شناسهٔ خبر: 76466781 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: دیپلماسی‌ایرانی | لینک خبر

انقلاب راست افراطی امریکای لاتین (بخش دوم)

محافظه‌کاری جدید

اما این ایده که جناح راست ذاتاً یا منحصراً اقتدارگراست، در آمریکای لاتین امروز، جایی که هر سه مورد دیکتاتوری آشکار در چپ ایدئولوژیک قرار دارند، یعنی کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا، دیگر طرفداری ندارد. (طبق بررسی جهانی سالانه واحد اطلاعات اکونومیست در مورد سلامت دموکراتیک، برخی کشورهای دیگر، از جمله السالوادور، گواتمالا و مکزیک، رژیم‌های ترکیبی هستند که نه کاملاً دموکراتیک هستند و نه کاملاً اقتدارگرا.) روی کار آمدن متوالی روسای جمهور راست میانه که به نهادهای دموکراتیک احترام می‌گذاشتند، از جمله موریسیو ماکری از آرژانتین (۲۰۱۵ – ۲۰۱۹) و سباستین پینیرا از شیلی (۲۰۱۰ – ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ – ۲۰۲۲)، به کاهش بی‌اعتمادی دیرینه به رهبران محافظه‌کار کمک کرد.

صاحب‌خبر - نویسنده: برایان وینتر (BRIAN WINTER)، سردبیر مجله آمریکاس کوارترلی (Americas Quarterly) است. او خبرنگار سابق رویترز در آمریکای جنوبی بوده و به همراه فرناندو هنریکه کاردوسو، نویسنده مشترک کتاب «رئیس جمهور تصادفی برزیل: خاطرات» (The Accidental President of Brazil: A Memoir) است. دیپلماسی ایرانی: برای دهه‌ها، سیاستمداران جناح راست آمریکای لاتین به دلیل ارتباطشان با دیکتاتوری‌های دوران جنگ سرد، تحت فشار بودند. از دهه ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰، دیکتاتورهایی مانند آگوستو پینوشه از شیلی، هوگو بانزر از بولیوی و افراین ریوس مونت از گواتمالا بر سرکوب و قتل گسترده تحت حمایت دولت نظارت داشتند که اغلب به نام مبارزه با کمونیسم انجام می‌شد. پس از موج عظیم دموکراتیزاسیون که در دهه ۱۹۸۰ آمریکای لاتین را فرا گرفت، اکثر رهبران سیاسی، از جمله رهبران جناح راست، از هرگونه ارتباط با آن رژیم‌ها اجتناب کردند و معمولاً از ترس فاشیست به نظر رسیدن، در قرار دادن مسائل مربوط به قانون و نظم در مرکز مبارزات انتخاباتی خود مردد بودند. اما این ایده که جناح راست ذاتاً یا منحصراً اقتدارگراست، در آمریکای لاتین امروز، جایی که هر سه مورد دیکتاتوری آشکار در چپ ایدئولوژیک قرار دارند، یعنی کوبا، نیکاراگوئه و ونزوئلا، دیگر طرفداری ندارد. (طبق بررسی جهانی سالانه واحد اطلاعات اکونومیست در مورد سلامت دموکراتیک، برخی کشورهای دیگر، از جمله السالوادور، گواتمالا و مکزیک، رژیم‌های ترکیبی هستند که نه کاملاً دموکراتیک هستند و نه کاملاً اقتدارگرا.) روی کار آمدن متوالی روسای جمهور راست میانه که به نهادهای دموکراتیک احترام می‌گذاشتند، از جمله موریسیو ماکری از آرژانتین (۲۰۱۵ – ۲۰۱۹) و سباستین پینیرا از شیلی (۲۰۱۰ – ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ – ۲۰۲۲)، به کاهش بی‌اعتمادی دیرینه به رهبران محافظه‌کار کمک کرد. همچنین درست است که با کمرنگ شدن خاطرات جنگ سرد و افزایش سرخوردگی از جرم و جنایت، هشدارها در مورد حکومت‌های اقتدارگرا تا حدودی از شدت خود کاسته است. در نظرسنجی Latinobarómetro، حدود ۴۰ درصد از پاسخ‌دهندگان یا یک دولت اقتدارگرا را ترجیح می‌دادند یا اهمیتی نمی‌دادند که دموکراتیک باشد، که حدود ده درصد نسبت به یک دهه پیش افزایش یافته است. نظرسنجی در سایر نقاط جهان غرب نیز فرسایش مشابهی از حمایت از دموکراسی را نشان داده است. در طول دهه گذشته، جناح راست آمریکای لاتین نیز برای از بین بردن این تصور دیرینه که نسبت به سرنوشت فقرا بی‌تفاوت است، تلاش کرده است. اصول نئولیبرال و دولت‌های کوچک که نسل‌های رهبران محافظه‌کار را هدایت می‌کرد، کنار گذاشته نشده، اما به ویژه در پی همه‌گیری کووید-۱۹ اصلاح شده است. دولت‌های راست‌گرا که در اوج همه‌گیری در قدرت بودند، بر برخی از جاه‌طلبانه‌ترین گسترش‌های هزینه‌های اجتماعی آمریکای لاتین نظارت داشتند و از آن زمان بسیاری از این مزایا را حفظ کرده‌اند. برای مثال، در شیلی – کشوری که برای دهه‌ها نمونه بارز نئولیبرالیسمِ مبتنی بر دولت کوچک و بازارپسند بود – دولت محافظه‌کار پینرا به طور متناسب بیشتر از هر کشور دیگری در منطقه، برای کمک‌های مربوط به همه‌گیری هزینه کرد. در برزیل، رئیس جمهور جایر بولسونارو بر گسترش گسترده بولسا فامیلیا ("کمک هزینه خانواده") نظارت داشت، یک برنامه مشهور بین‌المللی برای انتقال پول نقد به فقرا که قبلاً به عنوان سوسیالیسم گمراه‌کننده مورد حمله قرار گرفته بود. بولسونارو حتی در ماه‌های قبل از مبارزات انتخاباتی ناموفق خود در سال ۲۰۲۲، پرداخت این برنامه را ۵۰ درصد افزایش داد. اخیراً، در آرژانتین، حتی زمانی که میلی با خوشحالی اره برقی خود را به سمت سایر برنامه‌های دولتی برد، میزان انتقال پول نقد برای فقرای کشور را دو برابر کرد، که به دولت او کمک کرد تا حمایت بسیاری از طبقه کارگر را حفظ کند و از ناآرامی‌های اجتماعی گسترده که به شکست برنامه‌های ریاضتی قبلی آرژانتین منجر شده بود، جلوگیری کند. اگرچه در سراسر آمریکای لاتین، چپ‌ها هنوز در هزینه‌های اجتماعی خود سخاوتمندتر تلقی می‌شوند، اما مزیت آنها دیگر به اندازه گذشته نیست. با خنثی کردن نسبی انتقادات مبنی بر اینکه رهبرانشان نخبه‌گرا یا ضددموکرات هستند، راست‌ها توانسته‌اند بر مسائلی تمرکز کنند که به نقاط قوت آنها کمک می‌کند. هیچ‌کدام از این موارد برجسته‌تر از امنیت نبوده است. کارتل‌ها و سایر گروه‌های جرایم سازمان‌یافته در طول دهه گذشته بسیار قدرتمندتر شده‌اند، که بخشی از آن به دلیل افزایش سرسام‌آور درآمد آنها از قاچاق مواد مخدر است. طبق گزارش دفتر مواد مخدر و جرایم سازمان ملل، میزان کوکائین تولید شده در سطح جهان در سال ۲۰۲۳ به حدود ۳۷۰۰ تن رسیده، در حالی که این رقم در سال ۲۰۱۳، ۹۰۲ تن بوده است. تقریباً تمام کوکای جهان، ماده اولیه این ماده مخدر، در سه کشور آمریکای لاتین – بولیوی، کلمبیا و پرو – تولید می‌شود و تقریباً هر کشور دیگری در منطقه، بستری برای قاچاق و به طور فزاینده‌ای، خود به یک بازار مصرف تبدیل شده است. در واقع، بخش زیادی از خشم فزاینده نسبت به جرم در آمریکای لاتین ناشی از تغییرات در نحوه و مکان مصرف کوکائین است. این تصور که کوکائین فقط به سمت شمال، به سمت مهمانان ثروتمند در برلین، لندن و نیویورک جریان دارد، امروزه کمتر از همیشه درست است: این ماده مخدر به طور فزاینده‌ای به شرق، غرب و جنوب نیز منتقل می‌شود. اگرچه آمریکای شمالی همچنان بازار پیشرو است و حدود ۲۷ درصد از مصرف جهانی کوکائین را به خود اختصاص می‌دهد و اروپا با ۲۴ درصد در رتبه دوم قرار دارد، آمریکای لاتین و کارائیب اکنون با اختلاف کمی در پشت سر قرار دارند و طبق برآوردهای سازمان ملل، حدود ۲۰ درصد از مصرف جهانی را به خود اختصاص داده‌اند. آسیا (حدود ۱۴ درصد از مصرف جهانی) و آفریقا (حدود ۱۳ درصد) نیز محل بازارهای به سرعت در حال گسترش این ماده مخدر هستند. جغرافیای در حال تحول مصرف کوکائین به نوبه خود تغییرات مهمی در مسیرهای قاچاق، به ویژه مسیرهای منتهی به سواحل اقیانوس آرام، ایجاد کرده و کشورهای آمریکای لاتین مانند شیلی، کاستاریکا و اکوادور که زمانی نسبتاً آرام بودند را به میدان نبرد تبدیل کرده است، زیرا کارتل‌ها بر سر کنترل بنادر دریایی و سایر مراکز کلیدی ترانزیت با هم می‌جنگند. کارتل‌ها که با حجم بی‌سابقه‌ای از پول نقد اشباع شده‌اند، به فعالیت‌های دیگری از جمله اخاذی، سرقت محموله، آدم‌ربایی، استخراج غیرقانونی معادن، قطع درختان در آمازون و قاچاق مهاجران به مقصد ایالات متحده روی آورده‌اند. عواقب این امر حتی برای منطقه‌ای که مدت‌هاست درگیر قاچاق مواد مخدر و خشونت است، تکان‌دهنده بوده است. تصاویری از اعضای باندهای مسلح که در سال ۲۰۲۴ روزنامه‌نگاران را در یک ایستگاه تلویزیونی در اکوادور گروگان گرفتند، در سراسر جهان پخش شد. شهر ساحلی دوران در اکوادور، محل جنگ بر سر قلمرو بین کارتل‌های آلبانیایی، کلمبیایی و مکزیکی، اکنون بر اساس برخی شاخص‌ها خطرناک‌ترین شهر جهان است، با نرخ قتل سالانه حدود ۱۵۰ نفر در هر ۱۰۰هزار نفر – که به میزان قتل مدلین، کلمبیا، در اوایل دهه ۱۹۹۰، دوران پابلو اسکوبار، سلطان بدنام مواد مخدر، نزدیک می‌شود. ترور اخیر میگل اوریبه، نامزد ریاست جمهوری جناح راست در کلمبیا، این نگرانی را ایجاد کرده که دو دهه پیشرفت در زمینه امنیت در آن کشور در حال از بین رفتن است. یک نظرسنجی در سال ۲۰۲۳ نشان داد که بیش از ۸۵ درصد از شیلیایی‌ها اکنون گاهی اوقات از بیرون رفتن در شب اجتناب می‌کنند و تنها هشت درصد احساس امنیت می‌کنند. در کاستاریکا، که مدت‌هاست به عنوان بهشت گردشگری چنان امن شناخته می‌شود که به ارتش دائمی نیازی ندارد، از سال ۲۰۲۰ به این سو، با تبدیل شدن این کشور به یکی از نقاط اصلی انتقال کوکائین در جهان، قتل‌ها بیش از ۵۰ درصد افزایش یافته‌اند. حتی در معدود کشورهایی که قتل در سال‌های اخیر کاهش یافته، مانند برزیل، نرخ سایر جرایم، مانند سرقت، همچنان بالا است. در چنین شرایطی، مشخص است که چرا بوکله و دیگر سیاستمدارانی که وعده رویکردی قاطع در برابر جرم و جنایت را می‌دهند، به موفقیت‌هایی دست یافته‌اند. از زمان روی کار آمدن بوکله در سال ۲۰۱۹، قتل‌ها در السالوادور بیش از ۹۰ درصد کاهش یافته و از برخی جهات، این کشور اکنون یکی از امن‌ترین کشورهای قاره آمریکاست و نرخ قتل آن با کانادا قابل مقایسه است. بسیاری از ناظران در آمریکای لاتین، رویکرد بوکله – تعلیق حقوق اساسی مانند دادرسی عادلانه و آزادی تجمع و زندانی کردن حدود دو درصد از جمعیت بزرگسال کشور – را به طور خاص مشکل‌ساز نمی‌دانند. حتی در شیلی، که محل استقرار برخی از قوی‌ترین نهادهای دموکراتیک منطقه است، ۸۰ درصد از پاسخ‌دهندگان در یک نظرسنجی اخیر موافقت کردند که از «وضعیت استثنایی» حمایت می‌کنند، که به موجب آن برخی از آزادی‌های مدنی به منظور مبارزه با جرم و جنایت به حالت تعلیق در می‌آید. پس از آنکه عملیات پلیس در ریودوژانیرو در ماه اکتبر به تیراندازی پر هرج و مرجی منجر شد که به بیش از ۱۲۰ کشته انجامید، گروه‌های جامعه مدنی برزیل با وحشت واکنش نشان دادند. اما نظرسنجی انجام شده چند روز بعد نشان داد که اکثر ساکنان شهر معتقد بودند که این حمله موفقیت‌آمیز بوده است. حمایت از سرکوب شدید در میان پاسخ‌دهندگان در محله‌های فقیرنشین شهر به همان اندازه در مناطق ثروتمندتر شهر قوی بود. در سراسر منطقه، حتی برخی از رهبرانی که اقدامات افراطی را رد می‌کنند، با ساخت زندان‌های جدید با امنیت بالا و افزایش دستگیری رهبران باندها، به درخواست رویکرد سختگیرانه‌تر به جرم و جنایت توجه می‌کنند. در همین حال، سیاستمدارانی که در کنترل امنیت شکست می‌خورند، به طور فزاینده‌ای در معرض خطر از دست دادن کرسی‌های خود قرار می‌گیرند. در برزیل، نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که ضعف مشهود رئیس جمهور لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا در مقابله با جرم، مانع مهمی برای انتخاب مجدد او در سال ۲۰۲۶ است. در مکزیک، ترور یک شهردار که آشکارا با جرایم مبارزه می‌کرد، در ماه نوامبر موجی از اعتراضات خیابانی و انتقادات شدید از رئیس جمهور کلودیا شینباوم را برانگیخت، که اگرچه نسبت به سلف خود در مورد کارتل‌ها سخت‌گیرتر است، اما در زمینه امنیت، نسبت به هر زمینه دیگری، از رأی‌دهندگان نمره پایین‌تری می‌گیرد. در پرو در ماه اکتبر، مردان موتورسوار در یک کنسرت آتش گشودند و چهار نفر را زخمی کردند. این حمله، ضربه نهایی به رئیس جمهور پرو، دینا بولوارته، بود که پیش از این به دلیل فساد ادعایی در دولتش و سایر چالش‌ها، میزان محبوبیتش تک رقمی پایین بود. چند روز پس از این حمله، کنگره پرو با رأی ۱۲۲ – ۰ و را از سمت خود برکنار کرد و دلیل آن را «ناتوانی اخلاقی دائمی» عنوان کرد. منبع: فارن افرز / ترجمه: سید علی موسوی خلخالی ادامه دارد...