جابر داوودی شصت و دویی، کارشناس ارشد رشته روانشناسی از دانشگاه شهیدبهشتی است و الان چند سالی است در عرصههای مختلف روانشناسی کار و پژوهش میکند. از او کتاب روانشناسی درماندگی (از درماندگی تا ظهور اسطوره) منتشر شده است. در این گفتوگو سعی کردیم به جای تمرکز روی مشکلات یک معتاد به بررسی شیوه درمان و وضعیت مراکز ترک اعتیاد بپردازیم. شاید مشکل جای دیگری باشد.
آیا مراکز درمان اعتیاد محل خوبی برای ترک است؟
تمام بیماری ها، تخصص و درمان خودش را می طلبد و برای این منظور مطالعات و پژوهشهایی برای سودمند بودن هر نوع مداخله ای انجام می گیرد. در این مورد هم اگر بر اساس تعاریف، مراکز درمان اعتیاد را -در صورت پایبندی به پروتکل های وضع شده- محلی برای درمان بیماری اعتیاد بدانیم، جواب مثبت است. پروتکلهای تصویب شده در اداره پیشگیری و درمان سوءمصرف مواد از حیث محتوا مناسب است اما موضوع اصلی اینجا بررسی قوانین و تحلیل آنها نیست بلکه چگونگی اجرای قوانین و پروتکلهای درمانی است. اگر از این دید نگاه کنیم که آیا اصولا مراکز درمان اعتیاد خوب است، جواب ما مثبت است اما اگر بپرسیم که مراکز درمان اعتیاد در ایران چه مقدار و تا چه اندازه بر اساس پروتکل ها عمل می کند، متاسفانه به جواب روشن و مناسبی نخواهیم رسید.
چرا بیماران اعتقادی به درمان روانشناختی ندارند؟
جواب ساده است. شاید این مثال کمک کند: تصور کنید اتومبیل شما خراب شده و شما آن را بارها به تعمیرگاههای مختلف بردهاید اما نتیجه ای نگرفتهاید. احتمالا با خودتان فکر میکنید که: 1- مشاغل مرتبط با تعمیر اتومبیل یک دروغ است 2- تعمیرکارها برای تعمیر اتومبیل مناسب نیستند و فقط وقت را تلف می کنند. اکثر مراجعین با رجوع به کلینیکهای مختلف شاید دچار چنین باورهایی شوند و ناکارآمدی وضعیت موجود را کاملا احساس کنند. پس با این حساب دلیلی ندارد فکر کنیم درمان روانشناختی می تواند مفید باشد. اما اینکه چهچیزی مسبب وضعیت موجود است در کل ضعف و هدفگذاری در آموزش متخصصین روانشناختی نقش مهمتری دارد.
نقش روانشناس در این مراکز در حال حاضر چیست؟
ما اینجا با دو جور نقش روبهرو هستیم. یکی، آنچه نقش تعریف شده در پروتکل درمانی است که مواردی مثل استفاده از روان شناس برای آموزش خانواده، خانواده درمانی، گروه درمانی، رواندرمانی فردی و آموزش مهارتهای زندگی را شامل میشود و دومی چیزی است که هماکنون در حال اجراست یعنی دیدار 5 دقیقهای روانشناس بیتجربه- که بیشترین تجربیاتش دیدار اساتید و جلسه امتحان و حفظ کردن کتابهای درسی است- و امضای فرم جلسه درمان روان شناسی برای درج در پرونده بیمار.
عجیب نیست که وضعیت موجود و بازخورد هایی که ما از بیماران و سایر متخصصین میگیریم خوب نیست؛ ظاهرا این نقش (روان شناس) که یکی از محوری ترین ارکان درمان اعتیاد در دنیا به حساب میآید، فقط جنبه تشریفاتی برای این مراکز دارد.
تعریف یک کلینیک ترک اعتیاد چیست؟
در ایران مراکز درمان اعتیاد جایی برای رفتن از مصرف موادشیمیایی و آسیب زا به سمت یک ماده کمتر آسیب زا مانند متادون است تا کارکردهای بیمار برگردد. اما به صورت علمی یک مرکز درمان اعتیاد، جایی است متشکل از یک پزشک، یک روانشناس و یک بهیار که البته در این میان تنها شخصی که جایگاه واقعی شغلی و تخصصی مناسبی ندارد، روانشناس است. در این کلینیک ها بنابر نیاز حداقل وجود یک کارشناس ارشد رشته بالینی لازم است. اما وضعیت موجود به این صورت است که افراد بعد از اتمام مقطع کارشناسی با کمترین تجربیات درمانی وارد چالش برانگیزترین بخش مشکلات جامعه می شوند که اغلب هیچ تجربه ای در آن ندارند و گاه بر مشکلات آن اضافه میکنند. کلینیک ها یا مراکز درمان اعتیاد به اولین گام اکثر آنها برای کسب تجربه و کسب درآمد تبدیل شده است. زمانی که مابقی پرسنل این ناکارآمدی را لمس می کنند نسبت به مجموعه رواندرمانی مشکوک و بیاعتماد میشوند و روان شناس گاه به ابزاری تبدیل میشود که تنها وظیفه اش امضای فرم های جلسات رواندرمانی است. این بدگمانی و استفاده ابزاری از این جایگاه متاسفانه کل هدف را که کمک به بیماران است زیر سوال میبرد. برای مثال تصور کنید که وقتی روزانه به یک کلینیک 30 بیمار مراجعه کند و زمان هر جلسه درمان روان شناختی که باید 45 دقیقه برای هر بیمار باشد به 5 دقیقه برسد، آیا واقعا به غیر از احوالپرسی زمان دیگری برای بررسی وضعیت بیمار باقی می ماند؟ حتی در بعضی مواقع پزشک میآید جلوی در میایستد و از روانشناس میخواهد زودتر کارش را انجام دهد چون مراجعین زیادی پشت در ایستادهاند. درواقع در خیلی از کلینیکها، روانشناس برای خالی نبودن عریضه هست تا وقتی بازرسی به این مراکز سرکشی میکند بگویند روانشناس هم داریم.
چطور یک روانشناس تازهکار و بیتجربه وارد این شغل سخت و پیچیده میشود؟ مگر نظارتی وجود ندارد؟
یادم میآید یک بار در یک کارگاه آموزشی درمان اعتیاد شرکت کرده بودم و مدرسی با تعجب از خیل کارآموزان گفت: من تعجب میکنم با اینکه درمان اعتیاد جزو رویکردهای چالش برانگیز و بسیار انرژیبر در حوزه روانشناسی است اینهمه متقاضی دارد. جالب اینجاست که در مقطع لیسانس، ما درس یا کتابی برای درمان ترک اعتیاد نداریم که بجز مباحث تئوریک، تجربیات عملیاتی در اختیار دانشجویان قرار دهد. شاید باورتان نشود اما حتی یک بار یکی از فارغالتحصیلان کارشناسی ارشد که آمده بود در دفتر کار کند از من پرسید درمان چیست؟ شما دقیقا اینجا با بیماران چه می کنید؟! دلیل این استقبال از این کار چیزی جز نداشتن شغل و پیدا کردن راه آسانی برای رهایی از بیکاری نیست. شاید به این ترتیب سرانه بیکاری را پایین بیاوریم، اما با سلامت مردم چه کار کردهایم؟
این بیدر وپیکر بودن جذب روانشناس در برخی مراکز درمان اعتیاد چه آسیبهایی به مراجعین میزند؟
هرچه میزان آموزش بهروزتر، با کیفیتتر و با استحکام بیشتری برای قشر خلاق و باانگیزه اعمال شود ما جواب بهتری خواهیم گرفت. در دوره لیسانس حتی اگر شاگرد اول هم باشید چیزی جز نظریههای روانشناسی نخواندهاید. بعد افراد میروند و یک دوره ماتریکس میبینند که حتی یک غیر متخصص هم میتواند توضیحاش بدهد و دیگر چیزی از پیچیدگیهای این رشته یاد نمیگیرند. اینکه وقتی یک سرپرست خانوار تمایل به خودکشی دارد، باید چه بکنند؟ چه تاثیری روی دیگران دارند؟ کجا باید مداخله درمانی صورت بگیرد؟ نقش مصاحبه انگیزشی در اینکار چیست؟ مصاحبه چگونه است؟ اصول برقراری رابطه درمانی چیست؟ زمان عود چه کنیم؟ و ... مواردی است که باید قبل از ورود به چنین مراکزی آموزش داده شود تا در مواقع لازم بهترین عکسالعمل را نشان دهیم.
پس این بیمارانی که ترک میکنند چطور از پس اینکار برمیآیند؟
خب در ایران هم هستند مراکز بسیار معدودی که شاید از انگشتان دست هم تجاوز نکند اما بهصورت علمی کار میکنند و جواب میگیرند. گروههای خودیاری تحت نام بیماران گمنام هم هستند که با اینکه توسط خود معتادین و غیر متخصصین اداره میشود اما بر اساس پژوهشها، کارآمدتر و بهتر نتیجه می گیرند. کم نیستند کسانی که با همه این کمبودها، با انگیزه بالا وارد درمان می شوند و یک مجموعه را نجات می دهند. متاسفانه آمار مناسبی از درمان معناداری مداخله این مراکز درمانی در دست نیست اما چیزی که طی دو سال در درمان بیماران وابسته به مواد تجربه کردم، چندان امیدوار کننده نیست.
شما که خودتان تجربه کار کردن در این مراکز را داشتهاید آیا توانستهاید معتادی را کاملا درمان کنید؟
بله در این دوسال توانستیم تعداد اندکی را که کاملا تحت برنامه قرار گرفتند و انگیزه مناسب داشتند به کارکرد قبلی و جامعه برگردانیم. البته با این شرایطی که خدمتتان عرض کردم یک جور معجزه است. در این راه سعی کردم کاملا گامبهگام و علمی پیش بروم و البته انگیزه خود بیمار و حمایت خانواده آنها نیز شرط بسیار مهمی بود.
در دنیا برای ترک معتادین چه برنامهای وجود دارد؟
در مراکز بزرگ دنیا هر روانشناس یک سوپروایزر دارد تا با مشورت و با توجه به خصوصیات فردی، شرایط اجتماعی و خانوادگی بیمار یک برنامه دقیق و مشخص برای درمان تدوین کنند. مراکز درمانی معتبر دنیا متخصصین زیادی را وارد درمان همهجانبه این بیماران می کند. گروه های حمایتی زیادی که از طرف دولت حمایت می شوند که کارایی خود را اثبات کرده اند. اعتیاد یک امر چندجانبه از سوی این مراکز تلقی شده که از بازداری های قانونی(پلیس) تا مددکاران اجتماعی، انجمن حمایت از کودکان و .... در آن مداخله مستمر دارند و قوانین به بهترین نحو ممکن اجرا می شود.
چطور میشود در ایران به یک برنامه درست در ترک اعتیاد رسید؟
باید کسانی را در کار بپذیریم که واقعا علاقهمند به کمک کردن به دیگران باشند و دولت یا مسئولان ذیربط برنامهای حرفهای برای آموزش آنها تدارک ببینند و واقعا در این زمینه کارشناس باشند و از فیلترها عبور کنند. همچنین باید به این باور عمومی برسیم که درمان روانشناختی در بهترین حالتش، می تواند یاری بخش و کمککننده باشد نه اینکه هدفمان فقط این باشد که با دارو فقط حال آنروز بیمار را خوب کنیم و اینکه بدانیم عودها، لغزشها و بازگشتهای یک معتاد، غالبا به علت نبود یک برنامه درمان روانشناختی مناسب است.
عصری با جابر داوودی درمانگر روانشناس یکی از مراکز ترک اعتیاد
حضور روانشناس در مراکز ترک اعتیاد برای خالی نبودن عریضه
صاحبخبر -