گروه سیاسی «نسیم آنلاین»، علیاکبر عباسی:: «تیم اطلاعرسانی دولت فشل است... هر چند میخ آهنی نرود در سنگ اما بنده هم قصد اعلام یک هشدار صریح را به دولت دارم شاید پس از انتخابات آتی بتوان از آن به عنوان یک سند سود برد. سندی که نشان میدهد یکی از عوامل عدم کامیابی حسن روحانی و یا ریزش رای او همین تیم اطلاعرسانی دولت با ترکیب و ساختار عجیب و غریبش است... این تیم فاقد پویایی است و در لاک خود فرو رفته است.» اینها انتقادات روز گذشته یکی از روزنامههای حامی دولت در اعتراض به تیم اطلاعرسانی و رسانهای دولت یازدهم است.
علاوه بر این، مرحوم هاشمی رفسنجانی نیز چند ماه قبل در رابطه با تیم رسانهای دولت گفته بود: «تیم رسانهای دولت مناسب پاسخگویی به شبهات نیست.» وی قبلتر از آن نیز با انتقاد از این مسئله ابراز داشته بود: «تیم اطلاعرسانی دولت ضعیف است و در حدّ اقدامات و دستاوردهای دولت نیست.» علاوه بر او، دیگرانی نیز به انتقاد از تیم رسانهای دولت پرداخته بودند. از جمله معاون پارلمانی رئیسجمهور که گفته بود: «می پذیرم که دولت در اطلاع رسانی ضعیف است». و همچنین معاون اول رئیسجمهور که ابراز داشته بود: «متاسفانه گاهی اطلاعرسانی درباره کارهای سازنده و خوبی که انجام میدهیم، آنطور که باید صورت نمیگیرد». افزون بر این، اصلاحطلبان و حامیان رسانهای دولت نیز در این رابطه آن را مورد انتقاد قرار دادهاند. به عنوان مثال چندی پیش سخنگوی دولت اصلاحات گفته بود: «ضعف تیم اطلاعرسانی دولت کاملا مشهود است.» و مدیرمسئول روزنامهی جمهوریاسلامی نیز در یادداشتی نوشته بود: «یکی از اساسیترین ضعفهای دولت شما جناب آقای رئیسجمهور، فعال نبودن بخش رسانهای آن و همینطور مجموعه دفتر ریاست جمهوری است.» همچنین یکی از نمایندگان اصلاحطلب که مدیرمسئول یکی از روزنامه زنجیرهای نیز هست، نوشته بود: «تیم رسانهای دولت عملکرد خوبی ندارد. کلید آقای روحانی قادر به باز کردن درب این اتاق نیست و کلید زنگزدهای است.»
اما به راستی مسئله چیست و مشکل کجاست؟ آیا واقعا مشکل اصلی دولت، ضعف در اطلاعرسانی است و آیا با وجود شبکهی گستردهی رسانهای اعم از مطبوعات و رسانههای مجازی که در خدمت دولت یازدهم هستند، میتوان پذیرفت که دولت در حوزه رسانهای محدودیت دارد؟
به نظر میرسد مسئلهی اصلی دولت کنونی نه ضعف اطلاعرسانی و رسانهای که ضعف از نظر اجتماعی و توان جلب توجه و رضایت افکار عمومی جامعه است. ضعفی که البته نشأت گرفته از عملکرد غیرقابل قبول و ناکارآمدیهای دولت در زمینههای گوناگون -به ویژه در عرصهی اقتصادی- و عملی نشدن وعدههای رئیسجمهور است. تا جایی که برخی از چهرههای اصلاحطلب و حامیان دولت هم نسبت به آن اذعان دارند. به عنوان مثال صادق زیباکلام در این رابطه میگوید: «دولت آقای روحانی خسرالدنیا والآخره شده است؛ دولت در زمینه مسائلی که مردم متوجه آن بشوند و با گوشت، پوست و استخوان خود آن را لمس کنند همچون کاهش رکود یا بیکاری عملا کاری نکرد و در زمینه جذب سرمایهگذاری خارجی که موجب رونق در کشور شود نیز موفق نبود. روحانی در حالی دائما از اقتصاد صحبت میکند که خیلی کارنامه موفقی در این حوزه نداشته».
همچنین محمدرضا تاجیک مشاور رئیس دولت اصلاحات درباره عملکرد دولت و اوضاع اجتماعی آن میگوید: «بیتردید آنچه به نام جریان اعتدالگرا مطرح شد نه دارای پایگاه گفتمان و نه دارای گفتمانی بود هر چند به صورت تساهل و تسامح اسمش را میگذارند گفتمان اعتدالگرا اما هیچچیز از این گفتمان بهره نبرده است و هنوز نتوانسته خودش را در قامت گفتمان عرضه کند و هیچ گرانیگاه و خاستگاه وسیع طبقاتی نداشت. اگر بخواهم صریح بگویم تنها شانس آقای روحانی در انتخابات آتی فقدان آلترناتیو است. آقای روحانی نه اینکه آلترناتیو برتر جامعه باشد و نه اینکه تنها بازیگر مقبول کشور در عرصه سیاست باشد اما چون بازیگر دیگری نیست، با کارت دیگری نمیشود بازی کرد. فرض من این است که در شرایط عادی همین اتفاق خواهد افتاد، البته نه به علت اینکه دولت کنونی دولت موفقی در عرصههای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بوده است».
ابراهیم اصغرزاده نیز میگوید: «دولت در این زمینه گرفتار است. دولتی که به مردم میگوید ٤٥ هزار تومان یارانه نگیرید تا بتوانیم برنامههای توسعه را پیش ببریم از آن سو نمیتواند به مدیرانش بگوید شما هم باید فداکاری کنید؛ اینجاست که فاقد صلاحیت اخلاقی میشود. آنوقت دولتی میشود که از طبقه خاص و منافع طبقه خاصی حمایت میکند اما منافع تودههای مردم را نمیتواند بفهمد. دولت دائما ناله میکند که من مجبورم هر ماه یارانه بپردازم اما هیچ حواسش نیست چه مقدار حقوقهای آنچنانی دارد حیف و میل میشود... میخواهم بگویم آقای روحانی باید متوجه باشد که درباره دولت ایشان تصویری از یک دولت فشل، ضعیف و امامزادهای که اصلا معجزه نمیکند در ذهن مردم دارد شکل میگیرد».
البته حامیان دولت هم از این واقعیت بیاطلاع نیستند و به خوبی میدانند مشکل اصلی دولت کجاست. با این وجود آنها برای انحراف افکار عمومی از ضعف عملکردی دولت، به دنبال این هستند تا آن را متوجه رسانهها کرده و ناکارآمدیها و عدم تواناییهای دولت برای اقناع افکار عمومی را به ضعف در اطلاعرسانی تنزل دهند.
این در حالی است که رسانههای حامی دولت اگر ضعفی هم دارند، در دستاوردسازیهای قلابی آنها برای دولت است که موجب سلب اعتماد مخاطب از آنها شده است. به عنوان نمونه سبک مواجههی ارتش رسانهای حامی دولت یازدهم با مسئله مذاکرات و توافق و فضاسازی گسترده آنها پیرامون برجام و سخن گفتن از لغو یک باره تحریمها به واسطهی آن، از مواردی است که نشان داد، اگر اقدامی از سوی دولتیها باشد، رسانههای حامی نه تنها پیرامون آن اطلاعرسانی میکنند، که حتی آن را چند برابر بزرگتر هم نشان میدهند.
لذا مشکل اصلی در اطلاعرسانی و ضعف رسانهای دولت نسیت، بلکه مشکل اصلی این است که اساسا دستاوردی نیست و چیزی وجود ندارد که رسانهها بخواهند آن را پوشش دهند. که اگر وجود داشت به مانند برجام رسانههای حامی دولت چندین برابر بیشتر و بزرگتر آن را به تصویر میکشیدند.
اتفاقا باید گفت تا همین جای کار هم دولت یازدهم حیات خود را مدیون همین رسانههای حامی و فضاسازیهای آنها است. در واقع اگر بنا باشد دولت بر اساس آنچه وجود دارد قضاوت شود و اگر قرار بود همهی رسانهها منصافانه و مبتنی بر واقعیت با دولت یازدهم مواجهه کنند؛ یقینا شرایط دولت در افکار عمومی متفاوت با آنچه هست میبود. همین رسانهها بودند که با تصویرسازی غیرواقعی از مذاکرات هستهای، معادلهی «توافق خوب-توافق بد» را به «توافق-عدم توافق» تبدیل کردند و غیرصادقانه مذاکرات را به معیشت مردم گره زدند و بستر را برای مانور دولت ایجاد کردند.
رسانهای حتی در سطح صدا وسیما نیز وجود دارد تا رئیسجمهور در گفت وگو از تریبون آن از جامعه ایرانی تصویری در حد کشور سوئیس برای مردم ارائه دهد. با این وجود، مشکل این است که عملکرد ملموسی وجود ندارد تا بتوان آن را صادقانه با مردم در میان گذاشت و همین موجب میشود تا همچنان از دستاوردهای برجام برای مردم گفته شود. همان برجامی که حتی زمانی بر سر نخواستن آن دعوا افتاد به طوری که در روز دانشجو آقای رئیسجمهور سعی کرد از مسئولیت آن شانه خالی کند و آن را به دیگران گره بزند!
علاوه بر این، اینکه رئیسجمهور محترم در یک سفر استانی مردم را مورد خطاب قرار میدهد که «چرا گوش نمیکنید» و یا در جایی دیگر از آنها انتقاد میکند که «چرا شکر نمیکنید» و یا جایی به رسانهها هجمه میکند که «چرا واقعیتها را نمیگویید» و قبلتر از آن به اساتید دانشگاهها تشر میزند که «چرا از توافق هستهای حمایت نمیکنید»، همگی دال بر ضعف دولت در حوزه اجتماعی و کارآمدی است و مطمئنا ربطی به اطلاعرسانی رسانهها ندارد.
∎
نظر شما