به گزارش گروه رسانههای خبرگزاری تسنیم، با گذشت یکماه از شهادت آیتالله رئیسی و جمعی از خدمتگزاران مردم در حادثه سقوط بالگرد، کشور در بطن فضای انتخاباتی و تبلیغات کاندیداهای ریاستجمهوری قرار گرفته است. کاندیداهایی که در برنامهها و مناظرههای خود تلاش میکنند نسبت خود را با رئیس دولت سیزدهم مشخص کنند و حتی در برخی موارد خودشان را ادامهدهنده مسیر ایشان بدانند. یکی از ابتکارات دولت سیزدهم در موضوعات اجتماعی، ایجاد پستی با نام دستیار ویژه رئیسجمهور در حوزه آزادیهای اجتماعی بود که بعد از حوادث تلخ 1401 شکل گرفت تا ریاستجمهوری را در این زمینه همراهی کند.
حضور سکینهسادات پاد بهعنوان یک خانم و تحصیلکرده رشته حقوق در این زمینه نوید یک صدای نو و متفاوت را در کابینه دولت سیزدهم میداد، کسی که بتواند واسطه و پلی میان بدنه مردمی و بدنه دولتی باشد و رئیسجمهور را در این زمینه بیواسطه یاری کند. پاد در طول یکسال فعالیتش در دولت سیزدهم و اظهارنظرهای شفاف و قاطعی که در محافل مختلف داشت، توانست این صدای متفاوت از دولت را به مردم برساند اما حادثه سقوط بالگرد رئیسجمهور و شهادت ایشان مانع ادامه این مسیر در دولت شد. به همین بهانه در روزهای داغ انتخاباتی سراغ سکینهسادات پاد، دستیار ویژه رئیسجمهور در حوزه آزادیهای اجتماعی رفتیم تا درباره نوع ورودش به دولت و دیدگاههای شهید رئیسی در حوزه آزادیهای اجتماعی بپرسیم و اینکه بدانیم از رئیس شهید دولت سیزدهم چه حرفها و دیدگاههای ناگفتهای وجود دارد که در داغی و سنگینی بعد از شهادتش گم شده است.
شما هم سمتی که در دولت بهعنوان دستیار ویژه رئیسجمهور در حوزه آزادیهای اجتماعی داشتید جدید بود و هم شخص خودتان چهره جدیدی در دولت آقای رئیسی بودید. باتوجه به اینکه شخصیت حقوقی هم هستید، برخی اظهارنظرهای شما در حوزه زنان و آزادیهای اجتماعی صدای تازهای بود. حال سوال اینجاست حضور شما در دولت آقای رئیسی چگونه شکل گرفت و چطور با ایشان تعامل داشتید؟
از همین سوال اول شما که احتمالا باید خاستگاه آن اینطوری باشد که شخص و دولت آقای رئیسی چه نسبتی میتواند با فرد من به قول شما با آن اظهارنظرها داشته باشد و آیا اساسا امکانپذیر است؟ دستیار رئیسجمهور کسی است که قرار است به ایشان در موضوعاتی کمک کند و اگر نزدیکی اندیشه، فکر و سلیقه وجود نداشته باشد، اساسا به چه منظور باید دستیار داشته باشد! من یک وکیل دادگستری و آدم حقوقی بودم که صرفا هم به پروندههای خودم نمیپرداختم و فعال فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و حقوقی بودم و کنشگریهایی داشتم که اینها صرفا ناظر به تخصص من یعنی حقوق خصوصی نبوده و جنس آن بیشتر حقوق عمومی و شهروندی بوده. چون من مشهدی هستم و در مشهد زندگی میکردم، اینطور هم نبوده که این اظهارنظرها فقط معطوف به شهر مشهد و مسائل مشهد باشد. آقای رئیسی هم خودشان مشهدی و دو سال تولیت آستان قدس بودند. باید نوع انتخاب من و حضورم در دولت را در نوع اندیشه مدیریتی آقای رئیسی بررسی کنیم؛ آنچه مخفی مانده و مردم درباره آن نمیدانند یا کمتر میدانند.
امروز بازار اظهارنظر درباره آقای رئیسی داغ است و هر کسی سعی میکند ایشان را مصادره به مطلوب کند و نسبت به اندیشههای خودش بگوید که او شبیه من است. مطابق با قانون اساسی و اصل 131 در پروژهای 50 روزه باید رئیسجمهور و رئیس دولت تعیینتکلیف شود. طبیعی است که با توجه به نوع شهادت آقای رئیسجمهور و منش ایشان و بدرقه بینظیر مردم با رئیسجمهورشان خیلیها سعی میکنند بگویند ما شبیهترین به ایشان هستیم، درحالیکه شخصیت ایشان تبیین نشده و تنویر افکار عمومی نسبت به شخصیت آقای رئیسی صورت نگرفته است؛ فلذا در فضای تقریبا مبهمتری نسبت به زوایای شخصیت ایشان هستیم که اتفاقا همینها میتوانند کمککننده باشند برای انتخاب یک رئیسجمهور اصلح. شاید کسانی که زیست مدیریتی با ایشان داشتند و او را از نزدیکتر و بهتر میشناسند، بهنوعی تکلیف دارند که این شخصیت مصادره به مطلوب نشده و خرج جناحبازی و سیاسیکاری نشود. این خیلی مهم است. آقای رئیسجمهور شهید روی اندیشهها و افکار و مدل کار شهید بهشتی خیلی اصرار داشتند. شهید بهشتی میگفتند من هیچوقت سیاسیکاری و باندبازی نمیکردم که فقط منافع خودم و حزبم را درنظر بگیرم. آقای رئیسی را هم باید در همین پارادایم شخصیتی و فکری شهید بهشتی دید. چه کنیم که ما مردمی هستیم که وقتی شخصیتی را از دست میدهیم، تازه تغزلگوییمان گل میکند و اول راه شاعرانگیمان است و این شخصیت که بوده و از آن غفلت شده را تعریف و توصیف میکنیم. حاجآقا از آستان قدس با توجه به شیوههای مدیریتیشان از همه اندیشهها یا هر کسی که تخصصی داشت برای مدیریتی تحولی استفاده میکردند یا اولینبار در دوره مدیریتی ایشان بود که مدیریت زن در آستان قدس شکل گرفت و این مسبوق به سابقه نبود. اساسا اینکه زنی بخواهد در دم و دستگاه امامرضا(ع) و در آستان قدس رضوی حضور داشته باشد، نبود درحالیکه ما میدانیم جنس زیارت شاید خیلی تناسب مفهومی و روحی با زن دارد. اینکه بیایید چنین جایگاهی را تاسیس کنید، یعنی شما فهمیدهاید کجا قرار گرفتهاید.
اینکه متناسب با این فهم و مسائلی که در آن محیط وجود دارد، مدیریتی را اعمال کرده یا تقسیم مدیریت کنید تا بتواند بهتر و مطلوبتر اعمال شود، کاری بود که ایشان تاسیس کردند و در همان راستا و حقوق زائران بنده را بهعنوان کسی حقوق خواندهام و در آن شهر هم زندگی میکردم، انتخاب کردند؛ البته یک آشنایی نسبی هم وجود داشت تا از صدای زنان و نظرات ما استفاده کنند. من هم یک نفر از افراد متخصصی بودم که ایشان استفاده میکردند. بحث انتخابات سال 96 پیش آمد و حضور ایشان در این عرصه. من با توجه به شناخت خوبی که از شخصیت ایشان پیدا کرده بودم، احساس کردم کشور به چنین نگاهی نیاز دارد؛ نگاهی که شاید مختصرترین کلمهای که بتواند شخصیت ایشان را معرفی کند، کلمه مقاممعظمرهبری درباره ایشان است؛ رئیسجمهور جامعالاطراف. شاید شبیهترین کس به خود حضرتآقا ایشان بودند. حضرتآقا در بحث تشخیص مجمع مصلحت نظام، شورای عالی انقلاب فرهنگی، در جاهایی که ترکیبی باید از مردم و فضلا و علما و عقلا حضور داشته باشند، ایشان بار معنایی انتخاب را روی فضل و علم و عقل قرار دادند و برای ایشان دیگر اصلاحطلب و اصولگرا تفاوتی نمیکرد. آقای رئیسی نزدیکترین فرد به حضرتآقا از نظر شیوه مدیریتی بودند و ما برای شاید معدود دفعاتی، نمیگویم تنها، توسعه گفتمانی جنس مدیریتی مقاممعظمرهبری را در یک فرد در زمان ریاستجمهوری ایشان میتوانستیم ببینیم، لذا آقای ضرغامی وزیر گردشگری با نظرات متفاوت و آقای وحیدی وزیر کشور که خیلی تفاوت نگاه بین ایشان در شیوههای اجرایی به ظاهر هست یا درباره شیوه مدیریتی و کنشگری ما با خانم خزعلی که تفاوت خیلی پرواضح هست. درواقع اندیشههای مابین همه این عزیزان متفاوت است و شما تنوعی را میبینید. این مساله میگوید ایشان رئیسجمهور 85 میلیون نفر با سلیقهها و رویکردهای متفاوت اما اهداف واحد بودند. ما ملت ایران اهداف مشترک زیادی داریم. در صحبتهای مختلف حضرتآقا هم هست که میگویند دشمن با این ایران کار دارد، یعنی ایران فصل مشترک همه جناحها و گروههاست. آقای رئیسی زمانی هم که در قوه قضائیه بودند نظرشان این بود که باید به نخبگان و مراجع تخصصی زیاد مراجعه کنند. بنده هم در این دوران کمک میکردم و به فراخور و تناسب تخصص خودم؛ مثلا در سند تحول قضایی از خیلیها نظر خواستند، واقعا خیلیها. عدد به تعداد انگشتان دست نبود. با نخبگان تعامل داشتند و نظرشان را میخواستند. به تعبیر من وکلا و قضات معمار علم حقوق هستند، چون مواد حقوقی را در جاهای خوب جانمایی میکنند. من وکیل در محکمه باید بدانم که این عنصر قانونی را در کجا در لایحهام به کار ببرم، لذا برای آقای رئیسی موضوعیت داشت که با وکلا، قضات و اندیشمندان دانشگاهی در بحث تنظیم و تدوین و تهیه لوایح و اسناد قضایی تعامل داشته باشند. به اذعان این عزیزان این تعامل بینظیر بود. من هم یکی از اینها بودم که در سندهای مختلف نظرم گرفته میشد و من بهعنوان یک خانم وکیل تلاش داشتم جنسیتم مداخله داشته باشد و ایشان هم بنده را از این طریق میشناختند. وقتی ایشان در دولت حضور یافتند، من قبل از اینکه دستیار ایشان باشم، وزیر شهید محترم امور خارجه هم پیشنهاد داشتند که دستیار ایشان باشم. من در آن مقطع داشتم به سوریه میرفتم. شاید به گوشتان نام کودکان راشدین خورده باشد و از تلویزیون صحنههای غمانگیزی از آنها پخش شده است. این کودکان بین نیروهای آقای بشار اسد و مسلحین و داعش در حال تبادل بودند اما متاسفانه در یک قضیه بسیار غمانگیز و در یک عملیات انفجاری خیلیهایشان شهید شدند و بعضیها را هم داعش برد که تحت تعالیم خود قرار دهد. این یک جنایت ضدبشری و نقض حقوق کودک است. من دیدم مجامع بشری هم واکنشی ندارند و بنابراین خودم با یک تیم رسانهای و با دوستان دیگری که آنها هم قرار بودند به آنجا بروند همدیگر را پیدا کردیم و به سوریه رفتیم. من قرار بود مستندات حقوقی پیدا کرده و از حقوق این بچهها که تقریبا فراموش شده بودند اما خانوادههایشان چشم به راهشان هستند، در مجامع حقوق بشری دفاع کنم.
آنجا آقای دکتر امیرعبداللهیان شخصا با من تماس گرفتند که من بروم به ایشان کمک کنم و دستیار و مشاور ایشان در مسائل حقوق بشری باشم. من دو جلسه خدمت ایشان رسیدم. یک جلسه معاون کنسولی ایشان لطف کردند به مشهد که تشریف آورده بودند، بنده را در نمایندگی شمالشرق وزارت امور خارجه خواستند و گفتند آقای وزیر فرمودند اگر شما سختتان است به تهران بروید، ما همینجا در مشهد یک ساختمان در اختیارتان قرار میدهیم تا کمک کنید. من آنجا گفتم بهخاطر قضایای سوریه و مسائل شخصی خودم نمیتوانم حضور پیدا کنم و عذرخواهی کردم و از حسن اعتماد ایشان هم تشکر کردم. ایشان به رئیسجمهور گفته بودند از من کمک خواستهاند و من نپذیرفتهام که به ایشان کمک کنم. آقای رئیسجمهور هم بعد از سفر سمنانشان وقتی به مشهد تشریف آورده بودند، من را خواستند و در جلسهای در آبان 1401 این مساله را مطرح کردند. من که استدلالم را برای ایشان گفتم، خیلی تشکر کردند. من گفتم احتمالا شناخت آقای امیرعبداللهیان از تعریفهای شما بوده و شناخت مستقیمی از من ندارند. ایشان در مورد کمکی که از من خواستند، در وزارتخانه یک متولی داشت و آن هم خانم دکتر افخم بودند و بنابراین من احساس کردم خیلی جالب نیست من دوبارهکاری کنم و ضمنا گفتم که من احتمالا اگر میرفتم، در افکار عمومی هم منسوب به شما میشدم و ممکن بود شرایط برای انجام وظیفه خیلی نباشد. آقای رئیسجمهور از من تشکر کردند که هوشمندی خوبی بوده و اینها و بعد از این ایشان به سراغ من برای این جایگاه آمدند. ابتدا هم به من نگفتند که چه جایگاهی هست، چون جایگاه تازهتاسیسی بود. یکی دو بار از طرف دفتر ایشان گفتوگو کردیم و جمعبندی این شد که از میان 10 اسمی که برای این جایگاه تازهتاسیس در کنار اسم بنده مطرح بودند، بنده انتخاب شوم. ایشان به واسطه شناختی که از بنده داشتند، به من لطف داشته و باتوجه به فکر و اندیشه و مدل کاری و مدیریتی بنده گفته بودند که من را برای این جایگاه میخواهند. نقدهایی بهطور جدی به حضور من وجود داشت، چون من در میان اصحاب قدرت و سیاست و سیاسیون آدم ناشناختهای بودم. میگفتند بنده برای چنین کار و ماموریت مهمی بیتجربه و جوان هستم اما آقای رئیسجمهور محکم ایستادند که من میخواهم در این جایگاه آدمی اینچنینی باشد و حتی من خاطرم هست برای این مقام، مقامات امنیتی میخواستند برای گزینش طبق ماده 71 خدمات کشوری در تراز وزیر با من مصاحبه کنند. به من تلفنی گفتند خانم شما قبلا کجا بودید؟ آیا میدانید که میخواهند با شما برای مادههای 70 و 71 مصاحبه کنند؟ گفتم نمیدانم و برایم هم مهم نیست. گفتند میدانید شما را برای کجا میخواهند؟ گفتم نه، سوالاتتان را از همان کسی که به شما گفته با من مصاحبه کنید، بپرسید. به من گفتند این جایگاه در تراز وزیر است و شما هیچ سابقه اجرایی نداشتهاید! گفتم شما ناراحت هستید که انقلاب میخواهد به ریل خودش برگردد و آقای رئیسی میخواهند به وصیت امام عمل کنند که گفت انقلاب متعلق به پابرهنگان است؟! گفتم شما مشکلات و ابهاماتتان را از آقای رئیسجمهور بپرسید. خندیدند و گفتند نه، خیلی بانمک پاسخ دادید! وقتی هم که خدمت ایشان حضور یافتم، گفتند خیلی پاسخ شما جالب بود! واقعیت این بود که صرفنظر از اینکه یک فرد خاستگاه خانوادگیاش کجاست و کجاها بوده، تصمیم گرفته بودند به فردی از میان مردم اعتماد کنند.
وقتی که خدمت ایشان رسیدم، گفتند به من دو نفر را معرفی کردهاند که استاد تمام دانشگاه و باتجربه هستند و گفتهاند که اینها برای شما حاشیه ندارند. حاجآقا جملهای گفتند که هم برای من شیرین و دلچسب و امیدوارکننده بود و هم من را مصمم کرد. گفتند که به آنها گفتهام من گلدان نمیخواهم، من یک شمشیرزن میدان میخواهم. کسانی که شعار میدهند زن باید در عرصه اجتماع باشد، شاید بهطور واقعی به این مساله اعتقاد ندارند اما وقتی ایشان گفتند شمشیرزن میدان، من فهمیدم که ایشان میخواهند کار واقعی انجام دهند و فهمیدم که من زن را ضعیف نمیبیند و میداند که من این قدرت را دارم و به واسطه فلان شاخصه میداند که تواناییاش را دارم. من شایسته نیستم اما در ذهن آقای رئیسی انتخاب من شایستهسالاری بود. اینجا معاونت زنان نبود و میتوانست انتخاب ایشان یک زن نباشد و یک مرد پیگیر حقوق و آزادیهای اجتماعی ایشان باشد اما نگاه ویژه ایشان به حضور اجتماعی زن -ولی نه هر زنی- بود. من کس خاصی نیستم اما در ذهن ایشان ویژگیهایی بود که میخواست یک فرد منطبق بر آنها باشد و یک خانم را برای این جایگاه بیاورد. این جایگاه جدید و پر از چالش بود و ادبیاتی که آقای رئیسجمهور در متن حکم خلق کرده بودند، صادقانه ادبیاتی بود که خیلی از دوستان اصولگرا و انقلابی از آن استفاده نمیکردند؛ مثلا در متن حکم من خواسته بودند من از حق آزادی بیان و برپایی اجتماعات یا پیگیری حقوق مادی و معنوی زنان و دفاع از حقوق ملت ایران در مجامع حقوق بشری بینالمللی محافظت کنم. آنچه از این ادبیات به ذهن مخاطب متبادر میشد، این بود که ژست سیاسی و تبلیغاتی در ایام انتخابات بود اما ایشان برای آن خیلی جایگاه در نظر گرفته بودند.
شما هم در گذشته و هم امروز گفتید که بعضی از ابعاد شخصیتی آقای رئیسی برای جامعه روشن نشد. از این ابعاد درخصوص سمتی که داشتید یا خاطرهای از ایشان اگر در حوزه آزادیهای اجتماعی دارید، بیان کنید.
خاطرهای میگویم که یک بعد از ابعاد شخصیتی ایشان را برای شما تبیین میکند. من به ایشان گفتم حاجآقا سوالی از شما میپرسم، صادقانه به من پاسخ دهید. گفتند من شخصیت شما را به صداقت، صراحت لهجه و خلوص و صفای باطنتان میشناسم و بله پاسخ میدهم. گفتم بینی و بینالله کارکرد این جایگاه قرار است واقعی باشد یا تشریفاتی؟ اگر تشریفاتی است من اصلا آدم خوبی نیستم. من هشتگ نه به خاندانسالاری و هشتگ نه به خونسالاری زدهام. من شاید آدمی باشم که برای شما آزار و اذیت ایجاد کنم و اطرافیان بابت من به شما خیلی آسیب بزنند. من نمیتوانم خودم نباشم. من همیشه نوشتهام که وکیل مردمی-خیابانی همه شهرهای ایران و دهاتی که کوچه دارد، هستم. گفتند شما همان وکیل مردمی-خیابانی ایران باشید و با همان ادبیات و روحیه بیایید و خندیدند و گفتند وکیل من هم باشید، وکیل رئیسجمهور هم باشید و همهاش آن طرف نروید. تصور این بود که پاد آدم بیربطی است و دارد از خودش حرف میزند. من بارها برای اینکه ایشان در معذوریت قرار نگیرند، خدمت ایشان رسیدم و گفتم حاجآقا عذر من را بپذیرید، من بروم، خیلی به شما فشار میآورند و من را وصله ناجوری برای شما و دولتتان میدانند. ایشان میگفتند آدمهای مطرح و مشهوری هم به من گفتند تهتغاری دولتت را جمع کن یا پاد خیلی متفاوت و ناکوک با دولت است. اینها را حاجآقا با خنده به من میگفتند. بعد از آن توییت اول من، فکر میکردم حاجآقا خیلی من را دعوا کنند. توییتی که من گفتم منع خدمات اجتماعی، نقض قانون اساسی است. این اولینبار شروعش در اردیبهشت 1402 بود و تازه دو ماه بود که حاجآقا حکم من را زده بودند. ایشان گفتند بله، خیلی به من فشار آوردهاند و خیلیها به من زنگ زدهاند اما من به آنها گفتهام که ایشان آدمی حقوقی است و پایبند مبانی و من ایشان و اندیشههایش را میشناسم. من آنجا گفتم که حاجآقا اگر شما اذیت هستید و معذوریتی برای شما دارد، خواهش میکنم عذر بنده را بپذیرید، من نمیخواهم برای شما زحمت داشته باشم، چون نظر من تغییر نمیکند.
درمورد توییتتان توضیح میدهید که از چه منظری آن را نوشتید؟ درباره این اظهارنظرهایی که داشتید و کارهایی که انجام دادید که سبب حاشیه شده بودند و برخی به آقای رئیسی بابت آنها خرده میگرفتند اما ایشان پشت سر شما محکم میایستادند، توضیح میدهید که در چه حوزهها و مباحثی بودند؟
آنچه بیشترین حساسیت را طی این مدت در جامعه برانگیخت، بحث درباره پوشش بانوان در جامعه بود. آقای رئیسی به من میگفتند بینی و بینالله ما که نمیتوانیم همه این دختربچههای 17ساله را بگیریم، شما یک فکری به حال این وضعیت فرهنگی هم بکنید و برنامهای برای اینها داشته باشید. اینها بچههای خودمان هستند و واقعا اینطوری نیست که دلشان با اسلام و انقلاب نباشد. اینها دقیقا از جنس صحبتهای مقاممعظمرهبری یا حاجقاسم بود.
این اظهارنظرها با عملکرد وزیر کشور تناقض نداشت؟ آقای رئیسی این را چطور مدیریت میکردند؟
جامعالاطراف که گفتم همین است. آقای رئیسی انسان صبوری بودند و سعه صدر بالایی داشتند. واقعیت امر این است که ما نمیتوانیم بهطور مطلق بگوییم این نگاه یا آن نگاه، بلکه ما جامعهای داریم که چه بخواهیم و چه نخواهیم در بستر تغییرات خیلی جدی فرهنگی قرار گرفته است. اینکه چطور بتوانید پدرانه این جریانهای مختلف و تغییرات فرهنگی را مدیریت کنید، بهطوریکه پایبند مبانی باشید، کاری بود که آقای رئیسی -بهشدت پایبند به مبانی و اصول ارزشی دینی و انقلابی اما پدرانه- آن را پیش میبردند. شاید مخالف برخی رفتارها بودند و حتی ممکن است یک پدر هم در این مورد در خانواده با فرزندش سفت و سخت مواجهه داشته باشد بهطوریکه پیوند میانشان پاره شود اما ایشان شخصی بودند که در این موضوعات به من اصلا تذکر ندادند که چرا این کار را کردید! ایشان میگفتند مواضع اظهارنظرها طوری نشود که فکر کنند در دولت بیصاحبی یا بیمدیریتی است اما به من تذکر نمیدادند که موضع شما موضع بدی است.
چند وقت پیش در رسانهها بحثی با عنوان تذکر رئیسجمهور به عملکرد و اقدامات وزیر کشور مطرح شد؛ مساله مربوط به گشت ارشاد. آیا شما این را تایید میکنید؟
من میخواهم یک چیزی را خیلی واضحتر مطرح کنم و برای اولینبار است که میگویم و آن این است که شخص آقای رئیسجمهور خیلی میخواست من در جلسات هیات دولت باشم و این را دستور داده بودند. من در جلسه اولی که خدمت ایشان حضور داشتم، به محضر ایشان عرض کردم من باید در برخی جلسات هیات دولت باشم، چون حقوق مردم است. شما بهگونهای حکم بنده را تدوین کردهاید که گویی وکیل مردم هستم. من برای انجام ماموریتم باید در بعضی جلسات هیات دولت باشم، چون در آنجا بعضی تصمیمات گرفته میشود که نمیشود من نباشم. عین عبارت ایشان این بود که چرا بعضی جلسات؟ شما همه جلسات باشید. الان که من دارم صحبت میکنم، حتی یک جلسه هم محقق نشد که من باشم و بارها من این گلایه را خدمت ایشان داشتم. ایشان میفرمودند من دستور دادم که شما باشید در نشست خبری یکسالگی ماموریتم، یکی از دوستان رسانهای در اینباره از من پرسید و من گفتم آقای رئیسجمهور با بودن بنده در جلسات موافق بودند اما این را شما از دبیر هیات دولت یا سخنگوی دولت بپرسید که شاید مصلحتی بوده اما نظر خود آقای رئیسجمهور این بود که بنده آنجا باشم. نوع نگاه و مدیریت ایشان این بود. اینکه چقدر این نوع نگاه و مدیریت برای بدنه دولت قابل فهم بوده، آن بحثی است که ما با توجه به توصیفات حضرت آقا از ایشان و تشییع بسیار دلی که مردم از ایشان و وزیر امور خارجه و شهدای سانحه بالگرد داشتند، شاید لازم باشد بهطور جدی و واقعی لایههای مدیریتی آقای رئیسجمهور را موشکافی کنیم. اگر ایشان در یک همترازی کامل نسبت به گفتمان خودشان در مجموعه مدیریتیشان بود، آیا من در حوزه ماموریتی خودم موفقتر نبودم؟ من میگویم که حتما موفقتر بودم. عدمفهم مشترک نسبت به برخی موضوعات، مثلا درباره همین جایگاه حقوق و آزادیهای اجتماعی بین آقای رئیسجمهور و شاید برخی ارکان دولت وجود داشت و اگر بهطور کامل نظر آقای رئیسجمهور اعمال میشد، خیلی متفاوت بود.
خانم پاد من جدا از اینکه جلوی شما بهعنوان خبرنگار نشستم، وظیفه دارم از شما سوالاتی را به صورت صریح بپرسم، چون اینها در افکار عمومی مطرح شدهاند و همه دنبال پاسخ روشن هستند. الان سوال این است که آیا زور آقای رئیسجمهور به کابینهاش نرسید که شما حضور داشته باشید؟ چون حکم حکومتی و دستور ایشان این بوده که شما بهعنوان دستیار ایشان در جلسات حضور یابید.
حکم حکومتی که نبوده، چون حکم حکومتی مربوط به مقاممعظمرهبری است.
به هرحال ایشان بهعنوان رئیسجمهور دستور داده بودند که شما باید حضور داشته باشید. این را چگونه توجیه میکنید؟
ایشان واقعا به خرد جمعی اعتقاد داشتند. ایشان حرف همه را میشنیدند اما تصمیم قاطعی میگرفتند. این از ویژگیهای خاص ایشان بود. شاید بنا به مصالح و مسائل کشور در شان خودشان نمیدیدند که تک تک مسائل را بررسی کنند که چه شد!
اتفاقا پس از پشت سر گذاشتن حوادث 1401، حضور کسی بهعنوان دستیار ویژه رئیسجمهور در موضوع آزادیهای اجتماعی در جلسات موضوع مهمی بود و موضوعیت داشت و میتوانست اقدام تحسینبرانگیزی باشد و نشان دهد که جوانان کف خیابان نمایندهای در جلسات دولت دارند.
از اقدامات ابتکاری و تحولی آقای رئیسجمهور برای اینکه شما بدانید این جایگاه واقعی بوده، تشکیل کمیته ویژه بررسی ناآرامیها در سطح ملی بود که بخشی از شخصیت ایشان را برای شما و در پاسخ به سوال شما درباره حوادث 1401 تبیین کند.
این کمیته چه کار کرد؟ شما عضو کمیته بودید؟
بله. دقیقا با توجه به نوع شخصیتم و جایگاهم انتخاب شدم. از دولت، بنده بودم و آقای دکتر حسین مظفر بهعنوان رئیس کمیته و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، کسی که در زمان دولت خاتمی وزیر آموزشوپرورش بود. من به شوخی به ایشان میگفتم شما آن زمان که وزیر بودید، بنده دانشآموز بودم و امروز هر دو سر یک میز هستیم و میخواهیم یک مساله ملی را حل کنیم. این خیلی جالب و زیبا بود. من رشدیافته در بعد از انقلاب هستم. اینکه وزیر آموزشوپرورش دوره اصلاحات که یک وزیر انقلابی، فهیم و عاقل هستند و اینکه ایشان به این انتخابها و این ترکیب رسیدند، خیلی جالب توجه است. خانم الهی نماینده مجلس بودند و به علت اینکه رئیس کمیته حقوق بشر مجلس هم بودند انتخاب شدند و آقای غریبآبادی، دبیر ستاد حقوق بشر هم بودند. در دستور کار ما این قرار گرفت که سراغ خانوادههایی برویم که آسیب دیده بودند، حتی آنهایی که تحتعنوان اغتشاشگر هم بودند. ما با اینها گفتوگو میکردیم و حرفهایشان را میشنیدیم و سوالاتی که در سطح بینالملل مطرح بود و کمیته حقیقتیاب مطرح میکرد که مثلا دادرسی عادلانه نبوده را ما از خود اینها میپرسیدیم. من در این تیم خودم بیشترین مراوده را داشتم و به 11 استان رفتم و از نزدیک با خانوادههای برخی جانباختگان آن حوادث که اتفاقا تحت عنوان اغتشاشگر هم نامیده میشدند، گفتوگو کردم. بماند که در بستر و فضای مجازی، دوستانی که عرق بیشتری به نظام داشتند، فکر میکردند بنده خودسرانه میروم و میگفتند من میروم و فقط با معاندان گفتوگو میکنم، درحالیکه ماموریت کمیته این بود. این منجر به آن شد که به نتایج و یافتههایی رسیدیم؛ اینکه چه مشکلاتی باعث شده این حوادث ایجاد شود. این را ما در گزارشی 289 صفحهای تقدیم رئیسجمهور و مسئولان نظام کردیم و مقداری از آنها هم برای مردم منتشر شد و نهادهای بینالمللی هم میتوانستند مسائل را رصد کنند. این نگاه عدالتمحور و واقعبینانه آقای رئیسی نسبت به مسائل باعث میشد نهتنها خودشان به میان مردم و تودههای مختلف بروند که گاهی بیتوجه به تشریفات خاص، عبا و عمامه ایشان گاهی خاکی بود. یک نکته که خیلی مهم است اینکه گاهی مکانیسمهایی را هم بر مبنای فهم بینالملل، مثلا تشکیل کمیته بررسی ناآرامیها داشتند؛ مثلا در دنیا وقتی اتفاقی در یک کشور میافتد و ممکن است شائبه نقض حقوق بشر به وجود آید، مکانیسمهای داخلی آن کشور فعال میشوند. این مساله اولینبار در کشور ما اتفاق افتاد و این از ابتکارات آقای رئیسجمهور بود. ما مکانیسم داخلی برای بررسی وضعیت حقوق بشر در کشورمان داریم و لذا براساس منطق حقوق بینالملل مکانیسمهای بینالمللی فاقد مشروعیت و اعتبار میشوند، وقتی ما یک مکانیسم داخلی داریم.
یعنی شما میخواهید بگویید که ساختار را جوری میچیدند که برای مجامع بینالمللی هم قابل فهم باشد؟
بله. این یک بخشش بود.
یعنی توطئهها را خنثی کنند.
این یک بخشش بود. بخش مهم این بود که خود ایشان اعتقاد به این کار داشتند و تاکید میکردند حقی از مردم ایران تضییع نشود و برای جلوگیری از تضییع حق مردم، مثلا من خودم به استانی رفتم که خانوادهای از جانب پدر رزمنده و از جانب مادر متدین، فرزندشان در شلوغیها و ناآرامیها کشته شده بود و تحت فشار افکار عمومی به خانواده این کشته میگفتند خانواده اغتشاشگر! ما با مسئولان شهری آنجا صحبت کردیم. خود این خانواده حقوقی دارند. اولا آن فرد که کشته شده اگر محاکمه میشد شاید شرایط به نحو دیگری پیش میرفت، خانوادهاش که گناهی نکردهاند. ما سند امنیت قضایی داریم و خانواده متهمان یا مجرمان باید ذیل این سند مهم حقوقشان رعایت شود. اینها خواست آقای رئیسجمهور بود. ما در گزارشی که تقدیم ایشان کردیم، کمیته توصیههایی داشت که ایشان به آنها توجه کردند. از آخرین دستورات ایشان این بود که مثلا ما گفتیم از نظر ما لایحه حق برپایی اجتماعات که از طرف دولت به مجلس رفته است، باید خیلی سریع تعیینتکلیف شود، چون مردم نیاز به بستری دارند که اعتراضشان را در چهارچوب قانونی ارائه کنند، لذا پیشنهاد ما در کمیته این بود که آن لایحه تعیینتکلیف شود یا لایحه ارتقای امنیت زنان را ما از لوایحی میدانستیم که بدون دلیل به تاخیر افتاده است. آقای رئیسجمهور دقیقا نسبت به هر دو در آخرین دستوراتشان دستور دادند معاون پارلمانیشان این لوایح را پیگیری کنند تا به سرانجام برسد.
لایحهای بود که برای تصویبنشدنش خیلی تلاش شد.
بله. من در جایگاه خودم در مرداد سال گذشته نامهای خطاب به هیاترئیسه مجلس و همکارانشان نوشتم چه مصلحتی وجود دارد که این لایحه تصویب نمیشود؟ گفتم این خواست رهبری از سالها قبل بوده. آقای قالیباف پاسخی به من ندادند و من یک توییت هم برای ایشان زدم. وقتی که حضرت آقا مدتها بعد در 14 دی نشستی با زنان به مناسبت میلاد حضرت زهرا داشتند، صراحتا به همین مصوبه و لایحه اشاره فرمودند و گفتند من هم تاکید میکنم که تصویب این لایحه تسریع شود. بعد آقای قالیباف مصاحبهای کردند و گفتند که ما این را به صحن میآوریم و هنوز هم نیامده اما در همین یکی، دو ماه اخیر آقای رئیسجمهور دستور دادند که معاون پارلمانیشان پیگیر این مساله شوند و این درواقع بخشی از اندیشه ایشان را در این حوزهها نشان میدهد. من فکر میکنم در تمام اظهارنظرهایی که داشتم از اندیشه آقای رئیسجمهور عدول نشده. واقعا ایشان اندیشهشان همین بود؛ ضمن اینکه واقعا نگران وضعیت فرهنگی جامعه بودند و به حرف متدینانی که متفاوت کنشگری میکردند هم گوش میدادند؛ فلذا ایشان درواقع مدیر یک جامعه 85 میلیون نفری بودند و رئیس دولتی بودند که متعلق به 85 میلیون نفر بود. ایشان به خواست همه با توجه به مبانی و ارزشها توجه میکردند.
من یادم هست که به خانم قاسمپور خیلی در بعد رسانهای کمک کردیم. اوایل سال 1402 کلیت آن تصویب شد و دیماه هم در دیدار رهبری بودیم که ایشان تاکید کردند و راه را باز کردند. لایحه بهانهای شد تا درباره دیدگاههای آقای رئیسی درمورد زنان بپرسم. بههرحال آقای رئیسی به علت نسبت فامیلی با آقای علمالهدی و اینکه مردم با خطابههای ایشان آشنایی داشتند، بالطبع با قضاوتهای مردم از آن منظر روبهرو شدند. دیدگاههای آقای رئیسی درمورد حوزه زنان و فعالیتهای اجتماعی و آزادی آنها چگونه بود؟ غرابت داشت؟ جدا از اینکه ایشان حرمت بزرگتر را حفظ میکردند.
ایشان فرد مستقلی بودند و سطح 4 حوزه داشتند. ایشان آیتالله بودند. ایشان دکتری فقه و حقوق خصوصی داشتند؛ یک آدمی که همیشه در ساختار بوده و از 20 سالگی در ساختار قضایی و جاهای مختلف بودند و استقلال فکری و اندیشهای داشتند. قضاوتهای زیادی درباره ایشان صورت گرفت و همسر آقای رئیسی که دختر همین آقای علمالهدی است، آدمی دانشگاهی است. شاید دختر آقای علمالهدی هم کاملا منطبق بر ایشان نباشد، چه برسد به داماد ایشان. منطق قرآن این است که شما نگویید پدران ما اینگونه بودند. استدلالتان بر مبنای پدرانتان نباشد و بر مبنای حق باشد. از نوع انتخاب آقای رئیسی میتوان فهمید که نظراتش چه بوده.
از روشنفکریهای آقای رئیسی به ما بگویید.
یکی همین تشکیل کمیته بررسی ناآرامیها بود. آقای ضرغامی وزیرش بود، پاد دستیارش بود. مثلا من دیدم آقای دکتر زمانیان اظهارنظرهایی کم و نه به اندازه من در مرکز بررسیهای استراتژیک در بحث مهاجرت داشتند که با خیلیها متفاوت بود. خودتان مراجعه کنید و بخوانید. مثلا شهید دکتر امیرعبداللهیان شاید با خیلیهای دیگر متفاوت بودند. ایشان خیلی متین و بااخلاق بودند اما اگر بخواهیم با نگاهی که سعی میکنند آقای رئیسی را جور دیگری تحلیل و تفسیر کنند، بگوییم شاید اصلا نباید ایشان وزیر آقای رئیسی میشدند. یا درباره آسیبهای اجتماعی حوزه زنان شاید هیچ رئیسجمهوری به این صراحت در بیانش نبوده اما ایشان بهعنوان یک رئیسجمهور برای اولینبار این را مطرح کرد. مثلا ما آمدیم و گفتیم آسیبهای اجتماعی حوزه زنان قابل توجه هستند، یعنی به جایی رسیده که باید به آنها توجه کرد و نمیتوان انکار مساله کرد. ما خودمان با چندین گروه جلسه گذاشتیم و به استانداران نامه زدیم که هر استان پنج آسیب مهم حوزه زنانش را به ما بگوید. به وزارت کشور و مشاوران دستگاهها هم نامه زدیم که ببینیم چه میگویند. خلاصه نشستی با سمنهای فعال در حوزه زنان و آسیبهای اجتماعی داشتیم و با بیش از 200 سمن بهصورت حضوری و غیرحضوری صحبت کردیم و روی یک میز سه ضلع را کنار هم گذاشتیم. اندیشکدههای سیاستگذار در حوزه آسیبهای اجتماعی، سمنهای فعال در حوزه آسیبهای اجتماعی و مسئولان مرتبط. خود خانم خزعلی آمد و آنجا نشست و ما به یک ارزیابی رسیدیم که یک جاهایی اشکالاتی دارد. گفتیم شاید سمنی که دارد بهعنوان حلقه میانی با مردم فعالیت میکند، قدری متفاوت باشد از منی که مسئول هستم و در یک ساختاری قرار گرفتم.
این خیلی مهم است که به هم نزدیک شویم تا بتوانیم این مساله را حلش کنیم. ما یک گزارش کاملا علمی همزمان با راهکار ارائه دادیم و تقدیم آقای رئیسجمهور کردیم. ایشان در مکاتبهای که با وزیر کشور داشتند، گفتند این سریع بررسی شود و پاسخ آن به من داده شود. در مصاحبهای که از ایشان دیدیم، با اینکه ایشان خودشان را همیشه یک طلبه میدانستند اما انکار مساله نکردند و گفتند ما باید آسیبهای اجتماعی حوزه زنان را جدی بگیریم و به سمت حل آنها برویم. این خیلی مهم است. اینها جزء مباحثی هستند که شاید روسایجمهوری که ادعای روشنفکری بیشتری هم داشتند، هیچوقت جرات ورود به آنها را نداشتند اما ایشان ورود کردند. مثلا من پیشنهاد جایزه ملی حقوق و آزادیهای اجتماعی را تقدیم آقای رئیسجمهور کردم و ایشان سریع موافقت کردند و گفتند اساسنامه برای شورای عالی انقلاب فرهنگی برود. من دیدم خیلیها برای بررسی دادند و استدلال کرده بودند که اصلا دغدغه مردم حقوق و آزادیهای اجتماعی نیست! یعنی خلاف نظر آقای رئیسجمهور میگفتند دغدغه مردم فقط اقتصادی- معیشتی است. ایشان خیلی صریح دستور داده بودند که پاد دبیر این جایزه ملی شود و قاعدتا خود رئیسجمهور هم رئیسش و اصرار هم داشتند که باشد و یکی، دو جایگاه هم به ما پیشنهاد شده بود که اینها هم عضو دبیرخانه شوند، یعنی جایگاههای دولتی اما در درون دولت، یعنی جایی که متولی بود، استدلال کرده بودند مردم اصلا دغدغه حقوق و آزادیهای اجتماعی را ندارند و مثلا برپایی اجتماعات متعلق به یک قشر خاص و مرفه جامعه است. این برای من خیلی عجیب بود. من گفتم از کی تا به حال معلمان، کارگران و کسانی که دارند تحصن کرده و اجتماعی برپا میکنند تا دغدغهشان را به گوش حاکمیت برسانند، جزء مرفهان جامعه شدهاند! ما دلمان میخواهد همه ملت ایران مرفه باشند اما این بستر، بستری نیست که بگوییم فقط مربوط به قشر مرفه است. این جزء موارد روشنفکرانه آقای رئیسجمهور بود که ایشان بلافاصله موافقت کرده بودند.
ما آقای رئیسجمهور را در میانه راه از دست دادیم. شاید پیشبینی میشد که بتوانیم 5 سال دیگر هم در خدمتشان باشیم اما ما ایشان را در میانه و البته در بهترین شکل ممکن از دست دادیم.
بله، ایشان را در اوج اما غریبانه از دست دادیم.
به نظر شما چه کاری در حوزه آزادیهای اجتماعی مانده، یعنی حضور ایشان میتوانست آن را به ثمر برساند و میتوانست برکت ویژهای در کشور داشته باشد؟ الان احتمالا چیزهایی ذهنتان را مشغول کرده است که میگویید کاش آقای رئیسی بود و اینها را انجام میداد.
بله، اینجا ما هیچ بودجه مصوبی نداریم و این ناترازی بین اندیشه خود آقای رئیسی و بعضیهای دیگر یک مقدار کار ما را به سختی میانداخت؛ البته خود ایشان یک میانبری را برای من تعبیه کرده بودند. من در ابتدا به ایشان عرض کردم من چند وقت یکبار میتوانم خدمت شما برسم و ایشان گفتند ما اصلا زمان خاصی را برای این منظور در نظر نمیگیریم و حقوق مردم برای من خیلی مهم است. من این را در مصاحبهام هم گفتهام که ایشان صریح میفرمودند در پیگیری حقوق مردم از دستگاههای اجرایی شدیدا بیرحم باشید. ما کارهایی کردیم که چند کار آن را آقای رئیسجمهور در همین چند ماه اخیر دستورش را داده بودند و روی دل من است و نمیدانم چه اتفاقی برایشان میافتد؛ یکی همین جایزه حقوق و آزادیهای اجتماعی بود و یکی بحث لایحه حقوق مادی و معنوی پرستاران. ما رصد کردیم و دیدیم پرستاران با اینکه ستون فقرات نظام سلامت ما هستند اما حقوقشان بهدرستی دیده نمیشود و مهاجرت زیادی هم از میان جامعه پرستاری داریم. اگر به این قشر توجه نشود، حق سلامت مردم بهشدت تحت تاثیر آن قرار خواهد گرفت و مردم آسیب میبینند. من این استدلالها را خدمت ایشان گفته بودم و ایشان موافقت کرده بودند و حتی از دفتر ایشان چندینبار برای من نامه میآمد که تشکیل شده یا نه، یعنی اینقدر برایشان مهم بود. لایحه اولیهاش در خود معاونت پرستاری و در میان دوستان وزارت بهداشت نوشته شده و من نمیدانم به سرانجام میرسد یا نه! واقعا دلم میخواهد رئیس دولت بعدی این میزان هوشمندی، دغدغهمندی و درایت را داشته باشد که آن را به سامان برساند. یکی هم ماده 26 قانون خدمات کشوری است که برای حقوق شهروندی بایستد، یعنی درواقع تمام دستگاههای اجرایی مطابق این ماده موظف هستند مردم را با حقوقشان آشنا کرده و صداوسیما هم باید پای کار بیاید اما با رصدی که من کردم، این اتفاق بهدرستی انجام نشده بود. من به آقای رئیسجمهور پیشنهاد داده بودم سازمان امور استخدامی اول بیاید برای مسئولان دوره آموزشی بگذارد که بدانند حقوق مردم در هر دستگاه چیست و بعد مردم بتوانند مطالبهگری کنند. این جزء مواردی بود که دستور داده بودند بررسی شود و دغدغه خودشان هم بود و خیلی این موضوع را پسندیده بودند. من خیلی نگران این مورد هم هستم. از طرفی اصل 27 قانون اساسی یعنی حق برپایی اجتماعات یکی از دغدغههای مهم رئیسجمهور بود و حتی خودشان هم نقد داشتند به لایحهای که از طرف دولت...
تیتر ما از این حرف شما این است که آقای رئیسجمهور پیگیر این بود مردم ما و تشکلهای مردمی، تجمعات اعتراضی ذیل قانون داشته باشند. یعنی طوری تنظیم شود مردم حق اعتراض و تجمع داشته باشند بدون اینکه کار غیرقانونی انجام دهند.
بله و نگاه ایشان هم نگاهی موسع بود، یعنی نگاهی مضیق و محدودکننده نبود. وقتی من به ایشان میگفتم، حاجآقا من اصل 27 قانون اساسی و مشروح مذاکرات را که مطالعه میکنم، این لایحه میتواند بهتر باشد. ایشان میگفتند من با شما کاملا موافق هستم و نظراتت را در اینباره بنویس و من هم نوشتم و تقدیمشان کردم؛ نشان به آن نشان که جزء آخرین دستورات ایشان تعیینتکلیف همین لایحه بود. در حوزه زنان واقعا بهشدت نگاه لطیف و مهربانانهای به زنان داشتند. برخلاف آنچه مردم میگویند خشونت یک کلمه و مفهوم وارداتی است و میخواهند این موضوع را انکار کنند، ایشان خیلی مهربانانه نسبت به این موضوع حساس بودند. میدانید این لایحه لایحهای است که در زمان ریاست ایشان بر قوه قضائیه یکبار توسط ایشان امضا شد و در زمان ریاستجمهوریشان هم ایشان این لایحه را بار دیگر امضا کردند.
ایشان لایحهای که در قوه قضائیه به دستشان رسیده بود، به قوه مجریه ارجاع دادند که اینبار هم خودشان رئیس قوه مجریه بودند.
بله و خیلی دغدغه آن را داشتند. من امیدوارم به اینها توجه شود. در کمتر جلسهای بود که من بروم و ایشان درباره ایرانیان خارج از کشور توصیه نکنند. به بنده امر کرده بودند از حقوق ایرانیان در مجامع بینالمللی حقوق بشری دفاع کنم. ما در همین راستا کارهایی کرده و 4 نشست برگزار کرده بودیم؛ هم با سمنهای دارای مقام مشورتی در سازمان ملل و هم با نماینده مکاتب و ادیان مختلف. چون این جزء تاکیدات آقای رئیسجمهور بود که با برادران اهل کتاب مختلف مثل مسیحی و کلیمی دیدارهایی داشته باشیم. همینطور با مسئولانی که قبلا متولی این حوزه بودند و وکلا و حقوقدانان بینالمللی. ما با اینها 4 نشست داشتیم و من ماحصل آن را تقدیم آقای رئیسجمهور کردم و قرار بود نشست پنجم را در خدمت ایشان باشیم که از ذیل آن یک سند راهبردی برای نحوه استیفای حقوق مردم از مجامع بینالمللی داشته باشیم که به معاونت حقوقی ارجاع شده بود تا در این خصوص نظر دهند، تا اینکه آقای رئیسجمهور را از دست دادیم. اینها جزء ایکاشهای من خواهد شد، اگر رئیسجمهور بعدی به آنها توجه نکند، چون میدانم اینها خیلی مدنظر آقای رئیسی بود. درباره بحث لایحه عفاف و حجاب و اتفاقاتی که در مجلس افتاد و درواقع 15 ماده و بعد 71 ماده شد، من خدمت آقای رئیسجمهور رسیدم و گفتم معتقدم بعضی از این مواد خلاف قانون اساسی و شرع است. فکر میکنم یکبار دیگر هم در این مورد با «فرهیختگان» مصاحبه کرده بودم و آنجا خیلیها به من توپیدند اما بعدا خیلیها به این نتیجه رسیدند که این لایحه میتواند کمک کند.
البته الان هم شورای عالی انقلاب فرهنگی یکسری انقلتهایی روی آن آورده است.
مجمع تشخیص مصلحت که البته گفتند دیگر تصویب شد. من دارم از خاطره میگویم. خدمت ایشان که رسیدم، در 10 دقیقه برای ایشان استدلال کردم که چرا میگویم خلاف قانون و شرع است و ایشان هم استدلال بنده را پذیرفتند و گفتند اینها را در رسانه بگویید. گفتم حاجآقا اینها را که میگویم، از خود دولت به من میگویند این لایحه به اسم دولت بوده و تو داری انگار دولت را زیر سوال میبری. گفتند نه، شما اینها را بگویید. نگاه ایشان نگاه حل مساله بود. این نبود که بگوید چون این لایحه از طرف دولت رفته ولو 15 ماده که حالا بعد شده 71 ماده، در درون دولت هیچگونه صدای مخالفی نباشد.
سرنوشت اینجا بعد از آقای رئیسی چه خواهد شد؟
یکی از چیزهایی که به صورت فرامتن، آقای رئیسجمهور از من خواسته بودند، این بود که یک ساختاری را بنویسیم و حتی با این عبارت ایشان گفتند که اگر من و شما نباشیم، این جایگاه برای مردم بماند. این را نوشتم و تقدیم کردم اما جاهایی که در دولت باید اهتمام کرده و ساختارمندش میکردند، علیالظاهر نتوانستند نظر رئیسجمهور را عملی کنند و این ساختار را به تصویب برسانند؛ درواقع اصلا روی ساختار کار نکردند، پس این یک سلیقه است. ممکن است این جایگاه سلیقه رئیسجمهور بعدی باشد یا نباشد و به نظر میرسد شأن ملت ایران و جامعه امروز ما حتما میطلبد این جایگاه باشد. حالا فرد آن با نگاه و سلیقه رئیسجمهور باشد. در بحث اشتغال زنان این یک واقعیت است و این مساله وجود دارد که تقریبا به روایت یکی از آمارها، 8 میلیون زن سرپرست خانوار داریم. خب اینها برای آقای رئیسجمهور خیلی دغدغه بود. ما طرح حق عائلهمندی و حق مادری برای زنها را خدمت ایشان تقدیم کرده بودیم و بحث مشارکت اقتصادی زنان را داشتیم؛ مثلا اینکه زنان در منزل همپای مردان کار میکنند و تعریفهای خاصی داشتیم. ایشان بهطور صریح با نگاهی که نسبت به زن داشتند، معتقد بودند با زنها باید کریمانهتر برخورد شود و این جزء مواردی بود که دستور داده بودند کارگروهی با حضور خانم خزعلی، خانم محبیتبار و زنانی که در دولت بودند و بنده تشکیل شود و این را به سروسامان برسانیم. اینها کارهایی هستند که دیگر معطل ماندند و دولت با یک پایان... ایشان توجه ویژهای به این موضوعات داشتند. شاید جای این چیزی که میخواهم بگویم جای دیگری باشد اما اینکه چقدر نگاه آقای رئیسی که البته بهطور کلی است و مختص دوره ایشان هم نیست، نهادینه شده، خیلی مهم است و شاید چالش جدی هم فقدان همین نگاه باشد.
واقعا ما چقدر ساختارها را برای حضور زنان در اجتماع و جاهای مهم آماده کردهایم؟ نگاه ایشان به زن این نبود که به موجودی نیاز دارد که حتما کسی کنارش باشد و عقلش کامل نیست. همان ابتدا که بنده را منصوب کرده بودند، برخی گفته بودند یک نفر را کنار من بگذارند تا شرایط تنظیم شود. چون میگفتند بالاخره این آدم یک فرد بیتجربه است و ایشان پاسخی داده بودند که برای من حائز اهمیت و تحسینبرانگیز بود. نگاه ایشان مبتنیبر نگاه قرآنی بود و نگاه اسلام به زن نگاهی نیست که زن را بهعنوان موجودی ناقص بشناسد. من دوست دارم این را مدام تکرار کنم و بگویم منطق قرآن این نیست و ملکه سبا بهعنوان یک زن حاکم عاقلی که از مردها عقلانیتش بیشتر بود، در قرآن معرفی شده. آقای رئیسی پاسخ داده بودند من هر کسی را بخواهم کنار ایشان بگذارم تا ایشان را تنظیم کند، فکر میکنم خودش باهوشتر از اوست. این خیلی برای من بهعنوان یک زن ارزشمند بود که به من اعتماد کامل کرده و یک جایگاه تازهتاسیس را سپردند. اینکه گفتند این آدم تنظیمگر نمیخواهد و خودش عاقل و باهوش است، نگاهی است که ما در ساختارها خیلی نداریم و نیاز داریم توسعه یابد. اینها بخشی از شخصیت آقای رئیسجمهور بود که شاید کمتر گفته شده و درباره ایشان بیمهری شده که به قول شما میگویند نگاه ایشان شبیه آقای علمالهدی است. البته شما اگر از نزدیک با آقای علمالهدی هم صحبت کنید، میبینید نگاه ایشان آن نیست که مثلا در قالب یک جمله روی منبر گفتهاند. بالاخره همسر به قول مقاممعظمرهبری فاضل آقای رئیسی دختر همین آقای علمالهدی است. اینها جزء مواردی هستند که رسانه میتواند بیان کند و حق مردم هم هست که بدانند.
بعضی از مردم در مراسم تشییع ایشان میگفتند ما آمدیم از ایشان عذرخواهی کنیم و این حق مردم است که بدانند و وقتی بدانند حالشان بهتر میشود و خیالشان راحت خواهد شد که رئیسجمهور، چنین رئیسجمهوری هست و کمتر تحتتاثیر فضاهای مسموم قرار خواهند گرفت و حالشان بد نخواهد شد. در مورد تحصیلات آقای رئیسی، من خودم رفتم خدمت آقای محققداماد که استاد راهنمای ایشان بودند، صحبت کردم و همچنین با دکتر حسین صفایی که استاد مسلم حقوق مدنی است و مشاور ایشان در رساله ایشان بوده هم در همین 4، 5 هفته اخیر صحبت کردم. دکتر حسین صفایی میگفتند آقای رئیسی یک دانشجوی زبده و آدم شایستهای بودند و رساله خیلی خوبی نوشته، اما قلب حقیقت شد و من میگویم به فراتر از آقای رئیسجمهور، ظلم شد. ایشان همیشه میگفتند اتقوالله و خیلی مواجهه نمیکردند و درواقع ایشان یک ظهور عینی و واقعی از آنچه شما درباره سیمای متقین در نهجالبلاغه میخوانید، بودند و در کارزار جمهوری اسلامی دیدید. ایشان یک انسان شاخص اما متاسفانه گمنام و ناپیدا در صفات اخلاقی و مدیریتی بودند. انگار ایشان کنزی بودند که بعد از شهادتشان دارند کشف میشوند و ما باید برویم روایتگری کرده و تفحص سیره ایشان را در مدیریت انجام دهیم. من کارمند دولت نیستم اما حساب ایشان را از خیلیهای دیگر در دولت جدا میکنم. خیلیها میخواهند خودشان را شبیه ایشان در راس انتخابات معرفی کنند اما خیلی از آنها را من میشناسم و تفاوت نگاههایشان خیلی زیاد است. به لحاظ عملی تفاوت آقای رئیسجمهور با خیلیها، خیلی زیاد است و اصلا قابل مقایسه نیستند و خیلیهایشان اصلا شبیه نیستند.
یعنی آنهایی که تلاش میکنند بیشتر شبیه به نظر برسند، کمتر شبیه هستند؟
واقعا همین است و نگاه ایشان خیلی متفاوت است. من درباره این یکسال دستیاری در حضور آقای رئیسجمهور بهعنوان زنی که در ساختار قرار گرفتم، حتما مینویسم. من زنی بودم که پدرخوانده و مادرخوانده سیاسی نداشتم اما در ساختار قرار گرفتم و این نشانه اندیشه آقای رئیسجمهور بود که آمدند و به آدمی خارج از ساختار و این مدلی اعتماد کردند و کار بزرگ و مهمی را هم به او سپردند. بعد از آن توییت جنجالی من، خیلیها به ایشان گفتند من را کنار بگذارد، من نفوذی هستم و اینها. ایشان از من حمایت کردند. من فروردین توییت زدم و ایشان حکم من را بلافاصله در اردیبهشت زدند و من را عضو کمیته ویژه بررسی ناآرامیها کردند و این نشان داد نگاه ایشان چیز دیگری است و خیلی با آنها که خودشان را دلسوز رئیسجمهور نشان میدهند و به او توصیه میکنند، فرق و فاصله دارد. مثلا به ایشان میگفتند شما نمیدانید و متوجه نیستید، این اشتباه است اما ایشان نگاه مستقلی داشتند. این میتواند پاسخ شما در مورد شباهت ایشان به آقای علمالهدی باشد. ایشان بسیار پیشرو بودند و بسیار به نظر کارشناسی و تخصصی احترام میگذاشتند.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/
∎
نظر شما