مور گفت: دارم این کوه را جابجا میکنم.
شخص ثروتمند گفت: خدایی؟ آنوقت میخواهی این کوه را از اینجا برداری و کجا بگذاری؟ مور گفت: حالا هرجا، نفس جابجاکردن است که مهم است.
شخص ثروتمند گفت: خب حالا از برای چه
به چنین اقدامی روی آوردهای؟
مور گفت: مرا معشوقی است و قصد ازدواج با وی را دارم. وی گفته است اگر این کوه را جابهجا کنم همسر من خواهد شد.
مرد ثروتمند که از اراده و حماقت توأمان مور خوشش آمده بود به تمام دوستان و همکاران تأسیساتی و بسازبفروش و لودرکرایهده و داربستزن و مهندس و معمار و پیمانکار خود زنگ زد و آنها با همه تجهیزات خود به آنجا آمدند و طی چهار ماه کار شبانهروزی کوه را جابجا کردند. اما معالاسف در جریان این پروژه ملی، لانه مورچهها نابود شد و مور ناکام و معشوق بیعاطفهاش به سرای باقی شتافتند. یادشان گرامی و راهشان پررهرو باد!
امید مهدینژاد
طنزنویس
نظر شما