از جنابتان چه پنهان گویا گرد مرگ پاشیده بودند. کارمندان که مسئول رتق و فتق امورات رعیتند همه کانه، مار بیل خورده بودند. با چهرههایی خوابآلود و بیلبخند و بشاشیت، هیچ کارمان به انجام نرسید. در عمارتی، سیستمی که نمیدانیم چیست، قطع بود و در عمارت دستگاه کاپی که آنهم نمیدانیم، چیست گویا کاغذ تمام کرده بود! یکان از مسئولان مربوطه هم نبودند و عارض شدند بروید فردا بیایید .قدری روزه فشار آورده بود، گفتیم در مصلی کارکنان زانویی دراز کنیم به منزل مراجعت کنیم، مشاهده فرمودیم جمعی از کارمندان کانه اصحاب کهف در خواب تشریف دارند. هرچند که حضرتش میفرماید نومکم فیه عباده لکن قطعا منظور جنابش نوم کارگزاران حکومتی نبوده و ثواب هیچ کار به قدر و منزلت گرهگشایی از کار رعیت نیست. به خشایار فرمودیم داستان چیست که هیچ کار پیش نمیرود. عارض شد: تصدقت گردم رمضان است دیگر کارگزاران حکومتی نای و رمق ندارند . فرمودیم: خب با این اوصاف اوضاع ممالک محروسه که پیش نخواهد رفت. عارض شد: همینی که هست !
در همان نمازخانه پسیاش زدیم و فرمودیم در منزل حسابت را میرسیم. حیف که در این مملکت کارهای نیستیم وگرنه حکم میفرمودیم عمله دولتی و حکومتی به سبب رمضانالمبارک راس ساعت 10صبح بر کار خویش حاضر باشند و بعد از حضور در اداره مربوطه هیچ کس حق ندارد کار رعیت بیجواب بگذارد. از اداره فخیمه خارج گشته از خدا برای اصلاح امور رعیت و کارگزاران دعا کرده دو دست از پا درازتر به منزل همایونی مراجعت کردیم. خداوند همه ما را به راه راست هدایت فرماید. قلمی شد به تاریخ ....
نظر شما