به نظر میرسد در ماجرای اخیر عراق، فضای احساسی از این سو و جنگ روانی از آنسو همزمان مانع تأمل جدی مناسبی از سوی ما شده است. این را به استناد بسیاری از پستها و کامنتها و لایکهای این روزهای فضای مجازی عرض میکنم.
۱- همان طور که برخی دوستان عزیزم یادآور شدهاند، داعشیها حضور بسیار فعالی در جبهه جنگ روانی و جنگ مجازی دارند در حالی که فاصله برادران عراقی ما با آنان در این زمینه، زیاد است. در نتیجه اخبار و تبلیغات و جنگ روانی آنان گسترش و بازتاب بسیار بیشتری دارد و در مقابل موفقیتهای بسیار زیاد مردم شیعه و سنی، نمیتواند انعکاس حداقلی داشته باشد. همین امر موجب تضعیف روحیه این عزیزان میشود و در این زمینه، ما با بزرگنمایی پیروزیهای عمدتاً تبلیغاتی دشمن و بی خبری از موفقیتهای عمدتاً واقعی دوستان عراقی، مقصریم!
در این زمینه، عمل به توصیه پست زیر، پیشنهاد میشود:
۲- موقعیت پیش آمده بیشتر از آنچه، هراس انگیز باشد به نظر میرسد فرصت ساز خوبی برای ترمیم برخی مشکلات است. پای کار آمدن و فتوا دادن علمای اهل سنت عراق، همراهی بسیاری از پیشمرگان کرد در دفاع مقابل داعشیهای وابسته و برخی همراهیها در میان شیعیانی که در مواردی با هم اختلافات زیاد داشتند، اتفاقاً امیدوار کننده است و میتوان از این همراهیها و همبستگیها برای پیشبرد اتحاد واقعی در عراق اسلامی در حال و آینده بهره بیشتری برد و دشمن را از همین ناحیه، به انفعال جدی و عملی کشاند و شکست را سریعتر از آنچه پیش بینی میشود به آنان چشاند.
در همین زمینه به نظر میرسد کوبیدن بر طبل اختلافات بین شیعیان و بزرگان آن، آفت و سم بزرگی است. در زمانهای که تأکید فراوان عقلا و علما و بخصوص ولی امر مسلمین جهان بر اتحاد شیعه و سنی است، دمیدن بر آتش دشمن افروخته تفرقه بین شیعه و شیعه، آن هم در این شرایط و آن هم با این شدت، بیشتر به حماقت شبیه است تا حماسه!
همراه شدن مقتدا صدر و کمک به مقابله، بیانیه دادن برخی از آقایان طیف شیرازی و ... حتی اگر در حد حرف و بیانیه هم که باشد، خوب و حتی عالی است و نباید در چنین شرایطی نقارها و اختلافاتی که شاید بسیاری از آنها برحق هم باشد را احیا و تشدید کرد.
۳- سردار مجاهدمان قاسم سلیمانی آنقدر کارنامه درخشان و پر افتخاری دارد که نیاز به بازگویی و تکرار آن نیست؛ اما در این روزها برخی نقل قولهای تخیلی و برخی خبرهای ساختگی و برخی انتظار آفرینیهای بدون ضابطه در باره این مرد بزرگ جنگ و جهاد، باعث شده است که موجب مضحکه و مسخره خیلیها شویم. شأن قاسم سلیمانی بزرگ است اما ساختن اسطوره ای از او که گاهی حتی در فیلمهای تخیلی هالیوودی هم نمیتوان مشابهی برای آن پیدا کرد، اسمش «جنگ روانی» نیست، بلکه کاریکاتوری از این انسان است. قاسم سلیمانی هم انسانی مثل بقیه است که سوابق درخشان و کارنامه سراسر مجاهدهاش از او فردی غبطه بر انگیز ساخته است اما نه انسانی که طی الارض میکند یا - بلا تشبیه - مثل حضرت ابوالفضل «ع» در میدان میجنگد یا حرفهای تخیلیی که درباره او میزنند. اسم این کارها نه جنگ روانی است و نه اسطوره سازی درست؛ او هم حتماً نقاط قوت و ضعفی دارد که فراتر از قصه پردازیهای ماست. اجازه بدهیم او هم فارغ از این کذبیات به کار خودش و وظیفه ای که به عهده دارد بپردازد تا اگر روزی اشتباهی هم کرد؛ کسانی از دین خدا برنگردند!
و یک نکته دیگر: بلندگوی دشمنان در ارائه آمار و اطلاعات درست خودمان و جبهه خودی بخصوص در فضای مجازی و بالاخص در شبکههای موبایلی واتسپ و وایبر که ثانیه به ثانیه از سوی دشمن رصد میشود نشویم. که گفتهاند:
جز راست نشاید گفت
هر راست نباید گفت
نظر شما