شناسهٔ خبر: 25081426 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

گزارشی از مناطق زلزله زده سرپل ذهاب

از آرزوی یک مادر تا خانه ای برای «5 قلوها»

صاحب‌خبر - کورش شجاعی - نوروز 97 بسیاری از مردم زلزله زده سرپل ذهاب و روستاهای اطراف آن، عید و سفره هفت سین و لباس نو نداشتند و سال جدید را در کانکس ها و چادرها آغاز کردند. از وقوع آن زلزله 7.3 ریشتری، حدود پنج ماه می گذرد و با وجود رسیدگی ها و امکانات اولیه ای که در اختیار مردم قرار گرفته، آثار غم و رنج «بی خانمانی» و «آوارگی» از چهره زنان و مردان و کودکان به راحتی قابل مشاهده است. نیازی به جست وجوی زیاد برای پی بردن به مشکلات و دیدن و حس کردن رنج این عزیزان نیست، بسیاری از خانه ها ویران شده، محله فولادی شهر سر پل ذهاب بیشترین آسیب را دیده و تقریبا با خاک یکسان شده، از بین 7 شهر و حدود 2000 روستای آسیب دیده استان کرمانشاه در زلزله شامگاه 21 آبان 96، شهر سر پل ذهاب و روستاهای کوئیک بیشترین تلفات و خسارت ها را تحمل کرده، پارک ها و خیابان ها و حتی قبرستان را، انبوه کانکس ها و چادرها در برگرفته... . در کنار این همه ویرانی و «آوار» اما ساختمان های زیادی همچنان سرپا ایستاده اند، تعداد زیادی واحد مسکونی نیز برای قابل استفاده شدن نیازمند تعمیرات است. هموطنان زلزله زده ناگفته های زیادی دارند، گله مند از تاخیر در آغاز بازسازی به ویژه در شهر هستند، بعضی ها توزیع کانکس ها و چادرها و دیگر امکانات را غیرمنصفانه و ناعادلانه می دانند؛ دسترسی به حمام های صحرایی و حتی دستشویی برای عده ای همچنان مشکل است، متاسفانه حتی قیمت ارزاق عمومی گران تر از بقیه نقاط کشور شده، مردم به شدت از نزدیک شدن به تابستان و گرمای حدود 50 درجه ای این منطقه نگرانند خصوصا حال که به دلایل گوناگون امید چندانی به خانه دار شدن در آینده نزدیک ندارند، فکر تحمل آن گرمای طاقت فرسا و زودرس آن هم با فراوانی مار و عقرب و مورچه در این مناطق، جانسوز و جانگداز است. حتی تصور خوابیدن در یک کانکس 12 متری یا کوچک تر یا کمی بزرگ تر بدون کولر و یخچال و وسایل ابتدایی زندگی بسیار سخت و طاقت فرساست، چه رسد به این که یک خانواده چند نفره حالا باید چفت در چفت کنار هم بخوابند، خواب که نه، شب را به هر مشقتی که شده به صبح برسانند! قلم قاصر و ناتوان است از بیان و تصویر دردها و رنج های این عزیزان، باید رفت و از نزدیک دید و در کانکس ها و چادرهایشان لااقل برای چند ساعت مهمان شد تا کمی حس کرد و فهمید آن جا چه خبر است؟ قطعا این مشکلات برای خانواده هایی که افراد مسن، کم توان و معلول دارند، دوچندان می شود. اما با همه این تفاصیل، نبض زندگی در مناطق زلزله زده همچنان می زند، بسیاری از مردم به آینده امیدوارند و منتظر تحقق وعده های مسئولان. هر از گاهی عبور ماشین گل زده عروس جلب توجه می کند و در دل امید و شادی می آفریند. رستوران ها و غذاخوری ها خالی نیست، اوضاع فلافل فروشی ها خصوصا کنار خیابانی ها و به ویژه آنانی که وانت های خود را به زیبایی برای تهیه و عرضه فلافل، چراغانی کرده و آراسته اند، خوب است، مغازه ها و فروشگاه ها مشغول کارند، شهربازی سرپل ذهاب و چرخ «فانفار» این شهر می چرخد و صدای شادی و هلهله بچه ها از دور به گوش می رسد، کوه حاشیه شهر و درخت های فراوان و بلند و تناور اکالیپتوس، زیبایی و چشم نوازی خاصی به شهر داده است، این شهر کوچک ترافیک چندانی ندارد، مردم در تکاپوی کار و تلاش برای بیرون آمدن از چاله و چاه های کاغذبازی برای گرفتن پروانه و آغاز بازسازی هستند خلاصه، نبض زندگی می زند. برخی خیران هنوز هموطنان زلزله زده خود را فراموش و رها نکرده اند. اما حرف های مردم از زبان خودشان با آن گویش شیرین کردی شان شنیدن دارد... . آرزوی یک مادر گفت وگو با مردم و شنیدن درد دل ها و خواسته هایشان کمترین و حداقلی ترین وظیفه بود که با نیت همین شنیدن ها و انتقال این حرف ها به مسئولان، جمعه سوم فروردین عازم منطقه زلزله زده شدیم ودر چهارمین روز بهار با گروه همکاران و عده ای از نیروهای داوطلب جهادی، مهمان جمع مردم غیور و مهمان دوست سرپل ذهاب شدیم تا بشنویم از زبان خودشان و از نزدیک ببینیم اوضاع شهر و روستا و وضعیت مردم زلزله زده را.کانکس ها و چادرهای چفت در چفت در پارک ورودی سرپل ذهاب نگاه ها را به سمت خود جلب می کرد؛ از ماشین که پیاده شدیم و میان مردم رفتیم، کلی حرف و حدیث و درد دل شنیدیم. یک خانم که به همراه همسر و دو فرزندش در چادر اسکان داشتند و به دلیلی از کانکسی که تحویل گرفته بودند، استفاده نمی کردند، از گرفتاری ها و مشکلات «خانه خرابی» و زندگی در شرایط سخت بعد از زلزله سخن گفت. از خواسته اش گفت، از بزرگ ترین آرزویش. این زن غیور اهل کار و امیدوار، می گفت «اگر بتوانم در گوشه ای از همین پارک و در نزدیکی چادر و کانکس مان یک تنور خشتی گِلی بزنم، آرد می خرم و نان می پزم و زندگی مان را می چرخانم». شنیدن این خواسته از زبان این زن کُرد غیور، همانا و اقدام یکی از همکاران عزیزم برای یاری رساندن و کمک به برآورده شدن آرزویش همان. دعای خاص مرد زلزله زده مرد حدود 65 ساله از مردم و کمک های بی دریغ شان، ممنون بود و سپاس گزار، آن چنان از خوبی های هموطنان مان سخن می گفت که عمق حق شناسی و قدرشناسی را از پس کلامش به خوبی درک می کردی، اما از مشکلات فرزندان و نوه هایش، از زندگی سخت در کانکس های گرم، از کمبود حمام و دستشویی و از وعده های محقق نشده هم گفت. البته او نیز همچنان بسیاری دیگر، از مردم و خیران خیلی راضی بود و قدردان. اما بشنوید دعای خاص او در حق مردم را؛ بی آلایش و صادقانه می گفت «وقتی شنیدم در تهران زلزله آمده، دستانم را به درگاه خدا بلند کردم و گفتم: خدایا زلزله را از دیگر شهرها بردار، زلزله را از جان و مال مردم، این عزیزان که این گونه به فریاد ما رسیدند دور کن، اگر قرار است زلزله بیاید، همین جا بیاید ما که زلزله زده هستیم باز هم تحمل می کنیم ولی از خدا می خواهم دیگران در امان باشند!» حرف ها و دعای از دل برخاسته آن مرد آن چنان صادقانه بود که تا عمق جان نفوذ می کرد و چشم ها را بارانی. جالب این بود که این حرف و دعا از زبان مردی شنیده می شد که فرزند جانبازش که در جریان جنگ تحمیلی یک پایش از زانو قطع شده بود، به دلیل سنگینی مخارج نمی توانست هزینه مدرسه رفتن دخترش را که شاگرد اول مدرسه هم بود، تامین کند و از تحصیل بازمانده بود. سوختگی 2 فرزند و قرمه سبزی با طعم مهربانی در بین چادرها و کانکس ها خانواده ای را دیدیم که شغل مرد، جمع کردن ضایعات بود و بعد از زلزله همچنان به کارش ادامه می داد. یک پسر حدود 14 ساله داشت، یک دختر 9 ساله و یک دختر تقریبا 3 ساله و همسری فداکار و سازگار.مدتی قبل از زلزله بر اثر ریختن آبجوش از کتری، سینه پسر و پشت دخترش به شدت دچار سوختگی شده بود، با این که پسر تحت عمل جراحی قرار گرفته بود اما وقتی پیراهنش را بالا زد آن چنان سوختگی عمیق و گسترده بود که ... . همه آرزوی شان عمل جراحی و بهبود فرزندانشان بود. گفتیم اگر از خراسان عزیز یا هر جای ایران خیری پیدا کردیم، نشانی شما را خواهیم داد تا شاید ... . قصد ترک کانکس را که کردیم، هنوز هوا روشن بود، مرد گفت: مهمان ما باشید، تشکر کردیم، پسر خانواده با مظلومیتی خاص گفت نمی خواهید با ما شام بخورید؟! بلافاصله نشستیم و سفره یک بار مصرف در گوشه ای از کانکس پهن شد و قرمه سبزی درست شده با مرغ روی سفره ساده جا خوش کرد. آن «قرمه سبزی مهربانی» آن چنان به جانمان چسبید که خاطره اش از یاد رفتنی نیست، قرمه سبزی با یک دنیا مهمان نوازی و صداقت و مهربانی سر سفره غیور مرد کُرد سرپل ذهابی. از ما عکس زیاد گرفته اند ولی ... برخی از خانواده ها به شدت از توزیع ناعادلانه کمک های مردمی و دولتی گله مند بودند. می گفتند فامیل بازی و رابطه نقش مهمی در توزیع کمک ها بازی می کند، از برخی مسئولان به شدت گله مند بودند به خاطر وعده های فراوان و عملی که چندان به چشم نمی آید. برخی هم می گفتند گویا ما فراموش شده ایم و کسی به دادمان نمی رسد؛ از ما عکس زیاد گرفته اند ولی... . مشاهده ما هم از مناطقی که موفق به تهیه گزارش شدیم، از کُندی شدید روند بازسازی حکایت می کرد. اگرچه از حق نمی توان گذشت که گستردگی مناطق آسیب دیده از زلزله، کار بازسازی و اسکان دائم را بسیار مشکل کرده است. خراب شدن خانه ها از یک طرف، داغدار شدن برخی مردم از یک طرف، از بین رفتن وسایل و اثاثیه منزل از طرف دیگر و از همه مهم تر فشارهای روانی و عصبی و نداشتن چشم انداز روشن در آینده نزدیک، تحمل زندگی در چنین شرایطی را سخت تر می کند، با این که گروه همکاران ما روزهای اول بهار در مناطق زلزله زده حضور داشتند اما هر از گاهی گرما، روی داغ، خشن و طاقت فرسای خود را نشان می داد. حالا داشتن یک کولر در کانکس و چادر به عنوان ضروری ترین نیاز مردم مطرح است. اصرار اکثر مردم به رساندن حرف هایشان به گوش مسئولان است و خواستار عزم جزم دولت برای تسریع در بازسازی منطقه هستند. مجموعه ای مرتب در محوطه ای تمیز در محله فولادی تعدادی از خیران، 41 کانکس را در مجموعه ای بسیار تمیز و مرتب با آب و برق و دستشویی و حمام های کاملا بهداشتی تهیه کردند. ساکنان این کانکس ها از شرایط آماده شده برای زندگی شان راضی و سپاس گزارند. دیدن چنین مجموعه ای علاوه بر این که از همت والای خیران حکایت می کند، نشان می دهد که اگر برنامه ریزی، سرعت عمل و بودجه مناسب و از همه مهم تر عزم جزمی وجود داشته باشد کارهای بسیار خوب هم در اسرع وقت انجام شدنی است. غیرت و حمیت مرزنشینان از دیگر نکات قابل توجه، تشکر و قدردانی مردم زلزله زده از هموطنان است که هم در گفتارشان متجلی بود و هم در دلنوشته های کوتاه بر کرکره مغازه ها، دیوارها و دیواره کانکس ها. «هموطن عزیز دست تک تک شما را می بوسیم»، «هموطن تشکر» ، «ارتش در قلب مردم» و ... از جمله «دیوار نوشت» های هموطنان زلزله زده است که همچنان از قدرشناسی مردم غیور این قطعه کردنشین کشورمان حکایت می کند. غیرت، مقاومت و پایداری این مردم، مثال زدنی است، مردمی که پیش از زلزله نیز دچار رنج محرومیت بودند، سال های سخت دفاع مقدس را با دلاوری پشت سر گذاشتند، حمله منافقین و ماجرای مرصاد را در این مناطق دیده اند و حالا هم زلزله ای هولناک و سهمگین را تجربه کردند ولی همچنان استوار و مقاوم ایستاده اند و از آب و خاک و وطن اسلامی و مرزهای ایران عزیز محافظت می کنند. اوج این غیرتمندی را از زبان یک زن کُرد زلزله زده که این روزها با خانواده اش ساکن یک کانکس در پارک نزدیک میدان مرکزی سرپل ذهاب است، شنیدیم. می گفت «ما این جا را، مرز وطنمان را، ترک نمی کنیم و محکم ایستاده ایم». شنیدن ماجرای نجات زن باردار پس از 16 ساعت از زیر آوار توسط ارتشیان دلاور و کمک های بی دریغ این غیور مردان به ویژه در روزهای اول زلزله و هنگام آواربرداری، دل هر ایرانی آزاده را به ارتش مکتبی ایران زمین عاشق تر می کند. همان روزهای اول با تدبیر رهبری عزیز کمک رسانی در شهرها به ارتش و در روستاها به سپاه واگذار شد. خانه 170 متری برای 5 قلوهای آقاخلیل روند آواربرداری و ساخت خانه در برخی روستاها از جمله روستاهای کوئیک که آسیب و خسارت های بیشتری از زلزله دیده اند مناسب تر است. هنگامی که به این روستاها که محل زندگی خواهران و برادران و هموطنان اهل سنت است، می رسیم، آثار خانه های بازسازی و ساخته شده و در حال ساخت، کاملا مشهود است و چشم نوازی می کند و نور امید و زندگی دوباره را در دل ها می تاباند، در یکی دو تا از این روستاها 20 خانه تحویل شده و 20 خانه کامل و حدود 30 خانه در حال ساخت است. تعدادی از این خانه ها هم همزمان با عید مبعث به مردم این روستاها تحویل داده شد. این خانه ها با رعایت الزامات مهندسی و استحکام لازم، توسط گروه های جهادی و از محل کمک مردمی و خیران با مدیریت سپاه ساخته شده و می شود و سپاه محمد رسول ا...(ص) تهران و فرمانده دلسوخته آن، از همان روزهای اول زلزله در این محل قرارگاهی به نام «شهید متوسلیان» بر پا کرده اند و همچنان ایثارگرانه پای کار ایستاده اند. معمولا مساحت خانه های ساخته شده در این روستاها حدود 80 متر است اما در بخش انتهایی یکی از این روستاها یعنی همان جایی که قبل از زلزله، محل زندگی خانواده ای 8 نفره بوده خانه ای توسط گروه های جهادی در شرف اتمام ساخت است که مساحتی حدود 170 متر دارد، علت را که جویا شدیم گفتند این خانواده که یک دختر حدود 8 ساله و یک پنج قلو (3 دختر و 2 پسر) به نام های ترنم، عاطفه، مائده، معراج و طاها دارند قبل از زلزله خانه ای با همین مساحت در همین مکان داشتند که تخریب شده و حال خانه ای با همان متراژ زیربنا در محل و مکان خانه قبلی شان ساخته می شود. همت بچه های جهادی بی ادعا و سخت کوش برای ساخت این خانه و دیگر خانه ها برای مردم از یک سو و شوق و ذوق پدر و مادر و 6 فرزند این خانواده عزیز، چراغ امید را در چشم و دل هر بیننده ای روشن می کند، چراغ امید در دل همه هموطنان خصوصا زلزله زدگان عزیز کشورمان فروزان و تابنده باد.

نظر شما