عصر ایران در متنی با عنوان، «دو ماجرای سیاسی- حقوقی در غرب و یک سؤال از قوه قضائیه: درباره دستگیر شدگان چگونه رأی خواهید داد؟»، مینویسد: «چند سالها قبل شهروندی در یکی از کشورهای غربی، به سمت یک مقام بلندپایه سیاسی تخم مرغ پرتاب کرده و به کت او خورده بود. فرد مهاجم را به دادگاه بردند و قاضی چنین رأی داد: اصل اقدام این شهروند، یک حرکت اعتراضی بود و اعتراض، حقی است همگانی و نمیتوان فردی را به خاطر اعتراض، مجازات کرد. اما چون تخم مرغ، کت مقام سیاسی را کثیف کرده و به او زیان شخصی وارد کرده است، مهاجم محکوم میشود به پرداخت هزینه شست و شوی یک کت طبق قیمت روز خشکشویی (متاسفانه نام کشور را به خاطر نمیآورم).
چند روز قبل هم در بریتانیا، یک جوان دانشجو به سمت پادشاه این کشور و همسرش تخم مرغ پرتاب کرد؛ او هنگام حمله فریاد میزد: این کشور روی خون بردهها ساخته شده است. هیچ کدام از تخم مرغها به آنها اصابت نکرد. پلیس او را بازداشت کرد و همان شب آزاد شد، مشروط بر این که بعد از این، همیشه بیش از 500 متر با پادشاه فاصله داشته باشد و در انظار عمومی تخممرغ حمل نکند. البته بخت با این جوان یار بود که تخم مرغها، لباسهای شاه و ملکه را نیالودند و الا باید هزینه خشکشویی هم پرداخت میکرد!
غرض از نوشتن این دو مصداق، طبیعتاً تمجید و تبلیغ برای غرب نیست؛ نیک میدانم که همین غربیها در ارتکاب اقدامات ضد حقوقی علیه کشورهای جهان سوم، ید طولایی دارند ولی به هر روی آنچه درون مرزهایشان انجام میدهند، میتواند در بسیاری از موارد آموزنده باشد. غربیها با کیاست تمام دریافتهاند که اگر میخواهند نظامهای سیاسی شان دوام و بقا داشته باشد، باید به شکلی آشکار و اجتناب ناپذیر قوانین و قواعد حقوقی را بر رابطه بین ملت و حکومت، حاکم کنند.
یکی از قواعد حقوقی که مورد قبول عموم حقوقدانان است، «تفسیر به نفع متهم» است. بر این اساس، قاضی باید در بررسی پرونده، تا حد امکان، تمام وقایع اتفاقیه را بهگونهای تفسیر کند که تا حد امکان به نفع متهم و در راستای برائت او باشد مگر آن که دلیل بسیار محکم و غیرقابل خدشهای این تفسیر را مردود کند.
از دستگاه قضایی انتظار میرود در رسیدگی به پروندههای مرتبط به وقایع اخیر کشور، در دام اعدام خواهان و سختگیران و هوچیگران سیاسی گرفتار نیاید و به قضات خویش یادآور شود که پیش فرض تمام رسیدگیها این باشد که «اصل اعتراض حق همه شهروندان است». در چنان وجهی، ابزارهای ابراز اعتراض، نه «سلاح محاربه» و «تبلیغ علیه نظام» که صرفاً وسیله اعتراض تلقی میشوند و مثلاً نوشتن شعار
بر روی دیوار، یک اقدام اعتراضی شمرده میشود که اصلش جرم نیست ولی آسیبی که به دیوار رسیده باید توسط مرتکب جبران شود. البته که ناگفته پیداست حمل و استفاده از سلاح سرد و گرم و نیز اقدام علیه تمامیت جسمانی افراد نمیتواند در دایره این تعریف قرار گیرد و در همه دنیا با حاملان غیرقانونی سلاح و آسیبزنندگان به افراد برخورد شدید میشود.
«العدل اساس الملک» و امروز این قوه قضائیه است که میتواند با احکام عادلانه و منطبق بر قواعد و اصول حقوقی مانند به رسمیت شناختن حق اعتراض، اصل برائت، تفسیر به نفع متهم و قاعده درء، تفسیر مضیق قوانین، مفروض ندانستن سوءنیت دستگیرشدگان در باب عنصر معنوی جرم و... به استحکام اساس ملک همت بگمارد یا در مسیر عکس آن حرکت و مرتکب نقض غرض شود».
یک بار دیگر، طرح مسئله ابتدای متن را مطالعه کنید: «دو ماجرای سیاسی- حقوقی در غرب و یک سؤال از قوه قضائیه: درباره دستگیرشدگان چگونه رأی خواهید داد؟».
نویسنده از پرتاب تخم مرغی که به کسی نخورده و حکم صادره بر آن در فلان کشور غربی، استفاده میکند تا «اعدام خواهان و سختگیران و هوچیگران» را تخطئه کند و حال آن که اساسا حکم اعدام و بغی و محاربه و فسادفیالارض، مصادیق جداگانهای دارد و هیچ ربطی به مثلا پرتاب تخم مرغ ندارد.
در همین کشورهای اروپایی و آمریکا، وحشیانهترین برخوردها را با «متهمان محض» میکنند، یا حتی افراد بیگناه را به ظن حمل سلاح و تروریست بودن مورد کشتار یا شکنجه و بازداشتهای طولانی مدت قرار میدهند. بنابراین با فرض این که حساب اعتراض از شرارت و خرابکاری و جنایت و آدمکشی و ارعاب مردم و تهدید برای تعطیلی کسب و کارها جداست، چرا باید سایت همسو با نقشه آشوبافکنی غرب، دو موضوع جدا از هم را خلط کند؟! چرا نویسنده متن را بر اساس مطالبه مجازات متهمان شهادت بالغ بر شصت نفر از شهدای مدافع امنیت و مردم عادی که به دست اشرار آشوبگر و تروریست تنظیم نکرده، تا سپس معترضان عادی را استثنا کند؟ و یا اصلا مگر کسی خواستار اعدام معترض عادی شده است؟! خب اگر صداقت داشتند، لابهلای حمایت از اشرار آشوبگر، یک بار هم سنگ شهدای مظلوم دفاع از امنیت و خانوادههای داغدار آنها و یا شهدای شاهچراغ را به سینه میزدند که در اثر زمینهسازی حامیان اغتشاشات و جرئت یافتن تروریستها مظلومانه به شهادت رسیدند.