شناسهٔ خبر: 25695225 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه آفرینش | لینک خبر

آفرينش در گفتگو با عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام؛

مصباحي مقدم: فاصله گرفتن مسئولان از مردم، بزرگترين آفت امروز نظام است

صاحب‌خبر -

با توجه به اينکه برجام بخشي از اقتصاد مارا تحت تاثير قرار داده، مي خواهيم بدانيم اين وابستگي به خاطر نگرش مسئولان ما به برجام به عنوان يک مسئله کليدي است، و يا اينکه واقعا تاثيرات برجام بر اقتصاد جدي است و مي تواند ما را متزلزل نمايد؟

واقع مسئله اين است که موافقتنامه برجام براي رفع تحريم هاي اقتصادي ناشي از تصميمات 1+5 و ناشي از قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل متحد بود و به روابط خارجي اقتصاد ما و روابط سياسي ما باز مي گردد. من اقتصاد ايران را که مورد تحليل قرار مي دهم، شايد بيش از 80 درصد اقتصاد ايران ارتباط تنگانگي با مناسبات خارجي و بين المللي ندارد. به عنوان مثال کشاورزي ايران که زيرمجموعه هايي دارد، موضوع معادن ايران، ساخت و ساز در ايران، تجارت داخلي در ايران و... که مربوط به واردات نمي شوند. اينها بخش عظيمي از اقتصاد مارا تشکيل مي دهند و ارتباطي با اقتصاد خارجي ما ندارد چه برسد به اينکه با برجام پيوند بخورد .

بسيار به جا بود که دولتمردان ما موضوع اقتصاد ملي را تا اين حد تحت تاثير بحث هاي مربوط به برجام قرار نمي دادند و چنين ادعايي رخ نمي داد که اگر برجام تصويب شود همه چيز درست مي شود و درباغ سبز و سرخي پديد مي آيد و اگر برجام تصويب نشود آب خوردن و آلودگي هوا هم دچار مشکل خواهد بود.

به نظرم بزرگ کردن مسئله تا اين حد يک اثر داخلي و يک اثر خارجي داشت. اثرداخلي اين بود که بسياري از مردم ما را متوقع کرد و اين تصور دست داد که اگر برجام تصويب شود بسياري از مشکلات کشور حل خواهد شد. اين نقش را دقيقاً دولت بازي کرد و موجب افزايش انتظارات عمومي گرديد.

80 درصد اقتصاد ايران، ارتباطي با برجام ندارد

اما اثر خارجي که اين نوع تبليغات گذاشت، طرف هاي برجام را نيزحساس کرد. و آنها اينطور تصور کردند با اين توافقي که صورت گرفته، خدمت بزرگي به ايران شده است. پس بايد کاري کرد تا چنين آثار اميد بخش و سازنده اي براي برجام مترتب نباشد.

لذا غرب عقب نشيني کرد و اين ترس به آنها دست داد که با حل شدن مشکلات ايران براساس اين موافقتنامه به زودي يک اقتصاد پرقدرتي شکل خواهد گرفت که ديگر نمي توان آن را کنترل کرد. پس بهتر است زير اصل توافق بزنند. بنابراين ريشه اصلي مسئله همين نگرش نسبت به برجام بود که اين فضا را در داخل و خارج شکل داد.

تحليل بنده اين است که اتفاقاً قبل از خروج آمريکا از برجام، وضعيت رواني که از زمان روي کار آمدن ترامپ در کشور شکل گرفته بود، آثار بسيار مخربي بر اقتصاد و افکار عمومي ما گذاشت. مردم را به شدت در حالت اضطراب قرار داد و سرمايه گذران را در حالت انتظار نگه داشت.

هرآنکه مي خواست و مي توانست در حوزه سرمايه گذاري وارد شود، اين کار را نکرد و همه منتظر بودند چه اتفاقي براي برجام رخ خواهد داد و آمريکا چه واکنشي خواهد داشت. اما اکنون که آمريکا از برجام خارج شد، وضعيت بهتري به وجود آمده و بيم و اميدها به آمريکا قطع شده و اميد به خود و توان داخلي افزايش پيدا کرده است. چه بسا در اين فضاي به وجود آمده، دولت و ملت بتوانند از آن استفاده کنند و راجع ظرفيت هاي داخلي توجه بيشتري داشته باشند. وسعي کنند اين ظرفيت هاي بالقوه را بالفعل برسانند.

بنده زماني به آقاي روحاني مستقيما عرض کردم که اگرشما در اقتصاد داخلي کاري کنيد که ظرفيت هاي موجود براساس اطلاعات و داده ها مورد استفاده قرار گيرند، فقط در حدود 100 ميليارد دلار در سال از محل صرفه جويي انرژي درآمد کسب خواهيم کرد.

اين مبلغ سالانه مي تواند به عنوان سرمايه گذاري در عرصه هاي مختلف مورد استفاده قرار گيرد. دراين صورت قدرت هاي جهاني با يک اقتصاد قوي رو به رو مي شوند و ناگزيرند که با يک کشور با قدرت، همکاري کنند.

باخروج آمريکا و از سرگيري تحريم ها، و اينکه چه اتفاقي خواهد افتاد، نوعي نااميدي و اضطراب ميان جامعه به وجود آمده ، لذا اميد آفريني و ايجاد وحدت در کشور ضروريست، چرا اين يکپارچگي در چنين شرايط حساسي شکل نمي گيرد؟

بنده معتقدم امروز که اميد به آمريکا منتفي شد، بايد توجه کنيم که آمريکا در دوران تحريم ها و دوران پس ازتوافق که تحريم ها را برنداشت و بدعهدي کرد، حداکثر توان و انرژي خود را براي تحت فشار قراردادن ايران استفاده کرده است. به عبارتي ديگر از هيچ ترفندي براي آسيب به ايران فروگذار نکرد.

شاهد اين سخن، زماني که خانم کلينتون وزيرخارجه اوباما بود، گفت ما تحريم هاي فلج کننده برا اقتصاد ايران وضع کرده ايم و انتظار داشتند که ايران زمينگير شود. اما ديديم که اقتصاد ما دچار مشکلات جدي شد اما فلج نشديم. آقاي جان کري هم در کنگره اظهار کرد طي 100 سال گذشته تحريم هايي که برايران وضع شده برهيچ کشور و دولتي وضع نشده است.

پس معلوم مي شود که آمريکا تمام توان خود را به کاربسته و اکنون هيچ اهرم جديدي ندارد که به کار گيرد. پس ما با نقطه اوج تحريم ها رو به رو بوده ايم و اکنون از آن عبور کرده و درسرازيري تحريم ها قرار گرفته ايم. پس اوضاع ما بدتر از اين نخواهد شد و هراتفاقي که رخ دهد نسبت به آن زمان وضعيت بهتري را براي ما تداعي خواهد کرد.

آمريکا تمام توان خود را در دوران تحريم به کارگرفت، اوضاع ما بدتر از اين نخواهد شد

اين اميد بخش خواهد بود، خصوصا اگر براساس رهنمود هاي رهبرمعظم انقلاب در خصوص اقتصاد مقاومتي تکيه کنيم و از ظرفيت هاي دروني اقتصاد بهره ببريم و درون نگري را سرلوحه تصميمات نماييم. معناي درون گرايي در اقتصاد مقاومتي به معناي عطف توجه به ظرفيت هاي داخلي و به کارگيري همه امکانات عظيم کشور براي بهبود وضعيت اشتغال و توليد و... مي باشد.

برون گرايي نيز در اقتصاد مقاومتي به معناي آن است که ظرفيت هاي به وجود در داخل را براي ارتباط و تعامل سازنده با خارج از کشور به کار بگيريم. معناي درون گرايي و برون گرايي در اقتصاد مقاومتي اين نيست که يک چشم به داخل و يک چشم به خارج داشته باشيم و به دنبال انتظار کمک از اروپا و ديگر کشورها داشته باشيم. اين نگرش بايد کنار گذاشته شود، چرا که مسلماً آنها به دنبال منافع خود هستند اگر منافعشان اقتضا کند با ما همراهي مي کنند و اگر نفعي نبرند قطعاً ارتباط خود را کم مي کنند.

همچنين برون گرايي به معناي اين نيست که ما اقتصاد بسته ايجاد کنيم، چرا که اقتصاد بسته محکوم به مرگ است. ما بايد اقتصادي باز داشته باشيم و تمام ظرفيت خود را به کار گيريم و تاحدي که قادريم با کشورهاي ديگر به تعامل و مبادله تجاري بپردازيم و نيازهايمان را از اين مبادلات تامين کنيم.

با خروج آمريکا از برجام، اميد به توان داخلي بيشتر شده است

اگر ما بتوانيم نفتي را که امروز به صورت خام فروشي صادر مي کنيم، طي يک بازه چند برنامه اي تماماً به فراورده تبديل کنيم بهره وري بسيار بالايي به دست خواهيم آورد و اقتصادي با پايه هاي قدرتمند خواهيم ساخت. اين امر مستلزم سرمايه گذاري عظيم ملي است. ما نبايد مدام چشم به خارج بدوزيم، چرا که در سرمايه گذاري هاي داخلي به ريال نياز داريم و ارز چنداني نياز نيست. اين يک و نيم تريليون تومان نقدينگي که درکشور وجود دارد يک ظرفيت فوق العاده براي تحريک بخش توليد و اقصاد ملي است. به شرط اينکه بتوانيم آن را به سمت سرمايه گذاري سوق دهيم، چرا که امروز نزديک به 60 درصد اين منابع در بخش واسطه گري و قاچاق هدر مي رود و تنها 40 درصد در چرخه سرمايه گذاري و توليد به کار گرفته مي شود. اگر مديريت منابع نقدينگي از سوي دولت و بانک ها به نحو احسن صورت گيرد و منابع را به سمت توليد ببرند، قطعا اشتغال چشمگيري در کشور ما به وجود خواهد آمد. آن زمان کشورهاي ديگر متوجه خواهند شد که نمي توان با اقتصادي که درحال رشد و شکوفايي است، به صورت دستوري و يکجانبه تعامل داشت.

ادامه دارد...

نظر شما