ذهن بکری که دنیای فوتبال را تغییر داد
آرسن ونگر نشان داد که هیچ کس نمیتواند دو بار پیشرو باشد. بدشانسی سرمربی آرسنال این بود که متدهایش بهعنوان الگو کپی شد.
صاحبخبر - سایمون کوپر اگر آرسن ونگر را بیرون از استادیوم فوتبال دیده باشید، به سادگی متوجه میشوید او تا چه اندازه عاشق مربیگری در آرسنال است؛ باشگاهی که او چند هفته دیگر و بعد از گذشت ۲۲ سال ترک خواهد کرد. او همواره با این ذهنیت آرسنال را هدایت کرده که بهترین شغل دنیا را در اختیار دارد. مربیانی چون ژوزه مورینیو جامهای بیشتری در کارنامه خود دارند ولی افرادی چون او در باشگاهها موقتی هستند؛ از آن مدل مربیانی که در مرکز قدرت و چالشهای یک باشگاه مدرن فوتبال، تنها بخشی از پازل قدرتاند. ونگر آخرین «مربی کامل» دنیای فوتبال بود؛ کسی که روزها را با آگاهی از هدایت تک نفره یک باشگاه بزرگ و در اوج لذت به شب میرساند. او به تنهایی آینده آرسنال را سالها جلوتر از زمان حال میچید. مرد فرانسوی با همان اخم همیشگی روی نیمکت مینشست و کنفرانسهای خبری را با احترامی که چاشنی کنایه را در دل خود داشت بدون جا انداختن کوچکترین جزییات، مدیریت میکرد. با این حال و درست در نقطه مقابل، او همان مردی بود که در کافه هتلهای ۵ ستاره که مردم برای تماشای فوتبال دور هم جمع میشدند، در مرکز توجهات قرار میگرفت، به زبانهای مختلف جوک و داستانهای خندهدار تعریف میکرد، ایدههای نو را با دقت میشنید و حتی در میانه دهه هفتم زندگی، در سواحل ریو، فوتوالی بازی میکرد. با هر شکست آرسنال، خودخوری میکرد اما فردای آن روز، در اوج شادی در دفتر کارش آمار مسابقه روز قبل را بالا و پایین میکرد. شاید گاهی برنده بزرگی بود اما همواره جالبترین مرد زمینهای فوتبال لقب میگرفت. زمانی که در سال ۱۹۹۶ با همان عینک مشهورش هدایت آرسنال را برعهده گرفت، انگلیسیها سراسر شک و شبهه بودند. ونگر ظرف چند ماه، آرسنال را متحول کرد. خودش بعدها در اینباره گفته بود: «حس میکردم درها را به روی دنیا باز میکنم.» در آن زمان هنوز میشد در فوتبال انگلیس حفرههای علمی پرنشده پیدا کرد. بهعنوان مثال رژیم غذایی بازیکنان پیش از حضور ونگر، یک صبحانه کامل انگلیسی قبل از آغاز تمرینها بود. کار تا جایی پیش رفته بود که در جریان شامِ بعد از پایان یکی از بازیهای خارج از خانه، بازیکنان مسابقه غذا خوردن دادند و استیو بولد، مدافع میانی آن زمان آرسنال با خوردن ۹ پرس، برنده شد! ونگر که توجه ذاتی و وسواسش به جزییات در دوران مربیگری در ژاپن شکوفا شده بود، رژیم غذایی ژاپنی شامل سبزیجات و ماهی بخارپز را در دستور کار قرار داد، در رژیم غذایی بازیکنان مکملهایی چون کراتین به کار برد و مینی بار اتاقهای بازیکناناش در هتل را خالی کرد. پیشرو بودن او به همین جا ختم نشد. او از همان ابتدای دهه ۱۹۸۰ نمایش بازیکنانش را با آمار و ارقام بررسی میکرد و از همه مهمتر، بهعنوان یک آدم جهاندیده، بازار نقل و انتقالات جهانی را خیلی خوب میشناخت. در دورهای که مربیان انگلیسی به خودشان زحمت نمیدادند رقابتهای جام جهانی را از نزدیک تماشا کنند، ونگر یک مربی منحصربهفرد بود. مرد فرانسوی خیلی زود فهمید پاتریک ویرا و تیری آنری، بازیکنان ذخیره میلان و یوونتوس در آن زمان چه استعدادی دارند. درک این مساله به قدرتی فراانسانی نیاز نداشت. هواداران آرسنال در همان ۴۵ دقیقه نخست نخستین بازی ویرا مقابل شفیلدونزدی در سال ۹۶ به این نکته رسیدند؛ این در شرایطی بود که هیچکدام از همکاران انگلیسی ونگر حتی اسم ویرا را هم نشنیده بودند. او بهعنوان یک معلم ذاتی، این توانایی را داشت تا چیزهایی را در بازیکنانش ببیند که خودشان هم نسبت به وجود آن توانمندی خاص آگاهی نداشتند. بهعنوان مثال، توانست آنری خنثی بهعنوان بال کناری را متقاعد کند که اثرگذاریاش، بازی در قالب یک مهاجم میانی است و از او یک گلزن تمامعیار ساخت. حد فاصل سالهای ۱۹۹۸ و ۲۰۰۴، آرسنال با هدایت ونگر ۳ عنوان قهرمانی لیگ برتر را با ارائه بهترین نمایشهای تاریخ حیات باشگاه به خانه برد. با این حال، بزرگترین مشکل مردان نوآور این است که کارشان کپی میشود. ایدههای ونگر خیلی زود در دنیای فوتبال به «تجربه نمونه» (best practice) تبدیل شد. در سال ۲۰۰۳، او یک نوجوان پرتغالی که بهعنوان بال کناری بازی میکرد را کشف کرد، به لندن آورد، به او تیشرت آرسنال با نام خودش هدیه داد و متقاعدش کرد تا با باشگاه قرارداد امضا کند. در همین زمان بود که منچستریونایتد همان بازیکن را کشف کرد و با بازارگرمی به چنگش آورد. آن بازیکن کسی نبود جز کریستیانو رونالدو. دقیقاً تابستان همان سال، رومن آبراموویچ، چلسی را خرید. پول نفت به فوتبال سرازیر شد و آرسنال را به حاشیه برد. به فرانسویترین شکل ممکن، ونگر که این واقعه را «دوپینگ مالی» خوانده بود، به این باور رسید که پیروزی رقبا با این شرایط غیرمنصفانه است. او تا به دست آوردن جایزه نهایی که شایستهاش بود، تنها یک قدم فاصله داشت. در فینال لیگ قهرمانان سال ۲۰۰۶، آرسنال یک ربع مانده به پایان بازی، با یک گل از بارسلونا پیش بود و در نهایت مسابقه را ۲ بر یک واگذار کرد. درست یک سال بعد و در جریان فینال لیگ قهرمانان میان لیورپول و میلان، در جایگاه ویژه استادیوم المپیک آتن، یک ردیف جلوتر از ونگر نشسته بودم. وقتی بازیکنان میلان برای گرفتن مدالهایشان به سمت جایگاه آمدند، با لبخندی کنایهآمیز دست زد و گفت: «میبینی، با یک تیم معمولی میتوان لیگ قهرمانان را فتح کرد.» با این حال، چنین لحظهای دیگر هیچ وقت برای ونگر پیش نیامد. او در آخرین فصل حضورش در آرسنال، بیش از همیشه به خودش نزدیک شد. هیچکس در آرسنال توان رویارویی با ویژگیهای خاص ونگر را نداشت. نفرت ونگر از ولخرجی، منجر به ذخیره ۳/۱۴۴ میلیون پوندی که شاید در دنیای فوتبال بیسابقه باشد، شده بود. پس مرد فرانسوی بهعنوان یک معلم همیشگی، به رویه خود مبنی بر خرید جوانان و شکل دادنشان ادامه داد و تنها چند بازیکن با دستمزدهای بالا برای اطمینان از جام آوردن خرید. با این حال وقتی شاهد درهم شکستن ساخته شگفتانگیزش توسط تیمهای ثروتمند بود، شبیه یک نوآور پیر سرگردان به نظر میآمد. تقریباً هیچ کس در دنیا نیست که بتواند دو بار در امری مشابه پیشرو باشد. هیچ کس دیگر قدرت ونگر در یک باشگاه را نخواهد داشت. مطمئناً آرسنال تا پیدا کردن جانشین او مربیان زیادی را استخدام و برکنار خواهد کرد؛ با وجود تمام شکستهایش، ونگر با ذهنی خالص و بکر، دنیای فوتبال را تغییر داد. سایت بازار ورزش ترجمه: محمدوالا یزدانی∎
نظر شما