به گزارش گروه رسانهای شرق،
حسین علیزاده گفت: وقتی از صبا سخن میگوییم، ناخودآگاه به یاد استادانی چون دهلوی و پایور میافتیم؛ فرماندهان و پیامبران موسیقی. در هنرستان، حتی ما که بسیار کمسن بودیم، میدانستیم که در رأس این جریان، استاد دهلوی قرار دارد؛ انسانی که وجودش با موسیقی گره خورده بود. استاد پایور نیز جایگاهی بیبدیل داشت. یادم هست وقتی درِ هنرستان باز میشد و ما در حیاط منتظر بودیم، انگار در بهشت ایستادهایم و فرشتهها یکییکی وارد میشوند؛ استاد ظریف، استاد پایور و دیگر بزرگان.
او افزود: بسیار درباره جنبههای فنی موسیقی صحبت شده و میشود، اما آنچه مهم است این است که هر هنرمندی که در جایگاه اثرگذار قرار میگیرد، باید خلاق، از نظر اجتماعی پذیرفتهشده و از نظر انسانی صاحب شخصیت باشد. اگر دست روی هر یک از این استادان بگذاریم، نمیتوانیم بگوییم کدام کمتر یا بیشتر بودهاند؛ همه به درجهای نهایی رسیده بودند. بزرگی آنها تنها به سن و سالشان نبود؛ از همان آغاز، مأموریتشان در موسیقی روشن بود.
حسین علیزاده گفت: وقتی خودم وارد هنرستان شدم، موسیقی ایران ریشهای بسیار کهن داشت؛ هنری که بارها گردآوری و تدوین شده بود. موسیقی، مانند زبان فارسی، اگر بخواهد ماندگار بماند، باید با زمانه حرکت کند. این به معنای بریدن از گذشته نیست. مشکل ما در ایران این است که گاهی در تاریخ «قیچی» میشویم. موسیقی ما یا به گذشته پرتاب میشود یا به شکلی نادرست به امروز.
وی افزود: یادم هست وقتی در یازدهسالگی تصمیم گرفتم به هنرستان موسیقی بروم، بسیاری از اطرافیان به خانوادهام اعتراض کردند که چرا با وجود درس خوب، فرزندشان را به هنرستان میفرستند. موسیقیدان در مقاطعی از تاریخ ما جایگاه اجتماعی مناسبی نداشت. اما وقتی وارد هنرستان شدم، فضای دیگری دیدم؛ فضایی پاک، منظم و الهامبخش. هنرستان برای من بهشت بود.
این آهنگساز پیشکسوت گفت: نظم و دیسیپلینی که استاد دهلوی در هنرستان ایجاد کرده بود مثالزدنی بود. صبح زود، پیش از همه در دفترش حاضر بود و نبض هنرستان در دست او بود. استاد پایور نیز با شخصیت، وقار و رفتار اجتماعیاش نشان داد که یک موسیقیدان میتواند انسانی برجسته و محترم در جامعه باشد، نه صرفاً نوازندهای که سازش را زیر بغل بگیرد و از مجلسی به مجلسی دیگر برود.
علیزاده افزود: خود من این شانس را داشتم که کنار استاد هوشنگ ظریف و در ارکستر استاد پایور بنوازم. استاد پایور تا آخرین سالهای عمر، با وجود بیماری، همچنان موسیقی ایران را دنبال میکرد و حتی نوشتههای شاگردان جوان را میخواند. این پیگیری و مسئولیتپذیری، بخشی از همان میراث اخلاقی و هنری است که از آن استادان بزرگ به ما رسیده است. با وجود همه آسیبهایی که موسیقی ایران در سالهای اخیر دیده، احترام اجتماعی موسیقی نزد مردم همچنان پابرجاست. نسل جوانی که امروز مینوازد، موسیقی را در وجود خود دارد؛ گویی پیش از آموزش رسمی، این هنر در جانشان به ارث رسیده است. تعداد هنرجویان خلاق امروز، با وجود همه محدودیتها، امیدوارکننده است.
این هنرمند موسیقی ایرانی گفت: هیچوقت نگران نباشید؛ یک لشکر بزرگ و اصیل هنوز وجود دارد که موسیقی، جزئی از بودن و هویت نسلهای ماست و ادامه هم پیدا میکند. اما در زمینهی خوشفکری، آموزش و شیوهی ارائه، متأسفانه به نظر من باید تحول جدی ایجاد شود تا موسیقی سنتی یا موسیقی ملی ما بهعنوان موسیقیای کهنه و قدیمی تلقی نشود.اگر ما خودمان به آن نگاه کهنه و قدیمی داشته باشیم و به همان شکل هم آموزش بدهیم، بله، فراموش میشود؛ حتی در موزه هم باقی نمیماند.
او گفت: اینکه امروز کمتر شنیده میشود یا کمتر اجرا دارد، به این دلیل نیست که مخاطب ندارد؛ بلکه چون قدرت تصمیمگیری دست ما نیست. قدرت دست عدهای است که بلد نیستند تصمیم بگیرند و صلاحیت این کار را ندارند.وگرنه نباید موسیقی را تفکیک کرد و گفت فقط موسیقیای تولید شود که صرفاً مردم را سرگرم کند و پول دربیاورد.
این هنرمند برجسته موسیقی ایران افزود: در تمام کشورهای پیشرفته، همهی شاخههای هنر زندهاند. کافی است به موسیقی کلاسیک در قرون گذشته نگاه کنید؛ هنوز هم زنده است و هر شب اجرا میشود. از موسیقی رنسانس گرفته تا دورههای بعد، هیچکدام مزاحم یا حذفشده نیستند؛ اتفاقاً همهشان مخاطب دارند.
حسین علیزاده در پایان سخنانش گفت: ماجرا این نیست که شنونده بگوید من فقط یک نوع موسیقی گوش میکنم. اگر شنونده در نسل خودش درست تربیت شده باشد و موسیقیشناس بار بیاید، موسیقی گوش میکند؛ نه اینکه تفکیک افراطی قائل شود. مشکل امروز، موسیقیهای بازاری است که متأسفانه حجم زیادی پولهای کثیف پشت آنهاست و پای مافیای کنسرتگذار هم در میان است.
آخرین اخبار فرهنگ و هنر را از طریق این لینک پیگیری کنید.