاورم اما مدتی قبل این مدال را به محک هدیه کردم. البته یکی پیدا شده که میخواهد مدالم را 500 میلیون تومان بخرد. گفته که پول را به محک میدهد و مدال را به خودم برمیگرداند. اگر این اتفاق بیفتد و دوباره مدالم را بگیرم، به موزه هدیه میدهم. ترجیح میدهم یادگاریهایم در اینجا بماند.» تعبیر قابل تامل وزیر ورزش از هدیه مجتبی: این هم گونی آورده! یک به یک ورزشکاران جام، مدال و لباس خود را میآورند، به وزیر هدیه میدهند و صالحیامیری هم به آنها رسید تحویل میدهد. در لحظهای که مجتبی عابدینی نزدیک میشود، وزیر ورزش حرف عجیبی میزند. او قصد شوخی دارد اما بعید است که این شوخی خیلی مناسب این فضا باشد. همینطور که مجتبی با لباسش نزدیک میشود، وزیر میگوید: «این هم که گونی آورده!» صدای خنده جمع بلند میشود و ... .∎
نظر شما