به گزارش ایسنا، در سالهای اخیر، شب یلدا دیگر آن شب سادهای نیست که خانوادهها با میوه و شیرینی دور هم جمع میشدند، خاطره تعریف میکردند و حافظ میخواندند؛ این مناسبت اکنون تحت فشار شدید برای تصویرسازیِ بینقص و مصرفگرایی قرار گرفته است. دیگر کافی نیست که خانوادهها با میوه، آجیل و شیرینی ساده کنار هم بنشینند. برای آنکه یلدایی بینقص برگزار شود، مجموعهای از کارها بر دوش اعضای خانه گذاشته شده است؛ از پوشیدن لباسهای قرمز یا ستشده، سفرههایی با تِم مشخص، ظروف دکوری خاص و گرفتن عکسهایی که باید در استوریها منتشر شوند همه مجموعه رفتارهای چند سال اخیر برخی برای این مناسبت است. کارهایی که نه از سنتهای تاریخی میآیند و نه در فرهنگ عامه جایگاهی داشتند و تنها حاصل تکرار الگوهایی در فضای مجازی و فشارهای بازار مصرف است.
وقتی در شبکههای اجتماعی تصاویر شب یلدا را مرور میکنیم، الگوی مشخصی را میبینیم. خانوادهها لباسهای هماهنگ میپوشند، سفرهها چیده شده و حتی به جزئیترین اجزای سفره فکر شده است؛ از انارهای اکلیل زدهشده تا هندوانههایی که به شکل یک گُل برش خوردهاند! این تصاویر آرامآرام یک قاعده نانوشته ایجاد کردهاند. خانوادهها بدون آنکه کسی به صراحت بگوید «باید این کار را انجام دهید»، خود را با این استانداردها تطبیق میدهند. نتیجه این تطبیق، فشار غیرمستقیم اما ملموسی است که باعث میشود شب یلدای ساده، به مجموعهای کارها برای مسابقه «یلدای کی از همه پرزرق و برقتر بود؟» تبدیل شود. ساده گرفتن، روزگاری انتخابی طبیعی بود، اما اکنون به معنای عقب ماندن یا کماهمیت دادن تلقی میشود. حتی کسانی که قصد رقابت یا نمایش ندارند، در جریان مقایسۀ عکسهایی که استوری میشود، گرفتار میشوند.
هزینههای غیرضروری برای یک شبِ بلند
بازار و تبلیغات نیز به این جریان دامن زده است. در سالهای اخیر از چند روز پیش از فرارسیدن یلدا، موج پیامهای تبلیغاتی به تلفنهای همراهمان سرازیر میشود که برای خرید لباس ویژه و خوراکیهای خاص ترغیب شویم. از سوی دیگر فروش لباسهای مناسبتی با طرحهای مرتبط، ظروف دکوری، تزئینات تِمدار و دیگر کالاهایی که نشانی از یلدا دارند، آغاز شده و هر سال گستردهتر میشود. این کالاها، بهطور مستقیم یا غیرمستقیم، تعریف جدیدی از شب یلدا ارائه میکنند؛ این شب باید با لباسهای مشخص، سفرههای از پیش چیدهشده و تزئیناتی که در بازار فروخته میشوند، همراه باشد. این روند باعث میشود خانوادهها شب یلدا را با مجموعهای از هزینههای غیرضروری تجربه کنند که بخش مهمی از آن پیش از رسیدنِ این شب آغاز میشود.
گرفتاری دوچندان تازه عروس و دامادها!
این تغییر وضعیت، به ویژه برای خانوادۀ تازه عروس و دامادها که وظیفه بردن اقلام یلدایی برای یکدیگر را دارند محسوستر است؛ وقتی یک شب یلدای عادی در میان اعضای فامیلِ قدیمی با برنامهریزی قبلی باید برگزار شود، طبیعی است که در چنین فضایی بردن یلدایی برای عروس یا داماد در ذهن افراد نیازمند پایبندی به الزامات بیشتری است که تا حد امکان بتوان تصاویر خوبی را از آن ثبت کرد.
مصرفگرایی به مناسبت بلندترین شب سال
مصرفگرایی مناسبتی در اینجا به وضوح مشاهده میشود که سبب میشود بدون خرید مجموعهای از کالاها، مراسم ناقص یا کمارزش تلقی شود. این نوع مصرفگراییِ تدریجی با تبلیغ آغاز، با تکرار تقویت و با مقایسه در ذهنها تثبیت شده است. نتیجه این روند، ایجاد بار روانی و اقتصادی برای افرادی است که میخواهند در جریان این مناسبت قرار بگیرند و در عینحال دوست ندارند فکر کنند تفاوتی میان یلدای آنها با یلدایی که شبکههای اجتماعی در چندسال اخیر برایمان ساختهاند وجود دارد. این در حالی است که با وجود فشارهای اقتصادی و اجتماعی، هنوز امکان ساده گرفتن یلدا وجود دارد. بخش بزرگی از خانوادهها این شب را بدون لباس خاص، بدون چیدمان از پیش تعیینشده و بدون ثبت تصویری مناسب شبکههای اجتماعی برگزار میکنند.
تعمیم یک فِرِیم به یک شب
در ادامه همین وضعیت، تفاوت میان آنچه در واقعیت خانهها میگذرد و آنچه در شبکههای اجتماعی دیده میشود، پررنگتر شده است. تصاویر منتشرشده معمولاً تمام فرایند آمادهسازی، خستگی یا فشار مالی پیش از آن لحظه گزینششده و آراسته را نشان نمیدهند. همین فاصله باعث میشود برخی خانوادهها تصور کنند یلدای دیگران بهتر یا کاملتر برگزار شده و ناخواسته احساس نارضایتی از شکل ساده دورهمی خود پیدا کنند؛ احساسی که ربطی به کیفیت واقعی روابط خانوادگی ندارد.
عجب شبی داشتند!
در این میان، معنای اصلی یلدا که بر پایۀ با هم بودن، گفتوگو و گذراندن یک شب طولانی شکل گرفته، در حاشیه قرار میگیرد. تمرکز بیش از حد بر ظاهر مراسم، زمان و انرژی خانوادهها را به سمتی میبرد که فرصت توجه به خودِ جمع خانوادگی کمتر میشود. یلدا بهجای آنکه فرصتی برای دیدار کوتاه در شلوغیهای زندگی باشد، برای برخی به پروژهای از پیش طراحیشده تبدیل شده که باید به بهترین شکل ممکن اجرا شود؛ «بهترینی» که البته استاندارد مشخصی برای آن وجود ندارد، تنها باید به شکلی باشد که وقتی دیگران عکس آن را میبینند در دل خود بگویند: «عجب شبی داشتند» بیآنکه بدانند واقعا پشت این تصویر زیبا چه گذشته است!
در جستوجوی یلدای بیادعا
این روند نشان میدهد شب یلدا زیر لایهای از انتظارات جدید پنهان شده است؛ انتظاراتی که نادیده گرفتنشان هم ساده نیست. در چنین شرایطی، تلاش برای برگزاری یک یلدای خودمانی و ساده در سطح خانوادهها میتواند راهی برای کاستن از این فشار باشد؛ بازگشتی آگاهانه به دورهمیهایی بدون هزینههای غیرمعمول و بیادعا که همچنان برای بسیاری از مردم جریان دارد، هرچند کمتر دیده و کمتر منتشر میشود
در مجموع، آنچه امروز از شب یلدا دیده میشود بیش از آنکه حاصل تغییر سلیقه خانوادگی باشد، نتیجه شکلگیری معیارهایی در صحنه فضای مجازی و بیرون از خانه است. یلدا در این مسیر از یک دورهمی ساده به مناسبتی تبدیل شده که برای بینقص بودن به هزینه، برنامهریزی و نمایش نیاز دارد. با این حال، واقعیت اجتماعی نشان میدهد هنوز هم امکان فاصله گرفتن از این الگوها وجود دارد و بسیاری از خانوادهها بدون توجه به این فشارها، یلدا را همانطور که هست و با حداقلها برگزار میکنند. به نظر میرسد حفظ معنای این شب، بیش از هر چیز، به انتخاب خانوادهها برای نادیده گرفتن رقابتهای نانوشته و بازگرداندن یلدا به نقش اصلیاش در زندگی روزمره وابسته است.
انتهای پیام