روند تخریب در عرصه منابع طبیعی و بستر حیات کشور تاکنون متأثر از راهبرد انسانمحورانه (آن هم فقط محدود به نسل حاضر)، تلقی نابجا از مفهوم توسعه و حذف ماهیت پایدار آن بوده است؛ نگاهی که نهتنها بر همه دستگاههای اجرائی، بلکه بر ارکان قانونگذاری و قضائی نیز سایه افکنده است. بنابراین از صاحبان خرد و نظر در این حوزه انتظار میرود که تنگناها و ریشهیابیهای روند ناایستای تخریب را فقط در جابهجایی رئیس سازمان جنگلها و مراتع برجسته نکنند. هنگامی که برنامههای موسوم به توسعه در دستگاههای دیگری مانند وزارت مسکن و شهرسازی یا وزارت نفت و با حمایت رئیسجمهوری و... رقم میخورد، اتفاقا مقاومتهای آگاهانه مسئولیتی در تراز سازمان جنگلها و مراتع، چهبسا به جابهجایی آنها و عدم بازدارندگی روند تخریب منجر میشود. برای تقویت مواضع اصولی چنین کرسیهایی باید تشکلهای تخصصی و مردمنهاد حضور فعال و گستردهتری داشته باشند؛ حضوری که فقط به چرایی ابلاغ ریاست این حوزهها عنایت نکند. وجود دوگانه مدیریت در حوزه محیط زیست و وزارت جهاد کشاورزی برای عرصههای مشترک طبیعت کشور از دیگر مصادیق این ناهماهنگی و چهبسا فرافکنی مسئولیتها به دستگاه دیگر است. بههرحال گرچه بسیار دیرهنگام، اما سرانجام تمامی سرنوشت بستر حیات کشور باید در مدیریتی هماهنگ و یکپارچه به سامان برسد.
در چند دهه اخیر و در زیرمجموعه مدیریت وزارتهای کشاورزی و جهاد سابق یا جهاد کشاورزی حال حاضر و در سایه اولویت تولید و امنیت غذایی، عرصه منابع طبیعی در انزوا و فراموشی نسبی قرار داشته است. با اندک توجهی به مطالبات ادوار مختلف نمایندگان مجلس، فضاهای رسانهای و در نتیجه نگرش متمرکز مدیریت بخش کشاورزی، تمامی مؤلفههای فعالیت و توسعه درراستای ارائه و نمایش تولید قرار داشته است. موفقترین مدیریتها در منابع طبیعی تنها میتوانستند و میتوانند شرایط گذشته را پایدار و حراست کنند. در چنین راهبردی که اتفاقا نشانه موفقیت در ثبات حوزهاش است، قاعدتا مطلوبترین نمودارها، افقی و نه به سمت بالاست.
اما در عرصه تولید میتوان محصول شکر یا گندم و... را از سالی به سال دیگر افزایش داد. این افزایش و رسم نمودارهای رو به بالا، همواره مطالبه منابع نظارتی و مدیریتی کلان بوده که کمتر به نمودارهای افقی عنایت داشتهاند. بنابراین بر صاحبان نظر و دانش این حوزه، از جمله اتحادیه انجمنهای علمی منابع طبیعی و محیط زیست ایران، پس از گذر از یک فرابحران در این مسیر انتظار میرود که در مواضع و هشدارهای مسئولانه خود بر ضرورت تصحیح راهبردها در مداری بالاتر از مدیریتها پافشاری کنند. بسندهکردن به شرطهای لازم معدود و توجهنکردن به شروط کافی راهبردی، فقط به آدرسهای اشتباهی و پیامدهای تخریبی منجر خواهد شد؛ پیامدهایی که نسل آینده، در داوری آنها از چرایی انفعال این دانایان پرسشها خواهند کرد.
نظر شما