شناسهٔ خبر: 76441313 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: تبیان | لینک خبر

آیا ایران، سرزمین مادری جادوست؟

اخیراً ویدیویی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که که با بهره‌گیری از تکنیک‌های بصری و روایتی رازآلود، مدعی است ریشه «جادو» به ایران و طبقه «مغان» بازمی‌گردد. این ویدئو با تلفیق مفاهیم الهیاتی، اسطوره‌شناسی و وقایع تاریخی، ادعاهایی را مطرح می‌کند که در نگاه اول جذاب، اما از منظر متون اصیل دینی و تاریخی نیازمند واکاوی دقیق است. در این گزارش، به بررسی صحت و سقم این ادعاها بر اساس قرآن کریم، احادیث شیعی و منابع معتبر می‌پردازیم.

صاحب‌خبر -

گوینده با اشاره به باور غربی‌ها، ادعا می‌کند که خاستگاه جادو، ایران است و برای اثبات آن به داستان سه «مُغ زرتشتی» اشاره می‌کند که با استفاده از «ستاره‌شناسی» از تولد حضرت مسیح علیه‌السلام آگاه شده و از ایران به اورشلیم سفر کردند. او این عمل را نمونه‌ای از «جادوی سفید» معرفی می‌کند.

ریشه‌شناسی واژه؛ از «مغ» تا «مجیک»

ادعای ویدئو درباره ریشه زبانی واژه «جادو» تا حدی درست است. واژه Magic در زبان‌های اروپایی از واژه یونانی Magikos و آن نیز از واژه پارسی باستان Magu (مغ) گرفته شده است. مغ‌ها طبقه روحانی و دانشمند ایران باستان بودند که در علومی چون ستاره‌شناسی و پزشکی سررشته داشتند.

اما آیا این به معنای آن است که «ماهیت» جادو اختراع ایرانیان است؟

بر اساس نوشته‌های برجای مانده از سوتیون اسکندری، اولین تاریخ‌نگار فلسفه (در قرن سوم پیش از میلاد)، «ستاره‌شناسی، پیشگویی و اشتغال به سحر بین مغان کلدانی رواج داشته است.» (آئین مغان، ص۲۵۵)

کَلده یا کلدان نام یکی از بخش‌های تمدن باستانی بابل بوده است نه ایران.

دینون، وقایع‌نگار یونانی (۳۶۰ و ۳۴۰ قبل از میلاد) که مدتی در دربار هخامنشی اقامت داشته است این سخن سوتیون را تایید می‌کند و می‌نویسد: مغان به هیچ وجه از سحر و جادو ادراکی نداشتند برعکس گروهی از کلدانیان که آنها نیز مغان نامیده می‌شدند، محافظان و دارندگان سحر و جادو بوده و به این ویژگی مشهور بودند و نامشان مترادف با جادو و جادوگر بود. (آئین مغان، ص ۱۸۸)

قرآن کریم نیز در آیه ۱۰۲ سوره بقره، ریشه تاریخی تعلیم جادو را به سرزمین «بابل» پیوند می‌زند. قرآن صراحتاً بیان می‌دارد که در دوران حضرت سلیمان علیه‌السلام شیاطین جادو را به مردم می‌آموختند و سپس دو فرشته به نام‌های «هاروت و ماروت» در بابل مامور شدند تا برای ابطال سحرِ ساحران، راه مقابله با آن را به مردم یاد دهند. بنابراین، از منظر وحیانی، بابل کانون اصلی رواج جادو بوده است، نه ایران.

داستان سه مغ و جادوی سفید؛ واقعیت یا برداشت آزاد؟

گوینده در ادامه مدعی است سفر سه مغ زرتشتی به اورشلیم برای دیدار با مسیح علیه‌السلام نمونه‌ای از «جادوی سفید» است. داستان سفر سه مرد فرزانه از شرق برای دیدار با مسیح نوزاد، در انجیل متی (باب ۲)، یکی از کتب مقدس مسیحیان، ذکر شده است و هیچ اشاره‌ای به آن در قرآن کریم یا احادیث معتبر اسلامی وجود ندارد.

قرآن کریم در سوره مریم آیات ۱۶ تا ۳۴ داستان تولد حضرت عیسی را بیان می‌کند، اما هیچ اشاره‌ای به حضور مغ‌ها یا ستاره‌شناسانی که از تولد او آگاه شده باشند، ندارد.

در تفاسیر و احادیث شیعی، داستان تولد حضرت عیسی علیه‌السلام با تمرکز بر پاکدامنی حضرت مریم سلام‌الله‌علیها و معجزه سخن گفتن نوزاد در گهواره روایت شده است. اگرچه در برخی کتب تاریخی متأخر اسلامی (مانند تاریخ طبری) به پیروی از روایات مسیحی، از سفر پادشاهان یا دانشمندان ایران به بیت‌لحم سخن به میان آمده، اما در احادیث معتبر شیعی، این عمل هرگز «جادو» (حتی از نوع سفید) نامیده نشده است.

از دیدگاه اسلام، «ستاره‌شناسی» (نجوم) اگر به معنای رصد صور فلکی برای تقویم‌نگاری باشد، بلامانع است؛ اما اگر برای پیشگویی سرنوشت باشد، به شدت از آن نهی شده و نوعی از کهانت و سحر دانسته شده است. لذا، اطلاق عنوان «جادوی سفید» به عمل مغ‌ها، با آموزه‌های اسلامی که سحر را به طور کلی «کفر» یا «شرک» می‌داند، در تضاد است.

آنچه در متون اسلامی در برابر «سحر» برجسته می‌شود «معجزه» و «آیه» (کار خارق‌العاده با منشأ الهی) و نیز «دعا/تعوذ» و پناه بردن به خدا است، نه نسخه‌ای اخلاقی‌شده از جادو.

جادوی سیاه و افسانه ضحاک؛ خلط اسطوره و دین

عجیب‌ترین ادعای ویدئو، معرفی «جادوی سیاه» به عنوان هدیه اهریمن به ضحاک است. اینجا مرز میان «اسطوره» و «دین» کاملاً مخدوش شده است.

شخصیت «ضحاک» و تعامل او با «اهریمن»، بخشی از شاهنامه فردوسی و متون پهلوی (مانند بندهش) است. در متون دینی اسلام (قرآن و احادیث)، جادو نه یک «هدیه»، بلکه یک «انحراف» و «ابتلاء» معرفی شده است. طبق آیه ۱۰۲ سوره بقره، جادو نتیجه پیروی از شیاطین است: «وَما کَفَرَ سُلَیمانُ وَلکِنَّ الشَّیاطینَ کَفَروا یُعَلِّمونَ النّاسَ السِّحرَ...» (سلیمان کافر نشد، ولی شیاطین کفر ورزیدند و به مردم سحر می‌آموختند).

نسبت دادن ریشه جادوی سیاه به این شخصیت‌های اساطیری، اگرچه ممکن است در داستان‌های عامیانه جذاب باشد، اما فاقد هرگونه سندیت دینی در اسلام است.

در فرهنگ شیعی، جادو به دو دسته «سفید» و «سیاه» تقسیم نمی‌شود؛ بلکه هرگونه عمل سحرآمیز که در نظام خلقت تصرف غیرالهی ایجاد کند، حرام و گناه کبیره شمرده می‌شود.

تفکیک معجزه از جادو

ویدئو تلاش می‌کند مرز میان معجزه و جادو را با واژه «جادوی سفید» کمرنگ کند. اما در جهان‌بینی قرآنی، تفاوت ماهوی میان این دو وجود دارد:

 جادو (سحر) متکی بر نیروی بشری، تسخیر شیاطین و ایجاد خطای دید (چشم‌بندی) است و ماهیتی گذرا دارد.

 معجزه اما فعل مستقیم الهی است که به دست پیامبر برای اثبات حقانیت انجام می‌شود و حقیقت را تغییر می‌دهد (مانند تبدیل شدن عصای موسی به اژدهای واقعی، نه نمایش اژدها).

ادعاهای مطرح شده در این ویدئو، ترکیبی از «حقایق زبانی» (ریشه واژه مغ)، «اسطوره‌های ملی» (داستان ضحاک) و «برداشت‌های ذوقی از متون مسیحی» است که با جهان‌بینی اسلامی انطباق کامل ندارد.

ماحصل آنچه گفته شد این است:

۱. خاستگاه جادو: از نظر قرآن «بابل» است، نه ایران. واژه جادو ایرانی است، اما عمل آن ریشه در تمدن‌های بین‌النهرین دارد.

۲. جادوی سفید: در اسلام مفهومی به نام جادوی خوب یا سفید وجود ندارد؛ سحر به‌طور مطلق نکوهش شده است.

۳. ضحاک و اهریمن: این یک روایت اسطوره‌ای است و سندیت وحیانی در اسلام ندارد. جادو در اسلام نتیجه وسوسه شیاطین برای دور کردن انسان از خداست، نه یک هدیه به پادشاهی خاص.

در نهایت، ترویج چنین ویدئوهایی اگرچه به حس ناسیونالیستی یا کنجکاوی مخاطب دامن می‌زند، اما به لحاظ علمی و دینی، نوعی «شبه‌علم» محسوب می‌شود که هدف آن تقلیل مفاهیم عمیق وحیانی به روایت‌های داستانی است.