-
۱۴۰۳-۰۹-۲۵ ۱۰:۰۸ [روزنو]
پیامکهای نیمهشب، زوج جوان را به دادگاه خانواده کشاند | روزنو
حمید وقتی بیتوجهی همسرش را دید، رو به من کرد و گفت آقا شما یک چیزی بگویید. مژگان که حرف من را گوش نمیدهد، شاید حرف شما را گوش بدهد. مژگان نگاهی به من کرد و رو به حمید گفت: عزیزم زندگی ما خراب شده، دیر به فکر شدی. باید آنوقت که با دختر دیگری شبها پیامکبازی میکردی و میهمانی میرفتی، میدانستی که آخر و عاقبتش دادگاه و طلاق است.
-
۱۴۰۳-۰۹-۲۵ ۰۲:۳۰ [رویدادایران]
پیامکهای نیمهشب، زوج جوان را به دادگاه خانواده کشاند
امیرحسین صفدری، پژوهشگر علم حقوق: ساعت حدود 10 صبح بود. نزدیک دکه روزنامهفروشی روبهروی دادگاه خانواده پسری جوان در حال سیگارکشیدن بود.ناگهان با دختری جوان که پالتویی بنفشرنگ به تن داشت و چتری آبی نیز در دستش بود، مواجه شد و سریعا سیگارش را خاموش کرد و سراسیمه به دنبال دختر جوان رفت و از دور
-
۱۴۰۳-۰۹-۲۵ ۰۲:۳۰ [روزنامه شرق]
پیامکهای نیمهشب، زوج جوان را به دادگاه خانواده کشاند
ساعت حدود 10 صبح بود. نزدیک دکه روزنامهفروشی روبهروی دادگاه خانواده پسری جوان در حال سیگارکشیدن بود.ناگهان با دختری جوان که پالتویی بنفشرنگ به تن داشت و چتری آبی نیز در دستش بود، مواجه شد و سریعا سیگارش را خاموش کرد و سراسیمه به دنبال دختر جوان رفت و از دور صدا زد: مژگان جان! مژگان جان...! عزیزم صبر کن، به خدا داری اشتباه میکنی، من خیانت نکردم. من تو را خیلی دوست دارم، لطفا زندگیمان را خراب نکن. من اشتباه کردم، خواهش میکنم منو ببخش... .