شناسهٔ خبر: 26309033 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه جام‌جم | لینک خبر

نگاه

غمنامه صبر

مستند «با صبر زندگی»، روایتی دردناک از مردمانی است که طی دو سالِ سخت و طاقت‌فرسا، زیر آتش و خمپاره‌های دشمن، نفس کشیدند و شاهد از دست دادن عزیزانشان بودند. «با صبر زندگی» مستند جدیدی درباره اتفاقات سوریه است. وحید فراهانی اینبار سراغ داستان فوعه و کفریا دو شهر سوریه رفته است. او ماجرای تبادل اسرای سوری و داعشی را روایت کرده است. اگرچه خط محوری مستند «با صبر زندگی»، روایت تبادل مردم محاصره شده فوعه و کفریاست، اما تلاش کرده با فاصله گرفتن از معرکه جنگ، که در عمده مستندهای تولید شده از اتفاقات سوریه شاهد آن هستیم، عشق و روابط انسانی میان خانواده‌های سوری و شرایطی که برای کودکان جنگ به وجود آمده را به تصویر کشیده و روایت کند.

صاحب‌خبر -

تعلیق در ژانر سینمایی یعنی هیجان، یعنی مهارت، یعنی ابزار سینمایی که مخاطب را در استرسی فیلمگونه نگه میدارد که در کل مدت تعلیق اضطراب حادثهای سینمایی را دارد اما سرانجام میداند که فیلم تمام شده و بعد از تیتراژ به غذاخوری کنار سینما میرود.

وقتی از تعلیق در ژانر مستند حرف میزنیم دیگر خبری از هیجان سینمایی نیست تنها درد است، واقعیتی دردآور که در تخیل، انتظار دروغ بودنش را میکشی و در مستند فوعه و کفریا همیشه منتظر همین دروغ میمانی و حاشا که واقعیتی تلخ انتظارت را میکشد. لحظههایی تصویری که نمیتوانی باورش کنی.

پیش از پرداخت به ماهیت تأثیرگذاری در مستند، مخاطب نیاز به پیشینه تاریخی و ذهنی از وقوع دلایل یک اتفاق دارد. فوعه و کفریا دو شهرکی که دو سال بدون هیچ ارتباطی با شهرهای دیگر، مقاومت میکند شهری در 35 کیلومتری جنوب غربی حلب و ده کیلومتری شمال ادلب که کاملا در محاصره تروریستهاست. 30 هزار نفر ساکنی که طی این دوسال به 15 هزار رسیدند و طعم دریافت 85 هزار گلوله خمپاره در این دو سال را چشیدهاند، گلولههایی که 2000 شهید غیرنظامی بر جای گذاشت. با تمام این تفاسیر تروریستها امکان دستیابی به این دو شهرک را پیدا نکردند و به سمت حفر تونل رفتند، تونلهایی به داخل شهرک برای انجام عملیات انتحاری.

وقتی صحبت از مقاومت به میان میآید تصورات مختلفی از فضای شهری در ذهن مخاطب شکل میگیرد، از مفهوم مقاومت و زندگی در فضای مقاومت، اما مستند «با صبر زندگی» از درون فوعه و کفریا روایت میکند از قحطی مطلق بدون آب، گاز و برق. وقتی تنها وسیله گرمایشی هیزم باشد و غذای کودکان ریشه گیاهان باشد آنوقت کمی با مفهوم محاصره و مقاومت آشنا میشوی. اما از طرف دیگر دو شهر مضایا و زبدانی که محل زندگی تروریستهاست در محاصره نیروهای مقاومت قرار گرفته است. مذاکراتی شکل میگیرد و قرار میشود خانوادههای دو شهر فوعه و کفریا با مضایا و زبدانی مبادله شوند که جزئیات این آزادسازی به طور کامل در مستند توضیح داده و ماراتن انتظار از این جای مستند آغاز میشود.

ساعت 8 صبح روز اول مبادله، تشریح تصویری حال و روز منتظران در محله «راموسه» واقع در جنوب غرب حلب. شخصیتهای مستند روایت میشوند، منتظرانی که حتی میشد از پیشینه حضورشان در محل آزادسازی روایت کرد تا به لحظه وصال ختم شود. ابوعلی راننده گروه فیلمبرداری منتظر پدر و مادر است از اینجا انتظار ترجیعبند مستند میشود. انگار قرار نیست دوربین روی سهپایه برود.
لحظه به لحظه این انتظار قدرت روایت دارد هر کلوزآپی که از افراد گرفته میشود میتواند روایتگر داستانی مستقل از انتظار و مقاومت باشد. نریشنهایی که این انتظار را روایت میکند چاشنی پردازش ادبی به موضوع انتظار را به خود میگیرد تا مقدمات روایت اصلی را فراهم کند.

ساعت 10 شب روز دوم، تماسهای منتظران و عبور اتوبوسهای تروریستها از جلوی دوربین مقاومت فضای مستند را ملتهبتر میکند و سرانجام ساعت 11 روز سوم به ابوعلی خبر میرسد که انفجاری در نزدیکی اتوبوسها اتفاق افتاده و بر التهاب این تعلیق میافزاید، اینجاست که مخاطب با خود فکر میکند کاش تماشاگرِ یک فیلم سینمایی بود و آن چیزی که انتظارش را میکشد کیلومترها با واقعیت فاصله داشت. اینجا هیچ بازیگر حرفهای نمایش انتظار و اضطراب را نمیتوانست روایت کند. مستند از تصاویر ضبط شده توسط تروریستها استفاده میکند و مردمی که برای استراحت از اتوبوسها پیاده میشوند را نشان میدهد، هر لحظه انتظار یک انفجار را داری و چهرههای بیاطلاع خانواده نیروهای مقاومت را میبینی. تقسیم خوراکی بین کودکانی که بعد از دو سال رنگ و لعاب چیپس و پفک را میبینند و خودروی بمبگذاری شده به محل تجمعشان نزدیک میشود. داستان مستند به همین سادگی نیست. همه چیز به یک تبادل ساده ختم نمیشود. داعشیها مثل همیشه نقشه شوم دیگری در سر دارند. نقشهای که سالها برای آن تمرین کردند تا یاد بگیرند بیرحم باشند، تا بلد باشند خون بریزند و نلرزند.

نظر شما