زندگینامه نورالدین بلغار (مخترع ماشین زمان در ۱٠٠٠ سال پیش):
https://www.tarafdari.com/node/2696818
---
چو تو عزمِ سفر کردی، مَنَت تلبیس میکردم
چو ابرِ نوبهاران، گریتِ تلبیس میکردم
همان روزِ نخستین، زان بتِ هندو حذر بایست
ابا دیدارِ اول، توبه و تَقْدیس میکردم
نخستین دیدنت را کاش بودی نوبتِ آخر
که تا رویت به خواب اندر، همی تَقویس میکردم
نوشتی: «اشکِ تو بر نامه باریده است، غمگینی؟»
من آن را با دو چشمِ خونفشان، تکذیب میکردم
اگر در گور و آن دنیا، مجالی بود با یاران
به پیشِ مرگ میگشتم، ز جان تَهجیس میکردم
غمت جاوید بادا، زانکِ آن استادِ غزلخوان
همیخواند و من ایدر، گفتهاش تفتیس میکردم
سخن را زیورِ «نورالدین» بپوشانید ای یاران
که من این چامه را با نامِ او تَوْنیس میکردم
« نورالدین بلغار »