شناسهٔ خبر: 22019592 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دانشجو | لینک خبر

خسرو معتضد:

جدایی کردستان دسیسه ابر قدرت هاست

یکی از راه‌های تجزیه و تغییر نظام در ایران توسط غرب به راه انداختن جنگ‌های سکتاریستی شوونیستی است. مردم منطقه‌های مختلف مثل ترک، کرد، لر، عرب و... مورد تمسخر دیگر نقاط قرار می‌گیرند و همدلی و همرنگی ملت از میان می‌رود

صاحب‌خبر -
به گزارش گروه دیگر رسانه‌های خبرگزاری دانشجو؛ جدایی‌طلبی کردهای عراق می‌تواند بسیاری از کشورهای کردنشین را به تأمل در باره این رخداد وادارد. این درنگ، اما بدون خوانشی از پیشینه این قوم ناتمام است، چه اینکه شناخت اکنون هماره ریشه‌های ژرف در گذشته دارد. درگفت وشنود پیش‌رو با خسرو معتضد تاریخ پژوه معاصر، این پیشینه مورد بازخوانی قرار گرفته است.

در این روز‌ها که کردهای عراق در پی استقلال و جدایی‌طلبی هستند و به نوعی سعی در تحریک هموطنان کرد ایرانی دارند، بفرمایید هم‌نژادی میان اقوام کرد و ایرانیان به چه دورانی بازمی‌گردد؟
با نگاهی به تاریخ می‌بینیم از دیرباز کرد‌ها جزئی از مردم ایران بوده‌اند؛ چراکه نواحی مرزی ایران پیش از صفویه به صورت امروزی مشخص نشده بود و به صورت ملکوک‌الطوایفی اداره می‌شدند به همین سبب مردم کرد در مناطقی که امروزه جزو کشورهای همسایه محسوب می‌شود، به‌صورت پراکنده زندگی می‌کردند. مثلاً در همین دوره صفویه شهری به نام دیاربک وجود داشت که مردمش به حاکم ایران تعلق خاطر داشتند، اما امروزه این شهر در داخل مرزهای کشور ترکیه واقع شده است. یعنی کرد‌ها قبل از اینکه ملت جدا و متفاوتی باشند، ایرانی‌اند.



در اسناد تاریخی به این هم‌نژادی اشاره‌ای شده است؟
بله، در دوران حکومت هخامنشیان زمانی که گزنفون مورخ و وقایع‌نویس ارتش یونان به کمک یکی از شاهزادگان (کوروش کوچک علیه برادرش اردشیر دوم) می‌آید، در خاطراتش می‌نویسد: «من از سرزمین کاردوس‌ها رد شدم.» یعنی قسمتی از سرزمین ایران کاردوس نام داشته است. همچنین در نوشته‌ها آمده که اردوان پنجم وقتی خبر قیام اردشیر بابکان را می‌شنود، می‌گوید: «این کاردوس چه می‌خواهد از ما؟» یا مثلاً گفته می‌شود سلسله ساسانیان اصلش کرد بوده است. بنابراین کرد‌ها با ما هم‌نژاد هستند و علاوه بر این، زبان کردی پر از الفاظ فارسی است. علاوه بر اینکه در رابطه با پیوستگی نژادی میان ایرانیان و کرد‌ها مرحوم رشید یاسمی کتابی به نام «کرد و پیوستگی نژادی آن با کشور ایران» را تألیف کرده است. پس از جنگ جهانی اول در تقسیم‌بندی‌های انجام گرفته، بخشی از منطقه کردنشین ایران به عراق اهدا شد در حالی که اصلاً تناسبی بین قوم کرد و عرب وجود نداشت. حتی گفته شد که شازده فرمانفرما فرمانروایی عراق را بر عهده بگیرد که سرانجام اینطور نشد.



علت پراکندگی قوم کرد در نقاط مختلف کشور چه بوده و این امر در چه دوره‌هایی رخ داده است؟
مردم کرد زبان اغلب در کرمانشاه، همدان، ایلام و سنندج ساکن بوده‌اند، اما در زمان شاه‌عباس بخشی از کرد‌ها به دستور وی به خراسان کوچ کردند و طایفه‌های شادانلو، شادالو و زعفران‌لو را تشکیل دادند. علاوه بر شاه عباس نادر شاه نیز به خاطر شجاعت کرد‌ها آنان را به نقاط مختلف کشور کوچ داد. رضاخان نیز برای جلوگیری از شورش آنان تصمیم به کوچاندن آن‌ها گرفت.



اعلام جدایی‌طلبی کرد‌ها نخستین بار توسط چه کسی و برای چه آغاز شد؟
پس از پایان جنگ جهانی اول، وقتی سپاه عثمانی از تبریز خارج شد و مکرم‌الملک به عنوان «نایب الایاله» حکومت خود بر این منطقه را آغاز کرد، احساس می‌شد آرامش و امنیت به منطقه بازگشته ولیکن اسماعیل آقا سبیتقو، خان منطقه کردستان دست به آشوب در منطقه زد. او از آنجا که پدرش (محمدآقا) و برادرش (جعفرآقا) به دست دولت مرکزی کشته شده بودند، علیه دولت مرکزی و حکمران تبریز قیام کرد. او تمام طوایف کرد منطقه را با خود متحد ساخت و بسیاری از آن مناطق را به تصرف خود درآورد. همزمان با این شورش در نقاط دیگر شمال غربی ایران یعنی آذربایجان و کردستان ترکیه درگیرهایی بین ارامنه و آشوری‌ها با ترک‌های عثمانی روی داده بود که بیشتر رنگ مذهبی داشت. در چنین شرایطی رهبران کردی که در ترکیه به سر می‌بردند از اختلافات اسماعیل آقا با دولت مرکزی ایران استفاده کردند و او را به سمت خود کشاندند و همین مسئله باعث شد تا حرکت وی رنگ و بوی سیاسی به خود بگیرد، اما اسماعیل آقا در ارومیه غارتگری‌های بسیاری کرد و خون‌های زیادی ریخت.
در واقع دولت مرکزی پدر و برادر اسماعیل آقا را به علت شرارت و تعرض به زن و بچه مردم و غارت شهر‌ها سرکوب کرده بود، اما در مقابل هرگاه حکومت ایران به مقابله با اقدامات اسماعیل آقا می‌پرداخت، دولت ترکیه از وی حمایت می‌کرد و به او پناهندگی می‌داد. حتی دولت عثمانی که در حال تبدیل شدن به یک کشور جمهوری بود، در حمایت از اسماعیل آقا توپچی‌هایش را هم همراه وی روانه می‌کرد.



نقش لشکر عثمانی و آشوریان در به آشوب کشیدن آذربایجان و کشتار ارامنه چه بود؟
در جنگ جهانی اول وقتی لشکر عثمانی به ایران آمد مسبب اتفاقاتی در ارومیه شدند که از جمله حوادث آن دوران، کشتار مردم در آذربایجان بود. کشیشان، آشوریان را علیه مردم منطقه تحریک می‌کردند به طوری که دست به کشتار ارامنه زدند که در نتیجه ارامنه منطقه را خالی و فرار کردند و ۷۰ شهر ارمنی‌نشین از سکنه خالی شد. آشوریان نیز از سوی عراق به ایران آمدند و با رهبری مذهبی مارشیمون تصمیم گرفتند که در ایران کشوری مرکب از آذربایجان و کردستان، به نام آشورستان- آشورباستان- تشکیل دهند. امریکایی‌ها که آن زمان در ایران میسیونر مذهبی داشتند، از آن‌ها حمایت کردند که ازجمله آن‌ها دکتر کوچران امریکایی بود. در این دوران کاری از دست دولت هم برنمی‌آمد. با روی کار آمدن رضاخان این جریانات مقداری کاهش یافت.



سرانجام این غائله چطور آرام شد؟
پس از روی کار آمدن رضاخان، وی سرتیپ امان‌الله میرزا را به فرماندهی قشون در آذربایجان منصوب کرد. امان‌الله میرزا هم قوای ۱۰ هزار نفری اسماعیل آقا را که خواهان جدایی و استقلال کردستان از ایران بود، شکست داد و خودش را مجبور به فرار از ایران کرد. در سال ۱۳۰۹ دولت ایران طی پیامی به اسماعیل آقا با وعده عفو از وی درخواست کرد که به کشور بازگردد. اسماعیل آقا هم که از زندگی در ترکیه خسته شده بود، این درخواست را پذیرفت. از طرفی با بهتر شدن روابط ایران با ترکیه و فراهم شدن مقدمات سفر رضاخان در سال ۱۳۱۳ به ترکیه دولت این کشور دست از حمایت اسماعیل آقا برداشت.
اما اسماعیل آقا به محض رسیدن به ایران درصدد برآمد که دوباره عده‌ای را دور خود جمع کند. به همین علت نیروهای تیپ کردستان طی جنگ‌هایی سرانجام توانستند اسماعیل آقا سیمیتقو را به هلاکت برسانند. ناگفته نماند که اسماعیل آقا در دوران حیاتش برای خود تاجی به نام تاج کردستان تهیه کرده بود. با کشته شدن اسماعیل آقا تا مدتی منطقه آرام بود، هر چند جنگ‌ها و درگیری‌های کوچکی میان مرزبانان و اشرار شکل می‌گرفت که علت این مسئله هم باز بودن مرزهای این منطقه از کشور بود.
ظاهراً در شهریور ۱۳۲۰ پس از حمله نیروهای شوروی و انگلیس به ایران، مناطق بسیاری از جمله کردستان تصرف می‌شود.
همینطور است. در شهریور ۱۳۲۰ ارتش شوروی و انگلستان (از شمال و مغرب) ایران را مورد حمله قرار دادند و مناطقی، چون بندر شاپور، آبادان، کردستان، کرمانشاه، همدان و خوزستان به تصرف نیروهای انگلیس درآمدند، اما پس از آن طی توافقی که بین شوروی و انگلیس به وجود آمد قرار شد نیروهای انگلیسی کردستان را تخلیه کنند و در اختیار نیروهای شوروی بگذارند. جالب است بدانید دولت شوروی برای این منطقه طرحی داشتند که چندین سال پیش فاش شد.



کمی بیشتر در خصوص این طرح و مفاد آن توضیح دهید.
در سال ۱۹۹۹ در کاخ دی (ایالتی در گرجستان) کنفرانسی برپا شد و از دانشگاه ودروویلسون امریکا، مرکز مطالعات تاریخ ایران، دانشگاه پاریس، دانشگاه باکو، دانشگاه گرجستان، دانشگاه ارمنستان و دانشگاه شوروی به همراه سازمان‌های امنیتی آن‌ها دعوت به عمل آمد. در این کنفرانس فاش شد که استالین در آن سال‌ها درخواست جدایی مناطق آذربایجان شرقی و غربی، گیلان، مازندران، گرگان، استرآباد و شمال خراسان را از ایران داشته است.
انگلیسی‌ها برای آنکه مقاومت ارتش ایران را از بین ببرند چه اقداماتی می‌کنند؟
انگلیسی‌ها برای آنکه مقاومت ارتش ایران را از بین ببرند (به خاطر تبلیغات رضاشاه و آلمان‌ها که می‌گفتند ۳۰۰ هزار نفر زیر پرچم داریم) محمد رشید، خان شورشی را که مثل اسماعیل آقا از کشور فرار کرده و به عراق رفته بود، به ایران می‌فرستند و او در ۱۳۲۲ بانه را به آتش می‌کشد. محمد رشید ملقب به «حه مه رشید» همان حرف‌های اسماعیل آقا را می‌زد و ادعا می‌کرد که قصد دارد دنبال کار وی را بگیرد به همین خاطر بانه را آتش زد. همین مسئله هم سبب از هم پاشیدگی لشکر کردستان شد.
هدایت‌الله حکیم‌الهی، روزنامه‌نگاری که آن زمان افسر وظیفه بود در خاطراتش آورده که پشه مالاریا از یک سو، مردم کردنشین منطقه که از دست دولت مرکزی و کشتارهایش به ستوه آمده بودند از سوی دیگر به ما حمله می‌کردند. روس‌ها هم که در ارتش ایران ستون پنجم داشتند از این فرصت استفاده و منطقه را تصرف می‌کنند.



ظاهراً شوروی برای کمونیست کردن کردستان برنامه مفصلی داشته است؟
در این دوره ارتش شوروی با رهبران کرد منطقه ارتباط برقرار و از آن‌ها دعوت می‌کند به باکو بروند. در باکو به آن‌ها وعده می‌دهد در تشکیل جمهوری سوسیالیستی کمک کند. یعنی اگر از کردهای ایران، عراق، ترکیه و سوریه، کردستان بزرگ درست شود، ما از شما حمایت می‌کنیم. رهبران کرد هم باور و حزبی به نام کومله درست می‌کنند که گروه‌ها، دسته‌ها و حزب‌ها گرد هم جمع می‌شوند.
در این دوران قاضی محمد که از خانواده‌های اصیل و محترم کردستان بود به همراه قاضی صدر و قاضی سیف، برادر و پسر عمویش حزبی را به نام (ژیان- کومله- دموکرات) تشکیل می‌دهند که افکار کمونیستی داشتند و غائله‌ای به راه می‌اندازند. یک ماه پس از سقوط تبریز در ۲۱ آذر ۱۳۲۴، مهاباد نیز سقوط کرد و جمهوری مهاباد تشکیل شد. اما به خاطر اختلافات قبیله‌ای که در سنندج وجود داشت، این شهر سقوط نکرد. در این دوران رؤسای قبایل کرد نیز لباس ارتش شوروی را به تن کرده و پرچمی همانند پرچم کردستان عراق علم کردند.



سرانجام حه مه رشید چه شد؟
آن زمان آرم پرچم‌شان پرگار و ستاره سرخ بود و ارتش محلی تشکیل داده بودند و خود را ایرانی نمی‌دانستند. اما دوران حکومتشان به یک سال هم نرسید و سرانجام پس از ۱۱ ماه توسط ارتش دستگیر شدند. قاضی محمد پس از دستگیری در اظهاراتش می‌گوید: «رضاشاه که از کشور رفته بود و ارتش شوروی منطقه را گرفته بود و ما در وضع بدی قرار داشتیم و کسی به داد ما نمی‌رسید. ناچاراً تصمیم گرفتیم با این‌ها کنار بیاییم وگرنه ما هیچ قصد جدایی از ایران را نداشتیم.» پس از آن ملامصطفی بارزانی، رهبر کردهای عراق هم با به تن کردن لباس ژنرالی عده‌ای را دور خود جمع کرد. در این میان عده‌ای از توده ای‌ها نیز به او پیوستند.
علت شکست قاضی محمد و حزب دموکرات چه بود؟
در واقع این فرقه قلابی دموکرات زمانی شکست خورد که دولت روسیه به دلیل کمبود بودجه آن‌ها را ر‌ها کرد. داستان پرونده را سرهنگ فیوضی نوشته است که هر سه نفر در سال ۱۳۲۶ اعدام شدند.



اتهامشان چه بود؟
به دلیل تغییر پرچم کشور، تشکیل ارتش و اعلام جمهوری و پوشیدن لباس بیگانه. محمدرضاپهلوی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پسر قاضی محمد را به توصیه امریکایی‌ها آجودان خود کرد. آن‌ها گفته بودند بهتر است با پسر قاضی محمد مسالمت‌آمیز رفتار کند. مجله ترقی هم آن سال‌ها عکسی را پشت جلدش چاپ کرد که پسر شیخ‌خزئل و قاضی محمد آجودان‌های شاه ایران شده‌اند. در واقع محمدرضا پهلوی قصد داشت با این روش‌ها مردم را به سوی خود جذب کند.
سر و صدای این جنبش‌های جدایی‌طلبانه با اعدام قاضی محمد، خوابید ولی همچنان دولت ایران به خاطر اوضاع نابسامان مالی به کردستان رسیدگی نمی‌کرد. هر چند رزم‌آرا پس از فروکش کردن غائله آذربایجان برای جذب اقوام کرد آن‌ها را به عناوین مختلف به باشگاه‌های پذیرایی تهران دعوت می‌کرد. البته بعد از انقلاب هم آقای خامنه‌ای با سفر به این مناطق اجازه دادند که کرد‌ها مساجد خودشان را داشته باشند.
پس از اعدام قاضی محمد همچنان حوادث کوچکی در منطقه رخ می‌داد که با تحریک حزب کمونیست و کومله بود. این جریانات ادامه داشت تا سال ۱۳۳۷ و کودتای عبدالکریم قاسم در عراق. در این دوران رژیم عراق که طرفدار چپ‌ها (شوروی) بود، کردهای ایران را تحریک می‌کرد و برای تعلیمات نظامی به عراق می‌برد. علاوه بر این عبدالکریم قاسم، نخست‌وزیر و وزیر دفاع حکومت چپگرای عراق پس از کودتا دستور داد که ملامصطفی بارزانی را به عراق برگردانند.



از چه روی ملامصطفی بارزانی به مخالفت با رژیم کمونیستی شوروی پرداخت و مقابل دولت عراق قرار گرفت؟
همانطور که پیشتر اشاره شد، ملامصطفی از کردهای عراق بود که به ایران آمد و از راه ایران به شوروی رفته و همانجا پناهنده شده بود. وی ۱۲ سال در شوروی ماند. اما از آنجا که رژیم کمونیستی شوروی مورد پسندش واقع نشد به یک میهن‌پرست ضد شوروی مبدل گشت. در حالی که پیش از آن ادعای دوستی با کمونیست‌ها را داشت. به هر روی دولت شوروی به وی اجازه خروج از شوروی را نمی‌داد و همین مسئله سبب اعتراض ملامصطفی شده بود. به طوری که شاهدان عینی که آن سال‌ها در شوروی زندگی می‌کردند ملامصطفی را دیده بودند که به نشانه اعتراض جلوی کاخ کرملین روی زمین نشسته و تقاضای خروج از آن کشور را داشته است. ملامصطفی انسان ساده‌ای بود و غذایش نان و ماست بود.

بالاخره شوروی ملامصطفی را به کردستان عراق فرستاد. ملامصطفی که عقایدش تغییر کرده و در پی استقلال کردستان عراق بود، به خاری در چشم دولت چپگرای عراق مبدل شد و زیربار درخواست‌های آن‌ها نرفت. می‌گویند ملامصطفی ادعا داشته ما مردم کرد قصد داریم استان‌های مستقل داشته باشیم و معاون رئیس‌جمهورمان نیز حداقل کرد باشد.



سرانجام چه شد؟
عبدالکریم قاسم که زیربار این حرف‌ها نمی‌رود، دستور بمباران مناطق کردنشین ایران را می‌دهد و به همین سبب کم‌کم به ایران نزدیک می‌شود. این جریان ادامه داشت تا اینکه عبدالسلام عارف کودتا کرد و عبدالکریم قاسم را کشت. بعد از آن عبدالحسین البک پسرعموی صدام حسین به ریاست‌جمهوری عراق گماشته شد. از آن زمان عراقی‌ها با ایران اختلاف داشتند. تا سال ۱۳۳۷ خبری در منطقه نبود، اما از سال ۱۳۳۷ کوشش‌های جنبش‌های کمونیستی در کردستان آغاز شد. در این دوره فردی به نام ارشد مامدی رهبر یکی از گروه‌های شورشی بود که بسیار آدم می‌کشت. تا پیش از پیروزی انقلاب این گروه‌ها توسط دولت سرکوب شدند و بیشتر فعالیت جنبشان در فرانسه رخ می‌داد. از سال ۱۳۳۰ مرکز تحقیقات کرد در پاریس مرتب علیه حکومت ایران و اینکه کردستان باید از ایران جدا شده و یک ملت جهانی شود، مقاله می‌نوشت. هر چند مطبوعات ایران هم در مقام پاسخ درمی‌آمدند.



آخرین غائله‌ای که برای تحریک و جدایی مناطق کردنشین کشور انجام گرفت با تحریک چه نیروهایی صورت گرفت؟
در واقع از جنگ جهانی دوم به بعد دول غرب قصد تجزیه ایران را داشته‌اند برای همین هم پس از پیروزی انقلاب پیش از آنکه حکومت اسلامی به درستی مستقر شود با به راه انداختن غائله‌هایی در منطقه توسط برخی سران کرد سعی کردند به هدف دیرینه خود دست یابند. در آن دوران عبدالرحمان قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران گفته بود: «ما می‌خواهیم کردستان خودمختار شود، یعنی اختیارش با خود کرد‌ها باشد.» در نتیجه هیئتی از سوی دولت بازرگان به منطقه کردستان فرستاده شد تا غائله خاتمه یابد. از جمله فرستادگان دولت مرحوم آیت‌الله طالقانی، شهید بهشتی و... بودند.
مهاجمان ادعای خودمختاری داشتند به همین منظور پس از محاصره تیپ مهاباد، پاسگاه‌های منطقه را به آتش کشیدند و رادیو و تلویزیون را به تصرف خویش درآوردند، اما سرانجام با فرمان امام، تمام نیرو‌ها به منطقه اعزام شدند و این غائله به پایان رسید.
سرهنگی به نام سورنا کتاب زیبایی در همین رابطه نوشته است: «در این کتاب آمده که جدایی‌طلبان کرد ادعا داشتند ما وقتی می‌گوییم کردستان، منظورمان سنندج و مهاباد نیست بلکه تمام آن بخش‌های کردنشین ایران است.» حتی نقشه‌ای هم از مناطق کردنشین تهیه کرده بودند که مثلاً کردکوی در گرگان، شهرکرد در بختیاری هم جزو مناطق کردستان جدید محسوب می‌شود. هر چند با وجود جنگ و خونریزی به نتیجه‌ای هم نرسیدند.

ولی این تحریکات همچنان از سوی غرب ادامه دارد...
بله امروزه امریکا و انگلستان بسیار آن‌ها را تشویق می‌کنند. حتی چندی پیش در برنامه آپارات شبکه BBC از کارگردان ایرانی دعوت کرده بودند که در حال ساخت فیلم دو ساعته‌ای از عکس اعدام متمردین کرد بود. این فیلم بر اساس عکسی ساخته می‌شد که عکاس روزنامه کیهان آن سال‌ها گرفته بود. ناگفته نماند که آن عکاس در سال ۲۰۰۶ بابت این عکس جایزه گرفته بود. در واقع این کارگردان با ساخت این فیلم سعی در تحریک کرد‌ها دارد.

یکی از راه‌های تجزیه و تغییر نظام در ایران توسط غرب به راه انداختن جنگ‌های سکتاریستی شوونیستی است. در این روش نیازی به لشکرکشی وجود ندارد. مردم منطقه‌های مختلف مثل ترک، کرد، لر، عرب و... مورد تمسخر دیگر نقاط قرار می‌گیرند و همدلی و همرنگی ملت از میان می‌رود. برای تغییر این شرایط باید احساسات ملی مردم تحریک شود. چرا وطن‌دوستی میان مردم کوچک شمرده می‌شود. وطن مثل خانه انسان است و نباید مورد مزمت قرار گیرد. ما باید بیشتر روی این مسائل دقت کنیم ولی غرب باید بداند که کرد‌ها بخشی از مردم ایران و بسیار عزیز هستند، به همین خاطر هیچگاه مناطق کردنشین از ایران جدا نخواهند شد.

منبع: روزنامه جوان

برچسب‌ها:

نظر شما