بازتعریف قدرت در نظم در حال گذار جهانی
ایران در پیچ تاریخی ژئوپلیتیک
ابوالفضل حسینی نیک در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی مینویسد: تحولات اخیر نشان میدهد که محیط امنیتی پیرامون ایران به مرحلهای سیالتر و بیثباتتر وارد شده است. افزایش سطح تنش مستقیم و غیرمستقیم با اسرائیل، گسترش دامنه درگیریها به حوزههای سایبری، اطلاعاتی و عملیاتهای نقطهای، و تغییر محاسبات قدرتهای فرامنطقهای، همگی بیانگر آناند که الگوی بازدارندگی پیشین دیگر بهصورت خودکار عمل نمیکند. فرسایش تدریجی برخی بازیگران همپیمان منطقهای، افزایش هزینههای سیاسی و اقتصادی حمایت از شبکههای نیابتی، و حساستر شدن آستانههای درگیری، قدرت سخت ایران را وارد مرحلهای کرده که در آن «نگهداری بازدارندگی» خود به یک چالش راهبردی تبدیل شده است. در چنین فضایی، خطر سوءمحاسبه، تصاعد ناخواسته تنش و ورود به چرخههایی که کنترل آنها دشوار است، بیش از هر زمان دیگری افزایش یافته است.
صاحبخبر - نویسنده: ابوالفضل حسینی نیک، کارشناس حوزه بینالملل دیپلماسی ایرانی: جمهوری اسلامی ایران در مقطع کنونی در یکی از پیچیدهترین و پرابهامترین دورههای ژئوپلیتیکی خود پس از پایان جنگ هشت ساله قرار گرفته است؛ دورهای که در آن فشارهای امنیتی، بحرانهای ساختاری اقتصادی، تحولات شتابان نظم جهانی و دگرگونی در ماهیت قدرت بهطور همزمان و متقاطع عمل میکنند. این همپوشانی بحرانها باعث شده است که الگوهای تحلیلی سنتی دیگر قادر به توضیح کامل موقعیت ایران نباشند. در چنین شرایطی، فهم جایگاه ژئوپلیتیکی ایران مستلزم عبور از نگاههای تکبعدی و حرکت بهسوی رویکردی ترکیبی است که بتواند تعامل میان قدرت سخت، ظرفیتهای اقتصادی و قدرت روایتسازی را در یک چارچوب منسجم توضیح دهد. در سطح امنیتی، ایران همچنان یکی از بازیگران غیرقابلچشمپوشی در غرب آسیا محسوب میشود. موقعیت ژئواستراتژیک ایران در چهارراه اتصال آسیای مرکزی، قفقاز، خاورمیانه و خلیج فارس، بههمراه عمق راهبردی منطقهای و توسعه توانمندیهای نظامی نامتقارن، طی دو دهه گذشته نوعی بازدارندگی فعال را برای کشور ایجاد کرده است. این بازدارندگی نه بر پایه برتری کلاسیک نظامی، بلکه بر اساس افزایش هزینه و عدم قطعیت برای طرف مقابل بنا شده است؛ الگویی که توانسته تهدید اقدام نظامی مستقیم علیه ایران را به سطحی پرریسک و غیرقابلپیشبینی ارتقا دهد. با این حال، تحولات اخیر نشان میدهد که محیط امنیتی پیرامون ایران به مرحلهای سیالتر و بیثباتتر وارد شده است. افزایش سطح تنش مستقیم و غیرمستقیم با اسرائیل، گسترش دامنه درگیریها به حوزههای سایبری، اطلاعاتی و عملیاتهای نقطهای، و تغییر محاسبات قدرتهای فرامنطقهای، همگی بیانگر آناند که الگوی بازدارندگی پیشین دیگر بهصورت خودکار عمل نمیکند. فرسایش تدریجی برخی بازیگران همپیمان منطقهای، افزایش هزینههای سیاسی و اقتصادی حمایت از شبکههای نیابتی، و حساستر شدن آستانههای درگیری، قدرت سخت ایران را وارد مرحلهای کرده که در آن «نگهداری بازدارندگی» خود به یک چالش راهبردی تبدیل شده است. در چنین فضایی، خطر سوءمحاسبه، تصاعد ناخواسته تنش و ورود به چرخههایی که کنترل آنها دشوار است، بیش از هر زمان دیگری افزایش یافته است. در کنار این ملاحظات امنیتی، بُعد اقتصادی بهعنوان مهمترین محدودکننده ژئوپلیتیک ایران خودنمایی میکند. در نظم جهانی در حال گذار، اقتصاد دیگر صرفاً پشتیبان سیاست خارجی نیست، بلکه به ابزار اصلی قدرت، نفوذ و حتی مشروعیت تبدیل شده است. ژئواکونومی امروز تعیین میکند که کدام بازیگر قادر است دستاوردهای امنیتی خود را تثبیت کند و کدام بازیگر ناگزیر از فرسایش تدریجی قدرت خواهد شد. ایران در این حوزه با مجموعهای از بحرانهای انباشته مواجه است: تحریمهای ساختاری و طولانیمدت، کاهش سرمایهگذاری مولد، ناپایداری مزمن شاخصهای کلان اقتصادی، بحرانهای آب و انرژی و فرسایش سرمایه اجتماعی. پیامد ژئوپلیتیکی این وضعیت آن است که شکافی فزاینده میان قدرت امنیتی و توان اقتصادی کشور شکل گرفته است. این شکاف مانع از آن میشود که ایران بتواند نفوذ منطقهای خود را بهصورت پایدار بازتولید کند یا هزینههای ژئوپلیتیکی کنشگری فعال در منطقه را بهطور بلندمدت تأمین کند. تجربه نظام بینالملل نشان میدهد که قدرتهایی که از پشتوانه اقتصادی کافی برخوردار نیستند، حتی در صورت برخورداری از توان نظامی قابلتوجه، در نهایت با محدودیتهای جدی در دامنه انتخابهای راهبردی خود مواجه میشوند. در این چارچوب، چرخش سیاست خارجی ایران بهسوی همکاری با بلوکهای غیرغربی و نهادهایی مانند بریکس و سازمان همکاری شانگهای را میتوان تلاشی برای کاهش آسیبپذیری اقتصادی و خروج نسبی از انزوای تحمیلی دانست. با این حال، واقعیت آن است که این مسیر بدون اصلاحات عمیق در حکمرانی اقتصادی، بهبود محیط کسبوکار و دیپلماسی اقتصادی فعال، نمیتواند بهتنهایی شکاف ژئواکونومیک ایران را ترمیم کند. پیوند خوردن مؤثر به اقتصاد جهانی، حتی در قالبهای غیرغربی، مستلزم ظرفیتهای داخلی است که هنوز بهطور کامل فراهم نشدهاند. در سطحی عمیقتر، یکی از مغفولماندهترین ابعاد قدرت ایران در شرایط کنونی، حوزه نووپولیتیک یا سیاستِ قدرت در عرصه روایتها و ادراکات است. در جهان امروز، رقابت میان دولتها صرفاً در میدانهای نظامی یا اقتصادی رخ نمیدهد، بلکه در ذهنها، رسانهها و چارچوبهای تفسیری شکل میگیرد. قدرت روایتسازی، توان اقناع افکار عمومی و مدیریت تصویر بینالمللی، به عناصر تعیینکننده در موفقیت یا شکست راهبردهای ژئوپلیتیکی تبدیل شدهاند. ایران در این حوزه با یک پارادوکس راهبردی روبهروست. از یکسو، کنترل فضای اطلاعاتی داخلی بهعنوان ابزاری برای حفظ ثبات درک میشود؛ اما از سوی دیگر، ضعف در تولید روایت منسجم، قابلفهم و رقابتپذیر در سطح بینالمللی باعث شده است که تصویر ایران عمدتاً توسط بازیگران رقیب شکل گیرد. این عدم توازن روایتی، هزینههای سیاست خارجی ایران را افزایش داده و دامنه مانور دیپلماتیک کشور را محدود کرده است. در چنین شرایطی، حتی اقدامات عقلانی یا بازدارنده نیز ممکن است در چارچوب روایتهای مسلط جهانی بهعنوان رفتارهای تهدیدآمیز یا بیثباتکننده تفسیر شوند. در نهایت، آنچه شرایط کنونی ایران را از بسیاری از مقاطع پیشین متمایز میکند، ضرورت گذار از یک ژئوپلیتیک واکنشی به یک ژئوپلیتیک هوشمند و آیندهنگر است. تداوم الگوهای گذشته، که عمدتاً بر مدیریت بحرانهای کوتاهمدت و پاسخ به فشارهای بیرونی استوار بودهاند، در نظم در حال گذار جهانی با هزینههای فزاینده همراه خواهد بود. آینده جایگاه ایران نه صرفاً به میزان توان نظامی، بلکه به توان ترکیب هوشمندانه قدرت سخت، بازسازی بنیانهای اقتصادی و ارتقای ظرفیت نووپولیتیک وابسته است. در نظم بینالمللی جدید، بازیگرانی موفق خواهند بود که بتوانند قدرت خود را بهصورت ترکیبی اعمال کنند؛ قدرتی که هم بازدارنده باشد، هم مشروعیتساز و هم قادر به تولید چشمانداز آینده. ایران هنوز از ظرفیتهای ژئوپلیتیکی قابلتوجهی برخوردار است، اما بهرهبرداری مؤثر از این ظرفیتها مستلزم تغییر نگاه بنیادین از سیاست خارجی بحرانمحور به حکمرانی راهبردی، چندسطحی و مبتنی بر عقلانیت بلندمدت است.ش∎