شناسهٔ خبر: 29941410 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه ایران‌ورزشی | لینک خبر

خداحافظی با فرزند خلف استقلال

ایرج دانایی‌فرد، از یاد رفته

صاحب‌خبر - سعید آقایی ایرج دانایی‌فرد، مردی که نام او برای ما با یک خاطره سترگ و دلنشین پیوند خورده. همو که در تمام این سال‌ها او را نداشته‌ایم و در هیاهوی بی‌امان رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی سهمی هر چند اندک و گذرا نداشته تا پاییز فراموشی فوتبال روی بی‌رحم خود را در قبال او تمام و کمال نشان دهد. با این وجود نام او بر تارک تاریخ قطور فوتبال همچون نگینی می‌درخشد؛ چه آنکه دستاوردش و آنچه رقم زده به اندازه‌ای شیرین بوده که هرگز از اذهان پاک نمی‌شود. تابستان داغ سال 1357 در ماردل پلاتای آرژانتین. نبرد با اسکاتلند بزرگ و ستاره‌های نامدارش. روزی که پسرک خوش‌تکنیک ایرانی ناگهان با یک حرکت انفجاری آرچی گمیل پرآوازه و مدعی را مغلوب کرد و با یک ضربه پیچ‌دار از زاویه بسته دروازه اسکاتلند را گشود تا نخستین گل ایران در تاریخ جام جهانی ثبت شود. گلی که معجون تکنیک، سرعت، هوش و البته اعتماد به نفس بود. همان پسرکی که برای بازی کردنش در ترکیب اصلی بعد از شکست فاجعه‌بار روز نخست برابر لاله‌های نارنجی، بحثی داغ میان حشمت خان و اصغر شرفی تا نیمه‌های شب در هتل محل اقامت در گرفت تا سورپرایز ایران در بازی دوم باشد. ایرج دانایی‌فرد با همان بازی و همان گل نام خود را به تاریخ فوتبال ایران سنجاق کرده. نامی که البته در تمامی این سال‌ها زیر برف نسیان فراموش شده و هرگز ردپایی از او در فوتبال و باشگاه استقلال در 4 دهه اخیر و روزهای بعد از انقلاب ندیده‌ایم. باشگاهی که بی‌تردید خاندان دانایی‌فرد پدر آن محسوب می‌شود و از همین رو شایسته ارج و قرب و احترام بیشتری در این سال‌ها بود. علی دانایی‌فرد به‌عنوان پدر ایرج موسس باشگاهی بود که حالا نزدیک به چند دهه بدل به یکی از پایگاه‌های فوتبال آسیا شده. علی دانایی‌فرد با بنیانگذاری تاج هویت و معنایی فراتر از یک باشگاه ورزشی را رقم زد. با تاسیس تاج و حضورش در بدنه جامعه و رقابت تنگاتنگ آبی‌ها با قطب دیگر فوتبال یعنی پرسپولیس، توده مردم دغدغه‌ای تازه یافتند که از شکل تفریح و ورزش خارج و در زندگی مردم جاری و ساری شد. آنچه حتی هویت شهری چون تهران به‌عنوان پایتخت را تحت تاثیر خود قرار داد تا فوتبال پایتخت در سایه حضور تاج و پرسپولیس بدل به یک پایگاه بزرگ شود. فوتبال باشگاهی با حضور این دو قطب معنا و مفهوم دیگری یافت و عنصر رقابت تنور آن را به اندازه‌ای گرم کرد که فوتبال رونق بگیرد و بدل به زندگی مردم شود. دانایی‌فرد و البته عبده پایه‌گذار یک فرهنگ و یک هویت در ایران بودند و چه تلخ که امروز آخرین بازمانده از این هویت و فرهنگ قدیمی دیگر در میان ما نیست. ایرج دانایی‌فرد فرزند علی دانایی‌فرد بنیانگذار باشگاه تاج در سال 1329 در تهران به دنیا آمد و در طول دوران فوتبالش پیراهن باشگاه‌های تاج، عقاب و پاس را بر تن کرد. او از 1349 به صورت رسمی وارد عرصه باشگاهی شد و در پست مدافع چپ نامی برای خود دست و پا کرد. به ویژه اینکه فرزند یکی از بزرگان تاریخ فوتبال ایران محسوب می‌شد و از همین رو بیشتر زیر ذره بین قرار داشت. ایرج 20 دی 1355 در ریاض و در جریان برد 3 بر صفر مقابل عربستان برای نخستین بار پیراهن تیم ملی را پوشید و همراه با تیم ملی برای نخستین بار به جام جهانی صعود کرد. جایی که نامش را به‌عنوان نخستین گلزن تاریخ ایران در رقابت‌های جام جهانی در کتاب فوتبال جاودانه نمود. 17 بازی ملی و 3 گل در کارنامه این بازیکن چپ پا و تکنیکی ثبت شده اگرچه در قیاس با کیفیت و توانایی ایرج دانایی فرد بسیار ناچیز است. دعوت به تیم منتخب جهان برای بازی خداحافظی اسطوره سرشناس فوتبال برزیل یعنی پله و بازی در کنار ستاره‌هایی چون کرایوف، بکن باوئر و... نشان دهنده کیفیت والا و بین‌المللی این ستاره محجوب فوتبال ایران بود. درخشش ایرج با پیراهن تاج و البته روحیه آرام و محجوب او سبب شد تا دانایی‌فرد از محبوبیت و وجهه خاصی در میان طرفداران این تیم برخوردار باشد. محبوبیتی که می‌توانست از او یک اسطوره بزرگ در قواره پورحیدری و حجازی در استقلال بسازد به ویژه اینکه او فرزند موسس باشگاه و به نوعی فرزند تاج به شمار می‌رفت اما گوشه گیری و عزلت نشینی این فرصت را از او و استقلال گرفت. در سال‌های بعد از انقلاب هرگز او را ندیدیم و نامی از او نشنیدیم تا ایرج آرام آرام از یادها برود. مردی که اهلیت فنی و متانت و شخصیت او به اندازه‌ای بود که نیمکت استقلال و حتی تیم ملی کمترین حق او باشد اما ایرج نیز همچون پدرش بعد از آویختن کفش‌ها گوشه عزلت گزید و هرگز از این سفره پر زرق و برق فوتبال سهمی برای خود نخواست. ایرج دانایی‌فرد بیش از دو دهه خارج از ایران و در آمریکا سکونت داشت از همین رو هیچ وقت از او نامی در میان مربیان فوتبال شنیده نشد. دانایی‌فرد که خصوصیات اخلاقی منحصر به فردی داشت تا چهره‌ای ماخوذ به حیا داشته باشد همواره دور از رسانه‌ها و هیاهوهای رایج بود. نام او این 4 دهه بعد از روزهای درخشش و اوج، زمانی طنین انداز شد که روی تخت بیمارستان خوابیده بود. آنچه مصداق عینی بی‌مهری و فراموشی در قبال یکی از بزرگترین ستاره‌های ایران است. این چهره سرشناس طی دو هفته گذشته به دلیل سیروز مزمن وضعیت جسمانی نامساعدی پیدا کرد و به تجویز پزشکان پیوند کبد را در دستور کار قرار داد از همین رو راهی شیراز شد اما ظرف مدت چند روز حال جسمانی او وخیم گزارش و از دیروز به کما رفت و سرانجام درگذشت. مرگ تلخ ستاره‌ای که از یادها رفته بود اما بزرگی‌اش هیچ گاه از یادها نمی‌رود. بر مرگ ایرج ‎دانایی‌فرد، نه به دلیل فقدانش که سرنوشت ناگزیر همه‌ ماست که به سبب استعاره‌ تلخش باید گریست. او یادواره‌ای از همه چیزهایی بود که امروز نداریم؛ طلایی‌ترین تیم ملی تاریخ‌مان با آن‌همه جام‌های زرین، یک تاج آسیایی افسونگر و فوتبالی پاک که پشت‌به‌پشت افتخار آفرید با آن استارهای واقعی‌اش! دریغا که آخر، تمام این داستان شکوه‌مند با خالقانش، پشت دهه‌ها سکوت دفن شدند.

نظر شما