شناسهٔ خبر: 76451713 - سرویس ورزشی
نسخه قابل چاپ منبع: قدس آنلاین | لینک خبر

مسیر سنگلاخ آقای شماره ۹۹؛ از نارنجی تا سرخ/ یادگار، مفتون چشم‌بندی یک اعجوبه!

کشف علی دایی که روزگاری نه خیلی دور، با جامه نارنجی سایپا در فوتبال ایران چهره شد، خودش هم فکر نمی‌کرد در ۲۵ سالگی به برگ برنده تی‌تی‌ها بدل شود و در زمهریر یادگار با دریبل سیم خاردارهای متبختر الدحیل تیر خلاص را شلیک و سکوها را منفجر کند.

صاحب‌خبر -

کشف علی دایی که روزگاری نه خیلی دور، با جامه نارنجی سایپا در فوتبال ایران چهره شد، خودش هم فکر نمی‌کرد در ۲۵ سالگی به برگ برنده تی‌تی‌ها بدل شود و در زمهریر یادگار با دریبل سیم خاردارهای متبختر الدحیل تیر خلاص را شلیک و سکوها را منفجر کند.
امیر حسین حسین‌زاده مسیر سنگلاخ سایپا تا استقلال، شارلوا و تراکتور را به سهولت و سادگی طی نکرد و با خون دل و عرق جبین از قله‌ها بالا رفت تا چند قدم مانده به روز میلاد تنش، ناگهان در دامنه سهند به فرشته نجات دراگان اسکوچیچ مبدل شود.
پسری که روزگاری در برابر ریزپرسی‌های خبرنگاران اعتراف کرده بود سال‌ها در جایگاه هشت برای آبی‌های پایتخت هورا می‌کشیده و حنجره‌اش را زخمی می‌کرده، درست چهار سال پیش وقتی با چراغ سبز فرهاد مجیدی به اتراقگاه لاجوردی‌ها قدم گذاشت پاسخ اعتماد فرمانده برنای آبی‌ها را با هشت شاخه گل داد تا سر از ویترین‌ها درآورد و بر تعداد فالوورهای خود بیفزاید. او روزهای پرفروغی را در استقلال گذراند و در حالی که تصور می‌شد مدیران باشگاه برای حفظ او سنگ تمام بگذارند، به خاطر یک مشت دلار چمدان خود را بست و به بلژیک رفت تا حضور در فوتبال قاره سبز را تجربه کند. پسر باهوش و بافراست در اقلیم اقیانوسی شارلوا نیز گلیم خود را از آب بیرون کشید و بارها به تیتر یک روزنامه‌های صبح چاپ بروکسل مبدل شد. او دور از مام میهن کم نیاورد و اسیر غربت نشد تا بسیاری از پیوستن قریب الوقوعش به بوندس‌لیگا سخن به میان بیاورند.
اما در اوج گمانه‌زنی‌ها، یک پیشنهاد دبش از تبریز مه‌آلود، سرنوشت حسین‌زاده را به گونه‌ای دیگر رقم زد. پسر کوشای شرق پایتخت، این‌بار سوار بر هواپیمای بروکسل به وطن برگشت و با پیشنهاد وسوسه‌انگیز پرشورها راهی دامنه سهند شد تا در مسیر جاه‌طلبی‌های تراکتور سهم قابل توجهی داشته باشد. او اینجا نیز خوش درخشید و به مهره مار دراگان اسکوچیچ بدل شد تا در قامت هافبک تهاجمی نقش نجات‌دهنده را برای سناریست کروات ایفا کند. این‌گونه شد که او در فصل شورانگیزی که منتج به قهرماتی تراکتور شد، بارها با گل‌های خود شور و شادی را برای یادگار به ارمغان آورد و در پایان یک لیگ پرماجرا جام زرین قهرمانی را بالای سر برد و در میدان ساعت به محبوب‌ترین شهروند تبریز بدل شد و ساعت رستگاری را با دستان خود کوک کرد.
زمان گذشت و در شب برفی ابتدای زمستان پسری که در مصاحبه‌های مختلف بارها به ستایش عملکرد دراگان اسکوچیچ پرداخته و از اتوریته و کاریزمای مرد کروات حرف زده بود، در واپسین ثانیه‌های یک جدال جهنمی همه مدافعان الدحیل را در دستمال ابریشمی کوچکی جا گذاشت و سپس با شلیکی رعدآسا سند پیروزی و صعود تیمش را منگوله‌دار کرد تا سهم ستاره‌های حریفِ بورژوا، واژه‌های تار و بی‌رنگ و نابکار باشد. تا در سرمای گداکش غرب ایران زمین، یک شهر، بی‌بهانه همراه اعجوبه‌ای کم‌حرف دست‌افشانی کند و با آخرین سوت قاضی چشم فندقی، یادگار مفتون چشم‌بندی پسری شود که بر بلندای برج‌ها و اوج‌ها چکامه خوشبختی را با صدای بلند خواند.
حالا علاوه بر دراگان اسکوچیچ، امیر قلعه‌نویی نیز می‌تواند حساب ویژه‌تری روی هافبک فانتزیست و قهار بازکند و برای مات کردن رقیبان طمّاع در جام جهان‌نما به او دل ببندد. بله ایشان هستند؛ امیرحسین حسین‌زاده، شادترین ترانه روزهای محزون در میانه کارزار. خوب وراندازش کنید.