شناسهٔ خبر: 76431576 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: دفاع پرس | لینک خبر

شهیدی که امام رضا (ع) از او خواست تا جبهه‌ها را ترک نکند+ سند

حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در خواب شهید حسین اسدی، او را شفا داده و از وی خواست تا در ازای این شفاعت، در جبهه‌ها حضور داشته باشد تا به درجه رفیع شهادت نائل آید.

صاحب‌خبر -

گروه ساجد دفاع‌پرس: شهید «حسین اسدی» از دلاورمردان جبهه‌های نبرد حق علیه باطل بود که از روز‌های ابتدایی جنگ تحمیلی وارد صحنه نبرد شد و تا زمان شهادتش، مجاهدت در جبهه‌ها را رها نکرد؛ چراکه این تدوام حضور او در جبهه‌ها، نتیجه خواب عجیبی بود که هنگام مجروحیتش دیده بود و حضرت علی بن موسی الرضا (ع) در این خواب او را شفا داده و از وی خواسته بود تا در ازای این شفاعت، آن‌قدر در جبهه‌ها حضور داشته باشد تا به درجه رفیع شهادت نائل آید؛ آری! عاقبت این نظرکرده امام رئوف (ع) همین‌گونه رقم خورد؛ او آن‌قدر در جبهه ماند تا سرانجام هفتم اسفند سال ۱۳۶۲ با مسئولیت معاون فرمانده گردان علی‌اصغر (ع) در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید.

دست‌خطی که در ادامه مشاهده می‌کنید، یکی از نامه‌های شهید حسین اسدی است که در آن ماجرای مجروحیت و خواب عجیب خود از امام رضا (ع) را شرح داده و در این‌باره نوشته است: «نام و نام‌خانوادگی: حسین اسدی از گردان امیرالمومنین یا گردان قدر (۹) سپاه تهران، پادگان ولی‌عصر (عج)، که بعد از اعزام به جبهه و مقر تیپ محمدرسول‌الله (ص) رفتیم و بعد از آن‌جا ما را که چند نفر بودیم برای مسئولیت در گردان‌های دیگر تقسیم کردند. من در گردان مالک‌اشتر بودم و فرمانده عملیات گروهان ۳ این گروهان را به عهده داشتم و در مقام مسئولیت معاون گردان هم وقتی احتیاج بود انجام وظیفه می‌کردم. تا این‌که به خط مرزی رسیدیم و با برادران گردان خودم برخورد کردم که یک روز پیش از ما به آن‌جا آمده بودند و مقاومت می‌کردند. عده‌ای را مجروح و عده‌ای را شهید دیدم و من می‌خواستم با موتور به کمک مجروحین بروم و آن‌ها را عقب بکشیم، که دشمن با تیر مستقیم که زد، موج آن مرا گرفت و با موتور به هوا پرتاب کرد. دیگر چیزی نفهمیدم تا به بیمارستان ماهشهر رسیدم و حالم کمی خوب‌تر شد، ولی گوش‌هایم نمی‌شنید. مرا از آن‌جا به مشهد به بیمارستان آریا انتقال دادند و از آن‌جا به بیمارستان قائم‌شهر مشهد که این‌جا دکتر آمد و گوش‌های مرا معالجه کرد و از گوش چپم یک تکه، نمی‌دانم آهن یا ترکش یا چیز دیگری بود درآورد؛ و گوش چپم شنوائی خود را به‌دست آورد البته کم؛ و گوش راست من است که نمی‌شنود و فقط صدای وزوز می‌کند؛ و من به امام رضا قول داده‌ام که اگر خوب شدم تا آخر جنگ در جبهه بمانم و دیگر برنگردم تا اگر لیاقت شهادت را داشتم، شهید شوم؛ و اگر سعادت نداشتم با پیروزی کامل برگردم؛ و از تمامی برادران گردان ۹ خواهش می‌کنم مرا ببخشید، چون امام رضا آمد به خواب من و گفت به یک شرط تو را شفا می‌دهم که تا آخر عمرت در جبهه‌های جنگ باشی و هرگز برنگردی تا این‌که خدا تو را طلب کند و به شهادت نائل گردی و به پیش ما بیائی.

این کاغذ به تهران پادگان ولی‌عصر برسد گردان ۹ یا قدر و یا گردان امیرالمؤمنین.
از اینکه می‌نویسیم گردان چند اسم دارد و اسم‌هایش تغییر کرده که اولین اسمش گردان ۹ بود، بعد گردان قدر شد، بعد گردان امیرالمؤمنین.

خداحافظ برادران»

درخواست امام رضا (ع) در قبال شفای یک رزمنده
 
 
درخواست امام رضا (ع) در قبال شفای یک رزمنده
 
 انتهای پیام/ 113