در این گزارش، از این رشتهها سراغ گرفتهایم؛ برنامهریزی فرهنگی، مدیریت فرهنگی، تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، مطالعات فرهنگی، مطالعات فرهنگی و رسانه، فرهنگ و زبانهای باستانی، گرایش «فرهنگ مردم، آداب و رسوم و میراث فرهنگی» در ایرانشناسی، و تبلیغ و ارتباطات فرهنگی. همه این رشتهها گرایشهایی از علوم اجتماعی و زبان و ادبیات فارسی در مقطع کارشناسی ارشد محسوب میشوند. از آنجا که به قید شدن عنوان «فرهنگ» در این رشتهها قائل بودهایم، عجالتا «زبان و ادبیات فارسی»، «فلسفه» و گرایشهای مختلف «هنر» را در نظر نگرفتهایم. بررسی آینده شغلی فارغالتحصیلان رشتههای فرهنگی چه افقی را پیش روی ما مینهد؟
معیشت و فرهنگ
گاهی شنیدهایم میگویند محصلانی که برای تحصیلات تکمیلی، رشتههای علوم انسانی یا اجتماعی را برمیگزینند، آینده معیشتی برایشان چندان مطرح نیست یا دستکم قرار نیست از راه تحصیلاتشان روزگار بگذرانند. جدای از اینکه این گزاره، چقدر صادق است و چند درصد از دانشجویان چنین رشتههایی با این تصور وارد دانشگاه میشوند، باید به آنهایی پرداخت که با هزار امید و آرزو در رشتههای فرهنگی دانشگاهها ثبت نام میکنند و میخواهند با مدرکی که کسب میکنند وارد بازار کار شوند؛ آن هم بازاری که دقیقا منطبق با تخصصشان باشد. از سوی دیگر، درست نیست همه آنها را با این تحلیل طرد کنیم، زیرا کسانی هستند که برای فرار از ریاضی و فیزیک و آمار و انتگرال، رشتههای مرتبط با فرهنگ را برگزیدهاند؛ اتفاقا باید به آنها به این دیده نگریست که در میان رشتههایی که اشتغالشان با تحصیل در آنها بیشتر محتمل است، به علاقهشان پرداختهاند و میخواهند به ارتقای فرهنگ عمومی نیز بپردازند.
با لیسانس و فوقلیسانس چه میشود کرد؟
مساله دیگری که در احتمال اشتغال به کار در صورت فارغالتحصیلی از رشتههای فرهنگی مطرح است، سطح تحصیلات است؛ اینکه شما مثلا در رشتههای فرهنگی علوم اجتماعی و علوم انسانی فقط تا سطح کارشناسی بخوانید، آیا آینده شغلی برایتان متصور است یا نه؟
حامد محمدی، معتقد است با توجه به اشباع بازار کار از فارغالتحصیلان کارشناسی این رشتهها، باید گفت اینکه آنها در بازار کار شغلی مرتبط با تحصیلاتشان پیدا کنند، بیشتر مبتنی بر اتفاق است.
این کارشناس مسائل آموزشی، البته میگوید چندان ناامید نباید بود چون با کسب مدرک کارشناسی ارشد در این رشتهها میتوان به برخی استخدامها چشم امید بست. محمدی درباره تکتک رشتههای مد نظر ما در این گزارش، تحقیقاتی صورت داده است که به این ترتیب است:
تبلیغ و ارتباطات فرهنگی، مطالعات فرهنگی و رسانه: اگر علاقهمند به نقد ادبی یا مطالعات فرهنگی باشید، احتمالا اسم حسین پاینده، مترجم و منتقد ادبی را شنیدهاید که ترجمهها و تألیفهایی هم در حوزه مطالعات فرهنگی دارد. یا اگر دل در گرو پژوهش در حوزه رسانه دارید، احتمالا نام ناصر فکوهی و یکی دو کتابی را که درباره مطالعات فرهنگی در باب رسانهها ترجمه کرده، دیدهاید. آیا مثالهای دیگری به یاد میآورید؟ اگر مدت مدیدی فکر کنید شاید دو سه نفری را بتوانید به این فهرست دو نفره اضافه کنید. این خود نشاندهنده این است که کارتان زار است! البته شاید بگویید با این دو مدرک میتوان در بخشهای مختلف رسانههای عمومی مشغول به کار شد. اما نمیشود روی این قاعده حساب کرد. به دفتر اغلب روزنامهها سری بزنید تا متوجه شوید در آنها اغلب تجربه را میخرند و کسی از شما مدرک رشته ارتباطات و روزنامهنگاری هم نمیخواهد چه برسد به این دو رشته با گرایش خاصتر.
برنامهریزی، مدیریت و مطالعات فرهنگی: سه رشته برنامهریزی فرهنگی، مدیریت فرهنگی و مطالعات فرهنگی ظاهرا پراقبالترین رشتههای فرهنگی در میان آگهیهای استخداماند. یکی از نهادهایی که چندسال یکبار آگهی میدهد و از فارغالتحصیلان این رشتهها دعوت به همکاری میکند، آستان قدس رضوی است. این نهاد چند سال یکبار، از مجموع این سه رشته، ده تا 20 نفر را جذب میکند و البته تعهدی به ادامهدادن این روند ندارد. در بهترین حالت میتوانید به کار در مشهد فکر کنید البته اگر دوباره از استخدام خبری باشد.
میراث فرهنگی، فرهنگ مردم و... (ایرانشناسی): شما با فراغت از تحصیل در گرایش میراث فرهنگی رشته ایرانشناسی، اگر بخواهید دقیقا در تخصصتان مشغول به کاری رسمی شوید تنها یک راه دارید و آن هم فعالیت در سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری است. البته مدتهاست از آزمون استخدام در این سازمان خبری نیست. حتما خاطرتان هست طرح نافرجام و کارشناسینشده این سازمان را در دو دولت پیشین که میخواست به صورت دورکاری منابع انسانی مورد نیازش را استخدام کند. به آن طرح هم که البته کاملا پروندهاش بسته شد امیدوار نباشید.
تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی، و فرهنگ و زبانهای باستانی: اگر فارغالتحصیل رشتههای تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی یا فرهنگ و زبانهای باستانی هستید، اصلا سراغ آگهیهای استخدام دولتی نروید. نتیجه جستوجوی دعوت به همکاری از فارغالتحصیلان این دو رشته در سایتهای معتبر آگهی استخدام دولتی و خصوصی مثل استخدامداتکام یا استخدامیداتکام، بسیار ناامیدکننده است: «موردی یافت نشد!» شما در این باره نهایتا به محققی تبدیل میشوید که نتایج تحقیقاتتان با شمارگان ناامیدکننده این روزهای بازار کتاب فروش میرود و هنر کند خرج چاپ و انتشار را جبران میکند.
حتما شنیدهاید که میگویند سرنوشت شغلی فارغالتحصیلان رشتههای تاریخ یا زبانهای مربوط به آن مثل زبانهای باستانی، تنها با تدریس همان تخصصی که دارید گره خورده است. و حتما هم میدانید که فوق لیسانس، اصلا مدرک کافی و مناسبی برای تدریس در دانشگاهها نیست. مگر اینکه راضی شوید به دانشگاههای آزاد یا پیام نور مناطق دورافتاده بروید و تازه اگر این رشتهها را در چارت آموزشی و ظرفیتهای پذیرششان داشته باشند، به صورت حقالتدریس با حقوق ماهانه حداکثر یکمیلیونتومان، استاد شوید!
... و اما دکتری
همه اینها را که محمدی، کارشناس مسائل آموزشی با ما در میان گذاشت، درباره فارغالتحصیلان کارشناسی ارشد رشتههای فرهنگی بود؛ اگر یک پله بالاتر بروید، آن وقت است که رشته با رشته فرقی ندارد. در واقع برای کسانی که در رشتههایشان مدرک دکتری میگیرند، همواره شغلی تضمینشده موجود است: اخذ مدرک دکتری، دستکم شما را به تدریس رهنمون میکند. یعنی اول دکتر میشوید بعد استاد. اما هیچ تضمینی نیست اگر دکتر شدید استاد بمانید! البته استاد داریم تا استاد. اگر توانستید با مدرک دکتری عضو هیأت علمی دانشگاه شوید، نانتان در روغن است و با 24 ساعت تدریس در هفته تا پنج میلیون هم حقوق میگیرید اما اگر نتوانید عضو این هیأتها شوید، شما تنها یک استاد حقالتدریس به حساب میآیید و شاید با 36 ساعت تدریس در هفته دو میلیون هم دستتان را نگیرد.
پس چرا علوم انسانی محبوب است؟
تاکنون آمار کاملا دقیقی از تعداد فارغالتحصیلان بیکار رشتههای مرتبط با فرهنگ منتشر نشده است. عادل آذر، رئیس مرکز آمار ایران که خود نیز عضو شورای طرح آمایش آموزش عالی است، بتازگی در اظهارنظری در پاسخ به اینکه هماکنون در کدام رشتههای تحصیلی بیشترین آمار دانش آموختگان بیکار را داریم، گفته که نمیتوان استناد ویژهای در این خصوص داشت.
در این باره سعید اصفهانی، کارشناس آموزش عالی معتقد است، این موضوع که کشور ما روز به روز در علوم مختلف بویژه علوم انسانی جدید وابستهتر میشود و تولید نظریههای نزدیک به مبانی تاریخی- فرهنگی ایرانی در علوم انسانی بسیار اندک است، قابل کتمان نیست؛ اما آیا تمام آنچه به آن اشاره میشود، متأثر از افزایش شمار دانشجویان علوم انسانی است؟ اگر این گونه است، چرا بارها از شمار دانش آموختگان رشتههای پزشکی و پیراپزشکی و مهندسی گفتهایم. اگر غیر از این است که بسیاری از دانشآموختگان رشتههای مذکور به دلیل نبود بازار کار در این رشتهها جذب مؤسسات علوم اجتماعی و انسانی شدهاند. هر یک از ما، مهندسان جوانی را سراغ داریم که در رشتهای غیر از رشته تحصیلی خود مشغول به کار شدهاند.
نظر شما