شناسهٔ خبر: 30017597 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

حکایت

خسیس و گنجینه اش

صاحب‌خبر - خسیسی که برده زرش بود، مبلغی پول زیر خاک قایم کرده بود. خوشی را بر خود حرام کرده بود تا به آن گنجینه دست نزند. روزی به مکان گنجینه رفت اما چیزی نیافت. زاری کرد و ناله سر داد. رهگذری از آن جا می گذشت، پرسید: ای مرد ناله ات از چیست؟ گفت: گنجینه ام را که نزدیک آن سنگ بود، برده اند. رهگذر پرسید: چرا آورده ای این جا؟ مگر در خانه ات جایی نبود؟ خسیس گفت: پول به سختی به دست می آید ولی به آسانی از دست می رود. رهگذر گفت: پس چرا غصه می خوری؟ پولی که خرج نمی کنی با سنگ چه فرقی دارد؟ به جایش سنگی بگذار و برو خانه! نویسنده: ژان دو لافونتن مترجم: ملیحه صمدی

نظر شما