
به گزارش گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو؛ خبر انتصاب مجید اخشابی، خواننده و استاد دانشگاه، بهعنوان سرپرست اداره کل فرهنگی و اجتماعی دانشگاه پیام نور، نه تنها جامعه دانشگاهی بلکه رسانهها و فعالان حوزه فرهنگ و آموزش عالی را شگفتزده کرده است. این انتصاب، اگرچه به ظاهر اقدامی در راستای ارتقای حضور هنرمندان در عرصه فرهنگی دانشگاهها به نظر میرسد، اما در واقع سؤالات جدی درباره معیارهای انتخاب مدیران فرهنگی در دانشگاههای دولتی ایجاد میکند.
اولین مسئله قابل تأمل، نبود سابقه مدیریتی اجرایی در حوزه دانشگاهی است. اداره امور فرهنگی و اجتماعی دانشگاه، فراتر از توانمندیهای هنری فرد است و نیازمند برنامهریزی دقیق، شناخت ساختارهای دانشجویی، توانایی مدیریت بودجه و منابع، تعامل با سازمانهای فرهنگی و شناخت سیاستهای آموزشی است. مجید اخشابی، هرچند دارای دکتری پژوهش هنر و سابقه تدریس در دانشگاه است، اما تجربه عملی و گستردهای در مدیریت فرهنگی ندارد. این موضوع باعث میشود جای سؤال باشد که چه معیارهایی در این انتصاب نقش داشتهاند.
مسئله دیگر، ماهیت سمتی است که اخشابی برعهده گرفته است. اداره کل فرهنگی و اجتماعی، بهعنوان بازوی اصلی ارتقای فعالیتهای فرهنگی و هنری، نیازمند مدیری است که بتواند تعادل میان سیاستهای دانشگاهی، نیازهای دانشجویان و اهداف کلان آموزشی را حفظ کند. انتخاب فردی با سابقه هنری، بدون سابقه مدیریتی، احتمالاً میتواند منجر به تمرکز بر جنبههای نمادین و رسانهای فعالیتهای فرهنگی شود و از کارکردهای عملی و برنامهمحور این اداره بکاهد.
در مقابل، تجربه مدیران پیشین، مانند بهزاد مریدی، نشان میدهد که مدیریت موفق فرهنگی نیازمند سالها آشنایی با ساختارها و فرآیندهای دانشگاهی است. تقدیر رئیس دانشگاه از زحمات مریدی، اگرچه اقدامی پسندیده است، اما بهنوعی به یادآوری این نکته نیز میپردازد که مدیریت فرهنگی نیازمند تخصص و سابقه عملی است، نه صرفاً شهرت یا فعالیت هنری!
از سوی دیگر، انتصاب اخشابی میتواند حامل پیامهای رسانهای و تبلیغاتی باشد. حضور یک چهره شناختهشده هنری در رأس مدیریت فرهنگی، بهطور طبیعی توجه رسانهها و جامعه را جلب میکند. اما آیا شهرت میتواند جایگزین تجربه و مهارت مدیریتی شود؟ تجربه نشان داده است که در حوزه آموزش عالی و فرهنگ، موفقیت بلندمدت نیازمند درک عمیق از سیاستها، منابع و تعاملات انسانی است، نه صرفاً محبوبیت عمومی یا رزومه هنری؟
در نهایت، این انتصاب یک سؤال مهم و اساسی پیش روی دانشگاه پیام نور و دیگر دانشگاهها میگذارد: آیا معیار انتخاب مدیران فرهنگی، صرفاً شهرت یا تخصص محدود هنری است یا شایستگی مدیریتی و تجربه اجرایی؟ پاسخ به این سؤال میتواند سرنوشت فعالیتهای فرهنگی دانشگاه و اعتماد جامعه علمی به مدیریت آن را تعیین کند. بدون شک، دانشگاه پیام نور با این انتخاب در معرض آزمونی بزرگ قرار گرفته است و عملکرد آینده اخشابی در این سمت، تعیینکننده اعتبار و اثرگذاری این تصمیم خواهد بود.