انکار، خشم، چانهزنی، افسردگی و در نهایت پذیرش
۵ مرحله سوگواری در اروپا
سفیر سابق امریکا در ناتو مینویسد: وقتی تنها چند روز پس از مونیخ با وزیر امور خارجه یکی از متحدان اصلی ملاقات کردم، حامی دیرینه ایالات متحده ناامید به نظر میرسید. او فریاد زد: «شما از پشت به ما خنجر زدید. شما ما را تنها میگذارید تا با روسیه مقابله کنیم.»
صاحبخبر - نویسنده: ایوو دالدر (Ivo Daalder)، سفیر سابق امریکا در ناتو و عضو ارشد مرکز بلفر در دانشگاه هاروارد دیپلماسی ایرانی: از زمان بازگشت دونالد ترامپ، رئیس جمهوری ایالات متحده به کاخ سفید، اروپا به آرامی اما پیوسته از پنج مرحله غم و اندوه عبور کرده و یک سال تمام طول کشیده تا سرانجام به پذیرش از دست دادن روابط فراآتلانتیکی برسد. اکنون، سوال برای سال ۲۰۲۶ این است که آیا این بلوک اراده و قدرت تبدیل این پذیرش به اقدام واقعی را دارد یا خیر. انتخاب مجدد و مراسم تحلیف ترامپ، پایان صلح آمریکایی را نشان داد – دورهای بیش از ۷۵ سال که در آن ایالات متحده رهبر بلامنازع جهان آزاد بود و روسای جمهور و دولتهای متوالی در واشینگتن، روابط با اروپا را در هسته تعامل جهانی آمریکا قرار میدادند. مشخص بود که ترامپ به این دوران پایان خواهد داد و در عوض، سیاستی محدود و متمرکز بر منطقه با عنوان «اول آمریکا» را اتخاذ خواهد کرد. با این حال، کمتر کسی در اروپا باور داشت که واقعاً چنین خواهد شد. در یک ضیافت ناهار با حضور حدود دوازده سفیر ناتو در اواسط دسامبر ۲۰۲۴، نمایندگان یکی پس از دیگری اعلام کردند که با کمی افزایش هزینههای دفاعی اروپا، همه چیز درست خواهد شد. وقتی به آنها گفتم که در مورد میزان اساسی بودن این تغییر انکار میکنند، یکی از آنها رو به من کرد و گفت: «واقعاً باورتان نمیشود که ایالات متحده دیگر امنیت خود را وابسته به امنیت اروپا نبیند، نه؟» اما کمی بعد، امتناع اروپا از پذیرش تحول اساسی که انتخاب مجدد ترامپ به همراه داشت، با مجموعهای از رویدادها در ماه فوریه به بوته آزمایش گذاشته شد. پیت هگست، وزیر دفاع جدید، در اولین جلسه خود در ناتو به همکارانش گفت که اروپا باید «مسئولیت امنیت متعارف در این قاره را بر عهده بگیرد.» در ادامه، ترامپ و ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه، توافق کردند که ایالات متحده و روسیه برای پایان دادن به جنگ در اوکراین – بدون دخالت اوکراین یا اروپا – مذاکره کنند. و سپس سخنرانی معاون رئیس جمهوری، جی دی ونس، در کنفرانس امنیتی مونیخ از راه رسید، جایی که او گفت بزرگترین تهدید برای اروپا روسیه یا چین نیست، بلکه «تهدید از درون، عقبنشینی اروپا از برخی از اساسیترین ارزشهایش» است. در نهایت، در پایان ماه، ترامپ و ونس در دفتر بیضی شکل، به صورت زنده از تلویزیون، با ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین، روبهرو شدند. ترامپ با فریاد گفت: «شما کارت ندارید»، و اوکراین را به خاطر عدم پایان دادن به جنگی که خودش آغاز نکرده بود، سرزنش کرد و نادیده گرفت که چگونه اوکراینیها با شجاعت بیش از سه سال از تسلیم و اشغال خود توسط دشمنی بسیار بزرگتر جلوگیری کردند. بنابراین، تا پایان فوریه، انکار اروپا به خشم تبدیل شد. وقتی تنها چند روز پس از مونیخ با وزیر امور خارجه یکی از متحدان اصلی ملاقات کردم، حامی دیرینه ایالات متحده ناامید به نظر میرسید. او فریاد زد: «شما از پشت به ما خنجر زدید. شما ما را تنها میگذارید تا با روسیه مقابله کنیم.» اما این خشم و عصبانیت تا مدتی ادامه داشت و در چند ماه بعد، اتحادیه اروپا به سمت چانهزنی رو آورد. رهبران کلیدی اروپا، زلنسکی را متقاعد کردند که رویارویی در کاخ سفید را فراموش کند و به ترامپ بگوید که کاملاً به صلح متعهد است. سپس اروپا در حمایت از آتشبس بیقید و شرط – همانطور که ترامپ خواسته بود – به اوکراین ملحق شد. به همین ترتیب، در ماه آوریل، زمانی که ترامپ تعرفههای «روز آزادی» خود را اعلام کرد و کشورهای متحد را به همان اندازه کشورهای غیرمتحد تحت تأثیر قرار داد، بریتانیا و اتحادیه اروپا به سرعت برای مذاکره در مورد توافقاتی که نرخها را از سطوح اولیه ۲۵ درصد یا بیشتر کاهش میداد، اقدام کردند. تا ماه ژوئن، رهبران ناتو حتی توافق کردند که هزینههای دفاعی را به ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی که ترامپ بر آن اصرار داشت، افزایش دهند. مذاکرات اروپا در مورد اوکراین، تجارت و دفاع، پیروزیهایی را که مدتها آرزویش را داشت، به ترامپ داد. اما خیلی زود مشخص شد که هر چقدر هم که این پیروزیها بزرگ باشند یا هر چقدر هم که چاپلوسی کنند، رئیس جمهوری ایالات متحده فقط آنها را در جیب خود نگه میدارد و بدون توجه به روابط فراآتلانتیک، به کار خود ادامه میدهد. ترامپ تا ماه اوت دوباره به مذاکره مستقیم در مورد سرنوشت اوکراین با پوتین بازگشته بود – در یک اجلاس فرش قرمز در آلاسکا، نه کمتر. و اگرچه او با وعده «عواقب شدید» در صورت عدم موافقت رهبر روسیه با آتشبس به این جلسه پرواز کرده بود، اما با اتخاذ موضع پوتین مبنی بر اینکه جنگ تنها در صورت وجود یک توافق صلح کاملاً مورد توافق میتواند پایان یابد، آنجا را ترک کرد. چند روز بعد، حداقل هشت رهبر اروپایی به واشینگتن پرواز کردند تا ترامپ را متقاعد کنند که مسیر خود را تغییر دهد و روسیه را به پذیرش آتشبس پیشنهادی خود وادار کند. و اگرچه این کار تا حدودی مؤثر بود، اما اکثر رهبران همچنان واشینگتن را عمیقاً افسرده ترک کردند. مهم نیست چه اتفاقی بیفتد، وقتی صحبت از اوکراین شد، مسئلهای که آنها برای امنیت خود حیاتی میدانند، ترامپ با آنها همنظر نبود. در نهایت، انتشار استراتژی جدید امنیت ملی ایالات متحده در اوایل دسامبر بود که حتی برای سرسختترین آتلانتیکگرایان اروپا نیز بیش از حد ثابت شد. این استراتژی نه تنها قاره را به خاطر اینکه ظاهراً ایجاد رویارویی خود با «حذف تمدن» را باعث شده است، سرزنش میکند، بلکه به وضوح تأکید میکند که هم ترامپ و هم دولتش روسیه را بسیار متفاوت از اروپا میبینند. هیچ اشارهای به مسکو به عنوان یک تهدید نظامی نشده است. در عوض، ایالات متحده به دنبال بازگشت به «ثبات استراتژیک» با روسیه است و حتی خود را به عنوان میانجی بین روسیه و اروپا در مورد امنیت معرفی میکند. یک متحد به این سادگیها این چیزها را نمیگوید یا این گونه رفتار نمیکند. بنابراین، پس از یک سال طولانی، اروپا اکنون به این واقعیت رسیده است که روابط فراآتلانتیکی که مدتها میشناختند و به آن وابسته بودند، دیگر وجود ندارد. فریدریش مرتس، صدراعظم آلمان، اوایل این ماه گفت: «دهههای صلح آمریکایی تا حد زیادی برای ما در اروپا و همچنین برای ما در آلمان به پایان رسیده است. آمریکاییها اکنون بسیار بسیار تهاجمی به دنبال منافع خود هستند. و این فقط میتواند یک معنی داشته باشد: اینکه ما نیز اکنون باید منافع خود را دنبال کنیم.» آنچه باید دید این است که آیا اروپا این کار را خواهد کرد یا خیر. در این مورد، هنوز داوریها بسیار متفاوت است. منبع: پولتیکو اروپا / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی∎