شناسهٔ خبر: 21967312 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: روزنامه خراسان | لینک خبر

مروری بر ادبیات اتریش از قرن 19 به بعد

گذر از چند فرهنگی

نویسنده : محمد جواد استادی - فائزه اعتماد گلستانی info@khorasannews.com

صاحب‌خبر - - در بخش نخست یادداشت ادبیات در سایه هنر که سیزدهم مهرماه منتشر شد، مروری کوتاه بر پیشینه ادبیات کشور اتریش به عنوان یکی از کانون های مهم رویکرد ها و تحولات هنری در جهان داشتیم و به سایه گستری هنر بر ادبیات اشاره هایی کردیم. در بخش دوم این یادداشت به ادبیات این کشور از حوالی قرن نوزدهم میلادی به بعد خواهیم پرداخت. در 1820 میلادی با انبوهی از نوشته های فلسفی و زیباشناختی مواجه هستیم که اغلب توسط نویسندگان وابسته به طبقه اشراف به رشته تحریر درآمدند.با استمرار جنگ های موسوم به ناپلئونی بسیاری از مردم از ادبیات انتظار داشتند تا آن ها را از فضای فانتزی دور نگه دارد. همچنین شکل گیری گونه هایی از نوشته های مذهبی نیز به بخش بزرگی از جامعه امید را تزریق می کرد. از نویسندگان این دوران می توان به چهره هایی چون کلمنس ماریا هوفباویر و فرانس گریلپارزر اشاره کرد که تحت تأثیر چنین جریانی قرار داشتند. بین سال های 1815 میلادی و پایان جنگ های ناپلئونی تا سال 1848 میلادی و انقلاب های اروپایی دوران مهمی تحت عنوان «بیدر مایر» شکل می گیرد که منشأ اصلی آن اتریش و آلمان به حساب می آید. در این دوران طبقه متوسط رشد می کند و هنر در این طبقه جایگاهی ویژه می یابد. این واژه که جنبه ای تاریخی دارد، در واقع به ظهور و شکوفایی سبک های متنوع در زمینه ادبیات، هنر های تجسمی و موسیقی اشاره دارد. جریان بیدر مایر را می توان با دو روند مشخص در اوایل قرن نوزدهم میلادی شناسایی کرد. روند نخست رشد پدیده شهرنشینی و گسترش صنعتی شدن بود که به شکل گیری طبقه متوسط جدید شهری منجر شد. عمده نویسندگان جریان بیدر مایر از همین مردم طبقه متوسط جدید بودند درحالی که در آلمان نویسندگان رمانتیک همچنان جزئی از طبقه اشراف محسوب می شدند. اما روند دوم محرک این جریان مربوط به مسائل سیاسی بود به گونه ای که پس از پایان جنگ های ناپلئونی تمرکز مردم به مسائل داخلی و به طور عمده غیرسیاسی معطوف شد. پایان دوران بیدرمایر را می توان با آثار آدالبرت استیفتر بازشناخت. با این که نخستین اثر او با نام «تابستان هندی» در سال 1857 میلادی منتشر شد اما اعتقاد عمومی بر آن بود که این اثر در زمره بهترین آثار جریان بیدر مایر قرار می گیرد. آثار و نوشته های او به شکلی گسترده بر نویسندگان آلمانی نیز تاثیرگذار بوده است. در این دوران جریان دیگری که در ادبیات اتریش شکل گرفت، رئالیسم بودو ابتدا از رمان های کوتاه نویسندگانی چون فردیناند فون سار و ماری فن ابنر اشنباخ و خود استیفتر آغاز شد. برای مثال داستان ها و رمان های کوتاه ابنر اشنباخ رویکردی روان شناختی داشت و موضوع مشارکت اجتماعی در نوشته های او نمود می یافت. برتا سوتنر دیگر نویسنده مشهور زن قرن نوزدهمی ادبیات اتریش بود که رویکرد هایی صلح طلبانه داشت. رمان های او که رنگ و بویی کاملاً اجتماعی داشت، معمولاً چندان مورد توجه منتقدان قرار نمی گرفت درحالی که کمی بعدتر در سال 1905 میلادی همین نویسنده زن اتریشی موفق شد جایزه صلح نوبل را به دلیل فعالیت های صلح جویانه و نمود صلح در آثار ادبی اش به ویژه رمان «اسلحه های خویش را زمین بگذارید» به دست آورد. آغاز قرن بیستم میلادی همراه با شکل گیری جنبش هنر نو بود. این گرایش های هنری در نقاط مختلف اروپا با نام ها و قوت و ضعف های مختلفی بروز کرد. پراگ حدود 20 سال قبل از پایان جنگ جهانی نخست، مهم ترین مرکز ادبی اتریش بود که محل حضور نویسندگان آلمانی و اغلب یهودی بود. این نفوذ تا حدود سال 1930 میلادی ادامه داشت و نویسندگان مختلفی چون فرانتس کافکا و اسکار باوم از نمونه های شاخص این دوران به حساب می آیند.زمانی که جنگ اول جهانی به پایان رسید، اتریش به کشوری کوچک و آلمانی زبان تبدیل شد که برخی از نویسندگانش نیز دست به مهاجرت زدند. به دلیل شرایط نامناسب اقتصادی برخی اعتقاد داشتند اتحاد اتریش با آلمان راه نجات این کشور خواهد بود. این اعتقاد در آثار ادبی نویسندگان مختلف این کشور بروز یافت؛ هر چند در مقابل نویسندگانی چون فرانس ورفل برای حفظ ادبیات و سنت و فرهنگ اتریشی تلاش های ویژه ای را انجام دادند. فاصله میان دو جنگ جهانی به تقویت ادبیات اتریش انجامید. در میان درخشان ترین چهره های ادبی این دوران باید از روبرت موزیل یاد کرد. نویسنده ای که مشهورترین اثر او رمان ناتمام «مرد بی خاصیت» است که یکی از مهم ترین رمان های مدرن به حساب می آید. برخی از داستان های این نویسنده مشهور اتریشی به فارسی نیز ترجمه شده است ازجمله کتاب سه زن که مجموعه چند داستان ازاوست و با ترجمه علی عبداللهی توسط نشر مرکز منتشر شده است. فریتس فون فرمانوفکسی اورلاندو دیگر نویسنده اتریشی این دوران است که آثارش جنبه ای طنزآمیز دارد و رمان های او مملو از شخصیت های غیرعادی و عجیب است. پس از قدرت گرفتن نازی ها در آلمان ادبیات اتریش دچار آسیب های ناشی از سیاست زدگی شد و چندپارگی و چند دستگی در آن نمود یافت و بسیاری از نویسندگان مجبور شدند به دیگر نقاط جهان مهاجرت کنند. برخی دیگر همچون یورا زایفر نیز به دست نازی ها به قتل رسیدند. پس از پایان جنگ دوم جهانی اتریش جنبش ها و رویکرد های ادبی مختلفی را پشت سر گذاشت. برخی نویسندگان به دنبال احیای رویکرد های پیشین بودند، برخی از تبعید بازنگشتند و گروهی دیگر تلاش می کردند تا رویکرد نازی ها را ادامه دهند. برخی نویسندگان مذهبی وابسته به جریان کاتولیک تلاش می کردند رویکردی محافظه کار در جریان ادبی اتریش ایجاد کنند. برای مثال باشگاه ادبی P.E.N تا سال های 1970 میلادی جوایز ادبی و یارانه های این حوزه را کنترل می کرد. همچنین میان نویسندگان اتریشی و گروه 47 آلمان (درواقع یک مجله ادبی) که با هدف توسعه دموکراسی و مبارزه با دیکتاتوری تشکیل شده بود، پیوندی استوار بنا شد. از نمونه های ادبی این دوران باید به رمان «پوست گرگ» نوشته هانس لبرت اشاره کرد. او در این رمان روایتگر روستایی تخیلی است. او با روایت ماجرا هایی در این روستا به شکلی تمثیلی به سکوت بسیاری از اتریشی ها پس از دیکتاتوری نازی ها اشاره می کند و از بی توجهی آن ها به آن چه بر سر کشورشان آمده است، انتقاد می کند. در سال 1973 میلادی انجمنی از نویسندگان اتریشی با هدف کاهش قدرت P.E.N تشکیل و درنهایت انجمن بزرگ که بزرگ ترین انجمن نویسندگان اتریش است، تأسیس شد. ماریانه فریتز دیگر رمان نویس زن اتریشی است که رمان سوم او با نام «کسانی که حرف شما را درک نمی کنند» در ادبیات داستانی اتریش تحولاتی ایجاد کرد. او در این رمان یک جهان داستانی و البته زبانی را روایت می کند و بسیاری از هنجار های مرسوم زبانی را دستخوش تغییر قرار می دهد. او به این نظام زیبایی شناختی اش در رمان چهارم و پنجم بیشتر می پردازد و آن را برجسته تر می کند. الفریده یلینک مشهورترین نویسنده زن معاصر اتریش است که در سال 2004 میلادی برنده جایزه نوبل ادبیات شد. بسیاری از آثار او توصیف کننده زندگی اجتماعی در اتریش و نگاه های انتقادی اش است. آکادمی نوبل در بیانیه خود به دلیل صدای مخالف کلیشه های جامعه و قدرت که این نویسنده در رمان ها و نمایش نامه هایش با رویکردی فوق العاده زبان شناختی ارائه می دهد، او را سزاوار دریافت نوبل ادبیات معرفی کرد.باوجود نویسندگان مشهوری چون پتر هانتکه گرهارد راث و الفریده یلینک که همچنان در حال نوشتن هستند، اغلب جنبش های غنی و جدید ادبیات اتریش در اختیار نسل جوان است که به ویژه در نشریات ادبی اتریش منتشر می شود. ادبیات اتریشی چنان چه در یادداشت گذشته به آن اشاره شد ترکیبی از همه فرهنگ ها بوده است. این رویکرد هم اکنون کمرنگ شده و رویکردی فرهنگی ویژه خویش را یافته است. باوجود پررنگ بودن ادبیات اتریش هنوز در حوزه ترجمه آثار معاصر این کشور به فارسی فاصله زیادی داریم. باید امیدوار بود به زودی تحولی هم در این عرصه ایجاد شود.

نظر شما