خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:
در فرخنده سالروز ولادت حضرت علی(ع) خبرنگار ابنا با حجت الاسلام و المسلمین دکتر «رمضان محمدی» استادیار و مدیر گروه تاریخ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در مورد برخی شهبات و فضایل حضرت علی(ع) به گفتگو نشسته است.
متن کامل گفتگو با استاد «رمضان محمدی» به شرح ذیل است:
ابنا: با تبریک سالروز میلاد حضرت علی(ع) به حضرتعالی؛ نخست در مورد مکان ولادت امام علی(ع) سخن بگویید.
ـ حجت الاسلام رمضان محمدی: در مستدرک حاکم آمده است: «تواتر الاخبار بأن علیاً ولد فی جوف الکعبة» یعنی روایات تاریخی بر ولادت حضرت علی(ع) داخل کعبه متواتر است. علمای قبل و علمای بعد از مستدرک هم این را گفته اند. منتها اختلاف درباره کیفیت ورود امیرالمؤمنین به داخل کعبه است. در این که آیا واقعاً دیوار کعبه شکافته شد که وقتی امر الهی باشد، استبعادی وجود ندارد؛ یا این که دری در کعبه بوده. چون آن طرف کعبه "حجر" است که معمولاً بزرگان قریش آنجا مینشستند و جلوس بزرگان قریش آن جا بوده است. طبیعتاً ورود از آنجا به داخل کعبه ممکن بود.
یک عالم سنی میگوید «و تواتر الاخبار بأنّ علیاً ولد فی جوف الکعبة» این جزو متواترات در اهل سنت است و شیعه هم متفق القول است. این از فضائل امیرالمؤمنین(ع) است. بعضی از فضائل امیرالمؤمنین(ع) مثل ولادت در داخل کعبه از ناحیه خداوند متعال عنایت شده است و بعضی فضائل ایشان مثل عبادت، زهد و فداکاری اکتسابی است.
روایات خودمان در کیفیت ورود امیرالمؤمنین دو روایت داریم و این اختلاف وجود دارد که آیا فاطمه بنت اسد در حال طواف کعبه بود که درد زایمان گرفت، دیوار شکافته شد و به کعبه پناه برد. یا حضرت ابوطالب ایشان را به داخل کعبه راهنمایی کرد. اگر حضرت ابوطالب راهنمایی کرده باشد ظاهر این است که از در وارد شده ولی اگر فاطمه بنت اسد پناهنده شده باشد در این حالت دیوار کعبه شکافته شده است. ولی این که حضرت علی(ع) در داخل کعبه متولد شد در روایات شیعه اتفاق نظر وجود دارد و اهل سنت هم مثل مستدرک حاکم میگوید "تواتر الاخبار".
ابنا: در مورد اینکه حضرت علی(ع) در داخل کعبه متولد شده است وهابیت تردید کرده است.
ـ حجت الاسلام رمضان محمدی: این شبهه وهابیت نیست؛ سخن ابن تیمیه است. علمای اهل سنت در مورد فضائل حضرت علی(ع) سخن گفتهاند. مثلاً "ابن ابی ثلج" در بخش مفصلی از کتاب "فضائل صحابه" در مورد "التنزیل فی ما نص علی امیرالمؤمنین" سخن گفته است. بعد آن آقای "عیسی بن یزید در سال 172 هجری کتابی دارد که هفتاد مورد از فضائل امیرالمؤمنین(ع) را آورده است. حالا فضائل امیرالمؤمنین زیادتر از این حرفهاست ولی اهل سنت در کتب خود آورده اند. شیخ مفید هم همه این هفتاد فضائل را در کتاب "اختصاص" آورده است.
سلفیها با فضایل حضرت علی(ع) سه جور برخورد کرده اند. و اساسش هم مربوط به آن نگاه خاص سلفیها به فضائل امیرالمؤمنین است؛ یا ابن تیمیه تردید میکند. یعنی ابن تیمیه تا جایی که میتواند، انکار می کند که واقعاً نمیشود خیلی از فضائل امیرالمؤمنین را انکار کرد. ابن تیمیه اگر نمیتواند انکار کند رو به تردید میآورد. اگر نمیتواند تردید کند تشریک میکند. میگوید در این فضیلت دیگران هم این طوری بودند و این از این باب است. آنها "ما من فضیلةٍ الا" این که میخواهند تردید بکنند، انکار بکنند نمیشود. یا تردید میکنند، یا تردید نشود تشریک میکنند. وهابیت امروزه در خیلی از چیزها تردید میکند و دست به تحریفشان هم خوب است. در سالهای قبل راجع به غدیر خم که منطقه جغرافیایی آن معلوم است و یکی از متواترات تاریخی که هیچ تردیدی در آن نیست مسأله غدیر است. وهابیت منطقه غدیر را که نزدیکیهای جحفه است را به طرف یمن بردند برای اینکه مسأله غدیر را تحریف کنند.
ابنا: برخی اینگونه شبهه می کنند که اگر ولادت در داخل کعبه فضیلت می باشد چرا برای پیامبر(ص) ـ که شأنش بالاتر از حضرت علی است ـ اتفاق نیفتاد؟
ـ حجت الاسلام رمضان محمدی: لازم نیست که همه چیز برای پیغمبر هم باشد. پیغمبر اکرم به رسالت مبعوث شد و بالاترین اعجاز پیغمبر اکرم این بود که به ایشان وحی نازل میشد. ایشان به مدارج عالیهای رسید که شایستگی فهم سخن خدا را پیدا کرد و این خیلی بالاتر از تولد در کعبه است. لازم نیست که آنهایی که برای حضرت موسی اتفاق افتاده برای پیامبر هم اتفاق بیفتد.
ما به یک واقعه تاریخی را گاهی دو جور نگاه میکنیم. گاهی اوقات به عنوان یک مقوله تاریخی نگاه میکنیم که آیا اتفاق افتاده یا نه؟ و گزارشاتی نسبت به این مقوله تاریخی داریم یا نداریم؟ گزارشات صحت دارد یا ندارد؟ گاهی اوقات از ناحیه اعتقادی به عنوان یک باور دینی به آن قضیه نگاه میکنیم. این را ما به عنوان یک مقوله تاریخی بخواهیم نگاه کنیم و ببینیم گزارشات تاریخی نسبت به مسأله چطور است؟ ما گزارشهای تاریخی داریم و دلیلی هم بر رد این مسأله نداریم. در مورد ولادت حضرت علی در خانه کعبه روایات داریم، حتی روایاتی که ادعای تواتر هم شده و هیچ شاهد و دلیل تاریخی هم بر رد این مسأله نداریم که بگوییم این واقعه اتفاق نیفتاده است.
ابنا: در مورد تاریخ ولادت ائمه(ع) یکی از اساتید میگفت که در تاریخ تمام ولادتها و تمام شهادتهای ائمه تردید وجود دارد غیر از شهادت امام حسین(ع) که هیچ تردیدی در آن نیست که در روز عاشورا شهید شده است.
ـ حجت الاسلام رمضان محمدی: ببینید اینکه مسأله به صورت کلی باشد حرف درستی نیست. منتها در آمار و ارقام و اعدادی که در تاریخ وجود دارد گاهی اشتباه شده است. مثلاً تاریخ شهادت حضرت صدیقه طاهره(س) که سبعین بوده یا تسعین. این تشکیک صورت گرفته است. نمیدانند آیا سبعین نوشته شده یا تسعین. بخشی از این شهادتها این گونه است. آقای "مقدسینیا" کتابی راجع به ولادتها و شهادت اهلبیت علیهم الصلوة و السلام نوشته و اقوال مختلف را آورده است. این طور نیست، این سخن درستی نیست. بعضی مواقع یک قول دیگری هم نقل شده، ولی برای ما با توجه به شواهد و قرائن تاریخ صحیح معلوم است. یعنی چیز مبهمی نیست که امام حسن مجتبی کی به شهادت رسیده یا امام جواد(ع) شهادتش معلوم است. ممکن است در قول دیگری کسی اشتباه کرده باشد ولی تقریباً قریب به اتفاق قول صحیح ولادتها و شهادتهای ائمه(ع) معلوم است؛ نسبت به یک قول صحیح شواهد و قرائن زیادی داریم. حالا نسبت بعضی از ائمه علیهم السلام همین طور است. در نوشتن اشتباه شده یا در ماهها گاهی اوقات مورخی اشتباه کرده و این کلیت ندارد.
ابنا: برای همه ائمه تاریخهای ولادت و شهادتهای مختلفی وجود دارد. این را حضرتعالی قبول میکنید؟
ـ حجت الاسلام رمضان محمدی: تقریباً هست. راجع به همه ائمه علیهم السلام هست که مثلاً دو تا قول، سه تا قول وجود دارد.
ابنا: یعنی چرا اتفاق نظر نبوده؟ مثلاً در تاریخ شهادت امام حسن مجتبی یا ولادت امام جواد(ع) دو قول وجود دارد.
ـ حجت الاسلام رمضان محمدی: بله اینها هست. ثبت و ضبط وقایع الان دقیق است. ولی آن زمان به لحاظ این که کتابت ضعیف بوده گاهی اوقات نوشتهها با هم مخلوط شده است. مثلاً در ذیحجه و ذیقعده گاهی اوقات نقطه نمیگذاشتند و باعث اشتباه میشد و الا شواهد و قرائنی وجود دارد که محقق میتواند قول اصلی را بیابد. الان راجع به امام جواد یا سایر ائمه علیهم السلام با توجه به شواهد و قرائن ما میتوانیم قول صحیح را پیدا بکنیم.
ابنا: دوست و دشمن به فضائل حضرت علی(ع) معترف هستند. حضرتعالی گوشه ای از فضائل ایشان را بیان کنید.
ـ حجت الاسلام محمدی: ببینید حضرت علی صلوات الله علیه مثل خورشید میماند. کسی که مدح خورشید میکند در واقع مدح خودش است، مدح خورشید نیست. خورشید که مدح نیاز ندارد. میخواهد بگوید من نابینا نیستم، من دارم میبینم این نور را. راجع به امیرالمؤمنین هم همین طور است. سخن گفتن راجع به امیرالمؤمنین خیلی سخت است. خیلی از بزرگان در آن مانده اند. جمله معروف آقای شهیدی که میگوید: مدتها میخواستم کتابی راجع به امیرالمؤمنین بنویسم ماندم واقعاً من راجع به علی بن ابیطالب چه بگویم. بعد گفت که به این فکر افتادم که "علی از زبان علی" بنویسم که امیرالمؤمنین خود را در خطبههای خود چطور توصیف کرده است.
راجع به فضائل امیرالمؤمنین عرض کردم کتابهای فراوان و زیادی نوشته شده که من تیمناً و تبرکا روایتی از پیغمبر اکرم وجود دارد که فرمود: «لَوْ أَنَّ الْغِيَاضَ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرَ مِدَادٌ وَ الْجِنَّ حُسَّابٌ وَ الْإِنْسَ كُتَّابٌ مَا أَحْصَوْا فَضَائِلَک یا ابی الحسن» فرمود: اگر دریاها مرکب شود، همه درختها قلم شود، همه انس نویسنده شوند و جنیّان هم حساب کنند، یا ابا الحسن نمیتوانند فضائل تو را حساب کنند. روایات دیگری از پیغمبر اکرم(ص) داریم که فرمود: «و الذی نفسی بیده لولا أن تقول طوائف من أمتی فیک ما قالت النصارى فی ابن مریم لقلت الیوم فیک مقال، لا نمر بملإ من المسلمین إلا أخذوا التراب من تحت قدمیک للبرکة » اگر نبود که مردم همان طوری که نسبت به عیسی بن مریم نسبتهای الوهیت دادند به شما هم این نسبتها را بدهند من حرفهایی راجع به تو میدانم که اگر از هر جمعی از مسلمین میگذشتی خاک پای تو را به عنوان تبرک برمیداشتند.
ابن ابی الحدید جملهای را از شافعی نقل میکند که وقتی از او راجع به امیرالمؤمنین پرسیدند گفت: «ما اقول فی رجلٍ أقر اعدائه و خصومه بفضله». ابن ابی الحدید معتزلی در مدح حضرت علی(ع) تائیهای دارد، میگوید: «يا برق ان جئت الغري فقل له/ أتراك تعلم من بأرضك مـودع » به رعد و برق میگوید اگر از نجف گذشتی بگو میدانی چه کسی این جا خفته است. میگوید « فيك ابن عمران الكليـم» اینجا حضرت موسی خفته است. بعد میگوید: نه « و بعده عيسى يقفيـه و أحمـد يتبـع» حضرت عیسی، پیغمبر اکرم اینجا خفته است. بعد میگوید. «بل فیک جبریل» بلکه نه، جبرئیل است، بلکه میکائیل است، «بل اسرافیل» بعد راجع به امیرالمؤمنین میگوید نه «و الملاء المقدس اجمعوا» تمام انبیاء اینجا خفتهاند. بعد میگوید نه «بل فیک نورالله جل جلاله» بالاتر از این، بلکه نور خداست که اینجا خفته است. خب این خیلی عجیب است. خود شیخ صفیالدین حلی یگانه دهر بوده در قرن هشتم و 752 فوت کرده است. این یک جمله معروفی است که میگوید «جمعت فی صفاتک الاضداد فلهذا عزت لک الأنداد» بعد میگوید «زاهدٌ حاکمٌ حلیمٌ شجاع / فاتک ناسک فقیر جواد» میگویند شیخ صفی الدین حلی آدم فوقالعادهای در شعر و بدیع گفتن بود. در توصیف بسیار زیبایی از امیرالمؤمنین میگوید: «جمعت فی صفاتک الاضداد» اضداد در امیرالمؤمنین جمع شده است به همین خاطر یگانهای ندارد. شجاع است، ضمن اینکه شجاع است حاکم، حلیم، ناسک و فقیر و جواد هم است.
راجع به فضائل امیرالمؤمنین فقط آدم میخواهد ابراز احساساتی کرده باشد و الا راجع به فضائل امیرالمؤمنین کسی قادر نیست سخنی بگوید. خودش هم فرمود «و لم یعرفوننی و لقد یکشف لکم فضائلی» هرچه زمان که میگذرد این فضائل و این مخفیات درونی وجود من بر شما آشکار میشود.
ابنا: در اندیشه شیعه سیره حضرت علی(ع) به عنوان الگو مطرح است. شیعیان ایشان را چگونه می توانند به عنوان اسوه برای خود قرار دهند؟
ـ سیره امیرالمؤمنین باید به عنوان یک اسوه حسنه و یک الگو در مسائل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مدیریتی، اداری، مملکتداری و نظامی باشد. یعنی ما نداریم واقعاً. باید افتخار کنیم، باید مرتب به رخ دنیا بکشیم. در شمشیر زدن امیرالمؤمنین به گونه ای شمشیر میزند که دوستان امیرالمؤمنین هم به وحشت میافتند. در احتجاجات؛ گاهی باید مردم را هدایت کند، این قدر به خوارج و اصحاب جمل التماس میکند که دوستان فکر میکنند امیرالمؤمنین میترسد. یعنی این قدر مصّر است که خلائق را هدایت کند اصحاب فکر میکنند که میترسد. از آن طرف هم وقتی آن حضرت شمشیر میزند تمام دوستانش به وحشت میافتند که این چه شمشیر زدنی است. به خدا قسم این جمله را من از روی اعتقاد میگویم یعنی در تمام طول تاریخ نظیر ندارد. در تمام تاریخ اسلام هم فقط یک نفر مردانه جنگیده، یک نفر مردانه شمشیر زده، یک نفر نترسیده و تقاصش را هم پس داده و آن هم امیرالمؤمنین علیه السلام است. در دوران بعثت و مراحل زندگانی بعد خالصانه، مردانه، مجاهدانه، بیباکانه برای خدا شمشیر زده است. اسلام به شمشیر و اخلاص امیرالمؤمنین پیشرفت کرد.
گزینش امیرالمؤمنین(ع) در امتداد رسالت پیغمبر اکرم بوده است. دلیلش چیست؟ جستجو کردم دیدم ده جا خود خداوند متعال، مستقیم وارد شده گفته "علی" و پیغمبر اکرم(ص) هیچ نقشی نداشته است.
اولین مورد آن که معروف به «سُدّ الابواب» است. قضیه بستن درها؛ حمزه آمد شکایت کرد که شما درِ خانه من را که عموی شما هستم، بستید. درِ خانه یک بچه را که مثلاً پانزده شانزده سالش است، به مسجد باز باشد؟ پیغمبر فرمود: "به خدا قسم من نه بستم و نه باز کردم. خدا بست و خدا هم باز کرد." یعنی خود خدا؛ پیغمبر اکرم هیچ نقشی ندارد.
دومین مورد آن در جنگ بعد از طائف بود که حضرت امیر صلوات الله علیه بیخ گوش پیغمبر اکرم آمد و نجوا کرد. همه اعتراض کردند که چرا نجوا کردی؟ پیامبر فرمود به خدا من نبودم این دستور خدا بود که با ایشان این گونه صحبت کنم.
در غزوه خبیر وقتی پیغمبر اکرم پرچم را به دست آقا امیرالمؤمنین(ع) داد، فرمود: فردا پرچم را به دست کسی میدهم که خدا و رسولش را دوست دارد و «یفتح الله بیده» خدا فتح را به دست او جاری میکند. یعنی اینها مستقیم کار خداوند متعال است و به پیغمبر اکرم هم کاری ندارد.
جریان بعدی «خاصف النعل» یعنی صاحب نعل است. در مصنف عبدالرزاق جلد هفتم، صفحه 497 آمده است. وقتی که قریش به پیغمبر اکرم خیلی فشار آوردند. پیامبر فرمود: «يَا مَعْشَر َقُرَيْشٍ أَوْ لَيَبْعَثَنَّ اللَّهُ عَلَيْكُمْ رَجُلًا مِنْكُمْ» بعد میفرماید «قد امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِيمَان» خدا قلبش را به ایمان امتحان کرده است. «يَضرب رقابَکم علی الدّین». خلیفه اول بلند شد «أنا هو يَا رَسُولَ اللَّهِ؟» حضرت فرمود «لا». دومی بلند شد «أنا هو یا رسول الله؟» فرمود نه. «و لَكِنَّهُ خَاصِفُ النَّعْلِ» ابتدا فرمود: «قد امتحنه الله قلبه للایمان» بعد فرمود «هو خاصف للعنل» بعد اشاره کرد که «و کان اعطی علیاً نعله یخصفها». پیغمبر اکرم کفشهایش را داده بود که امیرالمؤمنین به آن وصله بزند.
راجع به حدیث «طیر» که انس بن مالک هم نقل میکند. میگوید پیغمبر اکرم مشغول خوردن مرغی بود فرمود که خدایا "احب" خلقت را بفرست. اول ابوبکر آمد پیغمبر وی را رد کرد. خلیفه سوم آمد حضرت او را رد کرد. بعد امیرالمؤمنین آمد، "احب الخلق" خدا حضرت علی را فرستاد. در روز انذار عشیره پیامبر فرمود که من علی را نصب کردم. بنی تمیم بود یا قبائل دیگر آمدند گفتند که یا رسول الله ما به شما کمک میکنیم؛ فقط بگو که بعد از شما جانشینی متعلق به ما است. حضرت فرمود «الامر الی الله یضعه حیث یشاء». بعد فرمود این به نص الهی بود، کار من نبود، دست من نیست.
زمانی که «إنّما انت منذر و لکل قوم هاد» نازل شد در تفاسیر آمده است که پیامبر فرمود یا علی؛ آن منذر من هستم و تو هادی و راهنما هستی.
در جریان مباهله، خداوند متعال فرمود که امیرالمؤمنین نفس پیغمبر است. این در قرآن آمده است و قابل انکار نیست که خدا به پیامبر فرمود که نفس خودت را با خود ببر. هیچ تردیدی بین شیعه و سنی هم نیست.
لذا سیره سیاسی حضرت علی(ع) فوقالعاده است، سیره اجتماعیاش فوق العاده است، سیره فرهنگیاش فوق العاده است. در مسائل اندیشههای سیاسی با توجه به خطبههای نهج البلاغه حضرت علی(ع) منشأ حاکمیت را الهی میداند. تمام خطبههای نهج البلاغه این است. لذا نگاه حضرت به امت یک نگاه دینی است. میفرماید: سیاست و حکومت ماهیت دینی دارد. اصول اندیشههای سیاسی سایر فرقههای مثل اهلسنت اصول ناپایداری است ولی اصول سیاسی شیعه بر اصول پایداری بنا شده است. از دیدگاه امیرالمومنین حکوت باید دینی باشد. اگر حکومت دینی شد دیگه طعمه خاندانها نمیشود. حضرت میفرمود خاندانها ناپایدار هستند، بعد خاندانها بالاخره حکومت را طعمه خودشان قرار میدهند.
امیرالمؤمنین(ع) وقتی که از مدینه تشریف میبردند به کوفه در ذی غار اطراق کردند. ابن عباس به حضرت امیر خبر داد که لشکر طلحه و زبیر بصره را گرفته است. حضرت خیلی بیاعتنا شد. حضرت همان جا که کفشهای خود را پینه میزد. فرمود: «لقد رقعت مدرتی و لقد استحییت أن راقعها» این قدر این کفش را پینه زدم که دیگر از آن پینهدوز خجالت میکشم و خودم پینه زدم. ابن عباس خبر مهمی به امیرالمؤمنین داد که این بصره سقوط کرده است. حضرت فرمود ابن عباس کفش من چقدر میارزد؟ ابن عباس ناراحت شد گفت، من چه میگویم شما چه میگویید! ابن عباس رفت. حضرت فرمود: بیا، گفتم این کفش چقدر میارزد؟ ابن عباس گفت: هیچ نمیارزد. حضرت فرمود به خدا قسم این حکومت برای من به اندازه همین کفش هم ارزش ندارد. الا این که اقامه حقی کنم، الا این که عدلی را برپا بکنم، لذا وقتی که حضرت به حکومت رسید در اولین خطبه فرمود: «ألا و إنّ بلیتکم عاد کهیئة یومٍ بعث الله نبیه بالحق» فرمود دوران جاهلیت برگشته است. «إنّی حاملکم الی منهج نبیکم» این نگاه، نگاه دینی است. سیاست ماکیاولی نیست که به هر قیمتی بر شما حکومت کنم. اگر اقامه عدلی حکومت نباشد. لذا مبنای حکومت امیرالمؤمنین این بود که میفرمود «إنّی حاملکم الی منهج نبیکم» شما را به زمان پیغمبر برمیگردانم. این است که در سیاست، اندیشههای ناب شیعه از اندیشههای امیرالمؤمنین نشأت گرفته است. لذا روی اصول پایداری بنا شده که خدشهناپذیر است. که الحمدلله مقام معظم رهبری هم بر همین اندیشهها تأکید دارند. در مسائل اقتصادی نیز امیرالمؤمنین یگانه دهر است. واقعاً ما نداریم کسی را که اخلاق را در حکومت رعایت کند. شما میبینید امیرالمؤمنین هم قدرت دارد، مدیر و مدبر است و هیچ نقصی ندارد. وقتی که خوارج در مسجد سر و صدا میکنند و علیه امیرالمؤمنین شعار میدهند، حضرت میفرماید: «اخوانٌ ضل الطریق» اینها برادران ما هستند راه را گم کردند. خب این برخورد با مخالف است. یعنی بدترین مخالفها تا این که یاغی نشدند، تا بر امام خروج نکردند، جامعهای را به هم نریختند، حضرت امیر تحمل میکند. به راحتی این مخالفین را در جدول فکری خود وارد میکند. میگویند آقا بیت المال را قطع کن. حضرت میفرماید نه، اخوانٌ ضل الطریق. اینها برادران ما هستند که راه را گم کردند. لذا برخی از علمای الازهر با همین جمله امیرالمؤمنین شیعه شدند. گفتند ما ندیدیم این قدر کسی اخلاق را در حکومت رعایت کند الا "علی بن ابیطالب". حضرت در حکومت این گونه است. در مردمداری پیراهن دوازده درهمی میخرد با چهار درهمی. میگوید آن چهار درهمی را من که پیرتر هستم می پوشم، آن دوازده درهمی را به غلامش قنبر میدهد. به کوفه وارد میشود، خب حضرت امیر در ینبوع باغ داشت و خرج و مخارجشان از آن جا میآمد.
ابنا: ینبوع در مدینه قرار دارد؟
حجت الاسلام محمدی: بله در مدینه است. چون وقتی که پیغمبر اکرم به اصحاب و حضرت علی اقطاع داد. اقطاعات حضرت امیر در ینبوع قرار داشت که دور هم بود، خیلی از صحابه نرفتند و آن را فروختند. حضرت امیر از آنها هم خرید. لذا در ینبوع باغی داشت. در عصر خلفا، امیرالمؤمنین به طرف کشاورزی رفت. به همین خاطر خیلی از خرج و مخارج امیرالمؤمنین هم از همین باغ به کوفه میآمد. حضرت علی(ع) هر جمعه در کوفه ایتام را در مسجد کوفه جمع میکرد، و با آردی که از ینبوع برای او میآورند نان میپخت، شخصاً عسلها را با کرههایی که از همان باغ میآمد داخل تکههای نان گذاشته و در دهان ایتام می گذاشت. حتی در تاریخ آمده است که اسبق بن نباته میگوید بگذار من این کار را بکنم. حضرت میفرمود نه، من خودم باید این کار را بکنم.
خلخالی را از پای زنی باز کردند. دیگران گناه میکنند حضرت امیر خودش را ملامت میکند، سرش را در تنور وارد می کند.
حضرت علی شکم خود را هیچ موقع سیر نکرد، چرا؟ چون ممکن است گرسنهای در شهر باشد. چون ممکن است اطراف شهر ضعیفهایی باشند؛ حضرت می فرماید: من سیر بخورم و آنها گرسنه باشند؟! وقتی که امیرالمؤمنین از بصره پیروز بیرون آمد، کیسه نان را گرفت جلوی جمعیت. فرمود: اگر بیش از این نانی که با خودم از مدینه آوردم و اگر غیر از این لباسی که از مدینه پوشیدم، اگر بیش از این شما بردم از خائنین هستم.
امیرالمؤمنین یک دریای زلال متلاطم مواجی است که اصلاً انتها ندارد. در مورد کلمات امیرالمؤمنین شهید مطهری میگوید: فصحا و بلغای عرب که بلیغ و فصیح شدند به خاطر این بود که یکی دو تا از خطبههای امیرالمؤمنین را حفظ کردند. مرحوم محمدتقی جعفری میگفت که من در جایی بودم که همه اندیشمندان و دانشمندان جهان بودند. هر کسی جملهای گفت من یک جملهای گفتم، جمله من بهترین جمله شد. گفتم: «اتزعم إنّک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر» این جمله بود. میگفت وقتی که من این جمله را گفتم، همه فکر کردند این جمله مال خودم است. گفتم جمله متعلق به نیست. این یک جمله متعلق به علی بن ابیطالب است. فضائل امیرالمومنین را تا جایی که توانستند قرنها انکار کردند ولی خورشید زیر ابر نماند.
ابنا: مرز و ملاک بین فضائل حضرت علی و غلو چیست؟
ـ حجت الاسلام رمضان محمدی: مسأله و جریان غلو از زمان پیغمبر اکرم بوده است و همیشه هم اهلبیت با این مسأله غلو و اینها مواجه بودند.
میگویند افراط و تفریط نکنید. خود اهلبیت(ع) فرمودند همان که خود ما در باره خودمان گفتیم آنها را بگویید. این ها بندگان صالح خدا هستند یعنی بنده عادی نیستند که ما بگوییم بنده عادی هستند. غلو بیشتر جنبه اولوهیت دادن به ائمه(ع) است. شیعه معتدلترین گروه است. در غلو بیشتر منفعتهای شخصی بوده است. عده ای خواستند یک سری منفعتهای شخصی ببرند و الا خود عقاید و باورهای شیعه معتدل است. یعنی هیچ موقع به طرف غلوّ نرفته است؛ الا این که یک جریان اخباری بوده که الان دیگر نیستند. ولی بهترین ملاکی که در دامن غلو نیفتیم سخنان اهل بیت(ع) در باره خودشان است. همان گونه که خودشان، خودشان را معرفی کردند، همان گونه که پیغمبر و اهل بیت خودشان را معرفی کرده اند ما بیشتر از این جلوتر نرویم.
ابنا: برخی از معاندان شیعه معتقدند که ابوطالب پدر حضرت علی(ع) بدون ایمان از دنیا رفته است. سوال این است که چرا در ایمان ابوطالب تشکیک می کنند؟
ـ حجت الاسلام محمدی: تشکیک در ایمان ابوطالب متعلق به دوره امویان است. اگر پدر امیرالمؤمنین کافر بود معاویه یک بار در نامه های خود خطاب به حضرت علی آن را می گفت. حضرت امیر بارها به معاویه میگوید که پدرت کافر و مادرت کافر است. معاویه هم این همه به امیرالمؤمنین تاخته ولی یک بار به امیرالمؤمنین نگفته که این قدر نگو پدر من کافر بوده، پدر تو هم کافر است. بهترین شاهد این است. ما نقلهای فراوانی داریم که حاکی از موحد بودن پدر ابوطالب است. شعرهای حضرت ابوطالب نشانه موحد بودن است.
ببینید اسلام اموی، اسلام منهای اهلبیت(ع) است. ثقل اهل بیت هم امیرالمؤمنین است. لذا در جریان نارضایتی حضرت زهرا سلام الله علیها از خلفاء اینها آن جریان ابوتراب را که برای امیرالمومنین فضلیت بود جور دیگری تعریف کردند. گفتند حضرت امیر میخواست دختر ابوجهل را بگیرد، حضرت زهرا ناراضی شد و رفت به پیغمبر گفت. حضرت امیر آمد در مسجد روی سرش خاک ریخت. این را بخاری نقل میکند. در صورتی که این در تواریخ قبل از بخاری این گونه آمده است که در جنگ ذات العشیره حضرت امیر خوابش برد، پیغمبر اکرم آمد و خاک روی امیرالمؤمنین را پاک کرد و گفت "قم یا ابوتراب". و امویان دیدند اجداد خودشان کافر است، تمام امویان دیدند که مسلمان درست و حسابی ندارند، لذا گفتند: ما بعد از این که پیامبر اکرم آمد مسلمان شدیم کما اینکه دیگران هم همین طوری بودند. بابای همهشان کافر بوده. بابای ما کافر بوده بابای دیگران هم کافر بوده است. لذا این مسأله در اواخر دوره امویان مطرح شد؛ به خاطر این بوده که یعنی امیرالمؤمنین را در جرم خودشان شریک کنند. یا مثلاً راجع به این فضیلت بزرگی که امیرالمؤمنین که در نهجالبلاغه میفرماید: «اتبعه اتباع الفصیله اثر امه» ادعا کردند که ابوطالب فقیر بوده، چیزی نداشت بخورد، بعد هر کسی آمد بچهای را برد. در صورتی که خانههای اینها یک در فاصله داشت. ادعا کردند که ابوطالب فقیر بود. ببینید ارتباط امیرالمؤمنین با پیغمبر اکرم از شش سالگی یک ارتباط عجیبی است. حضرت علی میفرماید: "من صدای وحی را میشنوم". پیامبر(ص) میفرماید: "یا علی؛ میبینی آنچه را که من میبینم، میشنوی آنچه را که من میشنوم". یعنی پیامبر(ص) حضرت علی را واقعاً به خاطر فقر برده؟ معلوم است که نه. این به خاطر فقر نبوده پیغمبر اکرم میخواست امیرالمؤمنین را تربیت کند.
ابنا: استاد؛ اینکه پیامبر(ص) حضرت علی(ع) را به خاطر فقر به خانه خود برده را که در کتابهای خودمان هم آمده است؟
حجت الاسلام محمدی: خب غلط مینویسند. این واقعاً غلط است. اینها را ما غلط مینویسیم. شهید مطهری هم این را دارد البته او انکار نمیکند. ولی واقعاً ارتباط پیغمبر اکرم با امیرالمؤمنین یک ارتباط فوقالعادهای است. برای این که امیرالمؤمنین را تربیت کند حضرت علی را به پیش خود برده است. او میخواهد ادامه نبوت باشد و باید تربیت شود. حضرت علی می فرماید: پیغمبر تربیت شده خدای متعال است من هم تربیت شده پیغمبر هستم. ما این همه روایات روشن و معلوم اینها را رها میکنیم و میگوییم ابوطالب فقیر بود. پیغمبر هم آمد دید که اینها فقیر هستند علی را برداشت برد! برای اینکه این را درست کنیم میگوییم خب جعفر را هم به عباس دادند. آن طرفش معلوم نیست که مثلاً عباس، جعفر را برده باشد. من عقیدهام این است.
ابنا: حاج آقا؛ خب فقر ابوطالب ضد فضیلت که نیست!
حجت الاسلام محمدی: ابوطالب سید بطحاء و سید قریش است. در ایام حج برای حاجیان صد شتر میکشتند و حجاج را میهمان میکردند. یعنی ابوطالب این کارها را نمیتوانست بکند؛ نه این که خرج و زن و بچهاش را نداشته باشد. این جوری نبوده است.
ابنا: در پایان اگر مطلبی دارید بفرمایید.
ـ حجت الاسلام رمضان محمدی: از شما ممنون هستم. ان شاءالله که خداوند متعال این عید را و عیدی همه ماها را فرج حضرت ولی عصر قرار بدهد.
...................
پایان پیام/ 167