شناسهٔ خبر: 24267404 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

به مناسبت روز بزرگداشت

گستره نبوغ خواجه نصیر؛از اخلاق و حکمت تا هندسه و سیاست

نویسنده : جواد نوائیان رودسری info@khorasannews.com

صاحب‌خبر - خطه توس از دیرباز مهد پرورش علما، دانشمندان، ادیبان و سیاستمداران نامدار بوده‌است. در کارنامه این سرزمین شخصیت‌خیز می‌توان نام‌های بزرگی همچون فردوسی بزرگ، شیخ توسی، خواجه نظام‌الملک توسی و خواجه نصیرالدین توسی را مشاهده کرد. ابوجعفر محمد بن حسن توسی، مشهور به خواجه نصیرالدین توسی، روز پنجم اسفندماه سال 579 هـ.ش(15 جمادی الاول سال 598 هـ.ق) در شهر توس متولد شد. پدرش اصالتاً از اهالی جهرود ساوه بود که پس از مسافرت به خراسان برای زیارت مرقد مطهر حضرت امام رضا(ع)، به درخواست مردم، در توس ماندگار شد و خواجه در همین شهر به دنیا آمد. او در کودکی، مقدمات را از پدر فرا گرفت و توانست در مدت کوتاهی ریاضیات، حکمت، منطق و حدیث را از دانشمندان و علمای حاضر در توس، که بعضاً با او نسبت خویشاوندی داشتند، فرا گیرد. خواجه نصیرالدین چندی بعد، با تشویق استادش نصیرالدین عبدا...بن حمزه، از علمای رجال و حدیث، راهی شهر نیشابور شد. نیشابور در آن زمان مهد علم و مرکز آموزش علوم مختلف بود. وی در مدرسه «سراجیه» نیشابور اقامت گزید و ضمن آموختن فقه و اصول از محضر استادانی چون سراج الدین قمری بهره برد. خواجه، کتاب «اشارات» ابن سینا را نزد فریدالدین داماد نیشابوری آموخت. او در همین سال ها با «قانون» ابن سینا آشنا شد و مدتی نیز محضر عطار نیشابوری را درک کرد. با تکمیل آموختن علوم در نیشابور، خواجه نصیر بار سفر بست و مدتی ساکن ری شد و از آن جا به قم و اصفهان سفر کرد. وی سرانجام به عراق رفت و فقه و اصول را از معین الدین مازنی (از شاگردان مبرز ابن ادریس حلی) فرا گرفت و از طرف او اجازه نقل روایت دریافت کرد. در همین دوره بود که علامه حلی از محضر او برای آموختن حکمت بهره برد و افتخار شاگردی خواجه نصیر را پیدا کرد.خواجه نصیرالدین توسی بعد از تکمیل علم در عراق، به خراسان بازگشت و مدتی در «قائن» ساکن شد. همزمان، عبدالرحیم بن ابی منصور حاکم اسماعیلی قلعه قُهستان، که دوستدار فلسفه و حکمت بود، از وی خواست در قلعه او ساکن شود و به این ترتیب حضور بیست و شش ساله خواجه در قُلاع اسماعیلیان آغاز شد. به گفته برخی مورخان، خواجه در مدت اقامت در قلعه قُهستان، کتاب «طهارة الاعراق» ابن مسکویه را به فارسی ترجمه کرد و نام آن را «اخلاق ناصری» گذاشت. در ابتدای کار ، این اقامت برای او راحتی و آسایش به بار آورد، اما پس از مدتی با آشکار شدن مغایرت اعتقادات او با اسماعیلیان و گرایش وی به تشیع دوازده امامی، حاکمان اسماعیلی بر او سخت گرفتند و خواجه را به قلعه الموت فرستادند. با وجود رفتار مناسب حاکم اسماعیلی الموت، وی روزگار سختی را در این قلعه سپری کرد. خواجه در انتهای کتاب «شرح اشارات» درباره شرایط دشوار خود می نویسد:« بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته ام که سخت تر از آن ممکن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فکر نگاشتم که هر جزئی از آن، ظرفی برای غصه و عذاب دردناک بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت و زمانی بر من نگذشت که از چشمانم اشک نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمی آمد که دردهایم افزون نگردد و غم هایم دو چندان نشود».با تصرف قُلاع اسماعیلی و از جمله الموت، به دست هلاکوی مغول، خواجه نصیرالدین توسی توانست از زندان 26 ساله خارج شود. فضل و دانش و اخلاق برجسته او باعث شد که به عنوان دانشمندی حکیم، مورد توجه هلاکو قرار گیرد. هلاکو، خواجه را به عنوان مشاور خود برگزید و او با در اختیار داشتن چنین موقعیت ممتازی، خدمات بزرگی به جهان اسلام کرد. از جمله کارهای مهم او، جلوگیری از نابودی کتابخانه های بزرگی بود که مغولان تصمیم به سوزاندن آن ها گرفته بودند. کتابخانه بزرگ قلعه الموت یکی از این ذخایر علمی بود که توسط خواجه نصیرالدین توسی حفظ شد. وی از نجات دانشمندان بزرگ مسلمان نیز غافل نبود؛ بزرگانی مانند ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه) و برادرش، عطاملک جوینی و ابن فوطی (مورخ مشهور حنبلی مذهب) از جمله افرادی بودند که توسط خواجه نصیرالدین توسی از چنگ مغولان و مرگ حتمی نجات پیدا کردند.تلاش او برای حفظ میراث علمی جهان اسلام، منجر به تأسیس رصدخانه بزرگ مراغه و کتابخانه عظیم آن با بیش از 400 هزار جلد کتاب شد؛ میراثی سترگ که بسیاری از گنجینه های علمی و دینی را از تاراج و غارت مغولان محفوظ نگه داشت. در پرتو تدبیر خواجه نصیرالدین توسی، فرهنگ و اندیشه اسلامی دوباره رونق گرفت و طولی نکشید که در عهد غازان خان، بسیاری از مغولان به دین اسلام گرویدند و پس از چندی، شکوه فرهنگی و علمی جهان اسلام احیا شد.خواجه نصیرالدین توسی، عالمی اخلاق مدار بود. مشهورترین اثر او، «اخلاق ناصری»، نشان دهنده ذهن جست وجوگر و روشن بین او در این عرصه مهم است. از 150 کتاب و رساله ای که از او برجای مانده یا تنها نامش به اطلاع ما رسیده، تعداد اندکی به زبان فارسی و بقیه به زبان عربی است.

نظر شما