قانون-ناهید تاج الدین/ عضو کمیسیون اجتماعی
مدتی است که تشکیل یا عدم تشکیل حزب فراگیر در صدر اخبار سیاسی قرار گرفته و موافقان و مخالفان آن، تحلیل های سیاسی و آسیبشناختی خود را ارائه می دهند و فراتر از گفتوگوها، گفتمانی حول«حزب فراگیر»شکل گرفته است. فارغ از موافقت یا مخالفت با حزبفراگیر، همین که برای اولین بار گفتمانی حول این مفهموم شکل گرفته و تبدیل به یک مساله سیاسی شده خود یک گام رو به جلو برای توسعه سیاسی است. حقیقت امر آن است که سیاست و امر سیاسی در ایران از دو آشفتگی بزرگ رنج می برد؛ آشفتگی نخست مربوط به محتوای سیاست است. عامل آشفتگی محتوایی سیاست، بزرگ بودن بیش از حد دایره سیاست در ایران است. وقتی که همه چیز از مدیریت یکپارچه آب تا برگزاری یا عدم برگزاری کنسرت، سیاسی میشود و شاهد دخالت سیاست در آن هستیم، طبیعی است که سیاست از آشفتگی محتوایی رنج خواهد برد. در حقیقت باید گفت در ایران، امر سیاسی دامنه بسیار زیادی دارد و چتر سیاست بسیار گسترده است. آشفتگی بعدی سیاست در ایران، آشفتگی شکلی و ساختاری است. در این نوع آشفتگی، ما شاهد وجود احزاب متعدد حول مفاهیمی چون اصولگرایی یا اصلاحطلبی و جزیرهای عمل کردن آنها هستیم. احزابی که بيشتر آنها احزاب انتخاباتی و انتخابات محور هستند تا احزاب جامعه محور و این حکایت از نوعی آشفتگی ساختاری در سیاست است. وجود حزب فراگیر شاید بتواند اندکی از بار آشفتگی های شکلی سیاست در ایران را بکاهد و سیاست و سیاست ورزی را در ایران ساختارمندتر کند. در حقیقت، حزب فراگیر کمک می کند که« سیاست بازی» در ایران تبدیل به « سیاست ورزی» شود و رفتارهای سیاسی ایرانیان نهادمندتر شده و شاهد کنشهای سیاسی پردامنهتری از آنها باشیم . اما باید گفت مشکل يا آشفتگی اصلی سیاست در ایران، آشفتگی محتوایی است؛ آنجا که هنوز مفهوم سیاست برای بسیاری از سیاستمداران، گنگ و مبهم است و آنها بسیاری مواقع، هدف و وسیله را در سیاست جابهجا میکنند. از طرفی اگر به فرهنگ عامه نظری بيندازيم، خواهیم دید این آشفتگی در میان مردم نیز فراوان وجود دارد!
به نظر وقتی به بسیاری از ضرب المثل هایی چون «سیاست، پدر و مادر ندارد» برمی خوریم، درمييابيم كه مهجوریت سیاست در ايران تا چه حد عميق است.همه این مسائل نشانه آن است که امروزه محتوای سیاست در ایران مبهم مانده و برای مردم، این مفهوم رمزگشایی نشده و مفهومی شفاف نیست؛ از همین روست که سرمایه اجتماعی سیاست و بهخصوص سرمایه اجتماعی احزاب در ایران، برابر نظر سنجیها پایین بوده و از میان 21 نهاد اجتماعی، سرمایه اجتماعی احزاب، نوزدهم است.
در این آشفته بازار، تشکیل« حزب فراگیر» شاید کمکی به کاهش آشفتگی های شکلی و ساختاری سیاست کند اما باید دید تا چه حد می تواند به کاهش آشفتگی های محتوایی سیاست و افزایش سرمایه اجتماعی آن کمک کند. البته به نظر میرسد تشکیل حزب فراگیر علاوه بر فقدان سرمایه اجتماعی در عالم سیاست با مشکلات دیگری نیز دست به گریبان است، مشکلاتی چون شکاف نسلی در سیاست که اگر مدیریت درست نشود، تشکیل حزب فراگیر را با مشکل جدی مواجه می کند. همچنين شکافهای دیگری چون شکاف واقعیتگرایی و حقیقت گرایی سیاسی که آماده ظهور و بروز در حزب فراگیر سیاسی است نيز ميتواند مشكل ايجاد كند. این شکاف ها در حزب فراگیر سیاسی به فراکسیونی شدن سیاست و در نهایت، فروپاشی منجر خواهد شد كه این امر ناشی از آشفتگی محتوایی سیاست در ایران است؛ آشفتگیاي که منجر به جابهجایی هدف و وسیله در سیاست می شود.