در ماه های اخیر ۲ خبر پیشنهاد تأسیس «یک سازمان همکاری جهانی هوش مصنوعی» از سوی نخستوزیر چین در حاشیه اجلاس کنفراس جهانی هوش مصنوعی ۲۰۲۵[۱] در شانگهای و انتخاب شهر شنژن قطب فناوری چین (سیلیکون ولی آسیا) بعنوان محل برگزاری سی و سومین نشست رهبران اقتصادی اَپک [۲] در نوامبر آینده بهنوعی نماد مسیر تحول توسعه تکنولوژیکی چین و نشاندهنده جهتگیری جدید فناوری چین میتوان دید.
امروز فناوری هوش مصنوعی (AI)از یک شاخه تخصصی دانشگاهی به یک موتور اصلی رقابت اقتصادی و قدرت جهانی تبدیل شده است. در این میان، چین به عنوان یکی از بازیگران اصلی شرق آسیا، به سرعت از عقبماندگی تکنولوژیک خود در برابر سیلیکونولی آمریکا فاصله گرفته و اکنون در آستانه رقابتی مستقیم با شرکتها و نهادهای فناوری غربی قرار دارد. این رقابت، فراتر از اقتصاد، ابعاد نظامی، امنیتی و ژئوپلیتیکی دارد و میتواند نظم قدرت جهانی را در سالهای پیش رو بازتعریف کند.
سرمایهگذاری عظیم چین در هوش مصنوعی
اگرچه ایالات متحده از سال ۲۰۱۹ با قرار دادن شرکتهایی مانند Huawei، SenseTime، Hikvision، Megvii و سپس در ۲۰۲۲–۲۰۲۳ با محدودیتهای شدیدتر بر صادرات تراشههای پیشرفته NVIDIA و AMD، عملاً ستون فقرات توسعه هوش مصنوعی در چین را هدف گرفت، اما چین این فشار را به عنوان فرصت برای بومیسازی فناوریهای کلیدی دید، روندی که هماکنون به شعار رسمی تبدیل شده:
“自主可控的人工智能发展”
توسعه هوش مصنوعیِ مستقل و قابلکنترل
یکی از مهمترین عوامل موفقیت چین در عرصه AI، سرمایهگذاری گسترده دولتی و خصوصی است. بطور کلی در مدل اقتصادی اقتدارگرای دولتی چین، دولت تنها تنظیمگر نیست، بلکه سرمایهگذار اصلی است. صندوقهای سرمایهگذاری دولتی چین میلیاردها دلار به استارتاپهای هوش مصنوعی اختصاص دادهاند. در سطح ایدئولوژیک، حزب کمونیست، توسعه هوش مصنوعی را بخشی از “عصر سوسیالیسم دیجیتال” میداند یعنی فناوری نه برای بازار آزاد بلکه برای امنیت، کارآمدی حکمرانی و رفاه جمعی.
همچنین دولت چین با تصویب برنامه «China AI ۲۰۳۰» و اختصاص میلیاردها دلار بودجه به تحقیق و توسعه، هدف خود را تبدیل شدن به رهبر جهانی هوش مصنوعی تا سال ۲۰۳۰ اعلام کرده است. این برنامه شامل حمایت از شرکتهای نوپا، ایجاد مراکز تحقیقاتی پیشرفته، و هدایت سرمایههای بزرگ بخش خصوصی به پروژههای هوش مصنوعی است.
بر اساس سند رسمی «سیاست جامع توسعه هوش مصنوعی ۲۰۳۰ چین» [۳]، چین میخواهد تا سال ۲۰۳۰:
• رهبر جهانی در تولید تراشه و الگوریتمهای هوش مصنوعی شود؛
• شبکه داده ملی و ابررایانههای مستقل داشته باشد؛
• و اکوسیستم هوش مصنوعی را در چارچوب «ارزشهای چینی» تثبیت کند.
این هدف بخشی از راهبرد بزرگتر «自立自强» (اتکا به خود و تقویت ملی) است که در دوره شی جینپینگ به شعار محوری تبدیل شده است.
چین در پاسخ به تحریمهای آمریکا و اروپا چند محور سیاستی را همزمان فعال کرد. نخست با سرمایهگذاری گسترده دولتی در شرکتهای SMIC، Cambricon، Biren، Horizon Robotics و دیگر سازندگان تراشه، تمرکز خود را بر تولید داخلی تراشه (AI Chips) قرار داد و با توسعه الگوریتمها و مدلهای بومی ((LLM & Foundation پس از ChatGPT، بیش از ۲۰۰ مدل زبانی بومی را توسعه داد؛ از جمله «ERNIE» از بایدو، «Tongyi Qianwen» از علیبابا، و «Spark».
دولت چین همچنین از طریق وزارت صنعت و فناوری اطلاعات (MIIT) و اداره فضای سایبری، مقرراتی را تدوین کرده تا هوش مصنوعی چینی نه تنها بومی، بلکه مطابق ارزشهای حزب و سیاست ملی باشد. این سیاست «هوش مصنوعی با ویژگیهای چینی» [۴] نام گرفت؛ یعنی فناوری هوش مصنوعی در خدمت امنیت ملی و کنترل اجتماعی.
مهم تر آنکه چین در قالب همکاری منطقهای و بینالمللی، بهدنبال ایجاد شبکه همکاری فناورانه در قالب بریکس و آ. سه. آن و کشورهای جنوب جهانی است. ایده «سازمان جهانی همکاری هوش مصنوعی» نیز در همین راستا مطرح شد تا نوعی بلوک فناوری غیرغربی شکل گیرد.
هوش مصنوعی در چین فراتر در حوزه فناوری محدود نمانده و به سرعت وارد صنایع مختلف شده است. از تولید پیشرفته در کارخانههای هوشمند گرفته تا کشاورزی دقیق و لجستیک، AI نقش کلیدی در افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها ایفا میکند. شرکتهایی مانند JD.com و علیبابا از الگوریتمهای پیشرفته برای پیشبینی تقاضا و بهینهسازی زنجیره تأمین استفاده میکنند، که این امر رقابت جهانی در تجارت الکترونیک را تحت تأثیر قرار داده است.
یکی از وجوه مهم رقابت چین در حوزه AI، کاربردهای نظامی و امنیتی است. ارتش چین (PLA) از هوش مصنوعی برای تحلیل دادههای اطلاعاتی، توسعه سامانههای پهپادی و بهبود سامانههای دفاعی بهره میبرد. برنامه «Intelligentized Warfare» که بخشی از استراتژی کلان نظامی چین است، نشان میدهد که پکن قصد دارد فناوری هوش مصنوعی را به یکی از ستونهای قدرت نظامی خود تبدیل کند.
همزمان، دولت چین از هوش مصنوعی برای کنترل اجتماعی و نظارت بر شهروندان استفاده میکند. الگوریتمهای تشخیص چهره، پایش شبکههای اجتماعی، و تحلیل رفتارهای دیجیتال ابزارهایی هستند که به حکومت اجازه میدهند تا نظم اجتماعی را مدیریت کند و خطرات سیاسی را پیش از وقوع شناسایی نماید. این امر، ضمن افزایش کارایی دولت، نگرانیهای جدی در زمینه حقوق بشر و حریم خصوصی ایجاد کرده است.
بنابراین می توان گفت، رقابت چین با سیلیکونولی آمریکا تنها یک رقابت شرکتی نیست؛ بلکه رقابت بین ۲ مدل حکمرانی و توسعه فناوری است. در حالی که شرکتهای آمریکایی در محیطی نسبتاً آزاد و بازارمحور فعالیت میکنند، مدل چینی ترکیبی از هدایت دولتی، دسترسی انبوه به دادههای داخلی، و حمایت مالی گسترده است که این مدل، سرعت توسعه و انطباق فناوری با نیازهای ملی را افزایش داده و میتواند مزیت رقابتی پایدار ایجاد کند.
پیامدهای این رقابت فراتر از مرزهای ملی است. جهانی شدن فناوریهای هوش مصنوعی موجب شده کشورها و شرکتها برای همکاری یا رقابت با این ۲ قدرت بزرگ مجبور به اتخاذ مواضع ژئوپلیتیکی شوند. کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران، میتوانند از فرصتهای همکاری با چین در زمینه فناوریهای هوش مصنوعی بهره ببرند. برای کشورهایی مانند ایران، رقابت چین و ایالات متحده در حوزه هوش مصنوعی صرفاً یک منازعه خارجی نیست، بلکه فرصتی راهبردی برای بازتعریف مسیر توسعه فناورانه محسوب میشود. ایران بهدلیل محدودیتهای ساختاری ناشی از تحریمهای فناوری، دسترسی محدود به بازارهای غربی و وابستگی به زیرساختهای خارجی، ناگزیر است الگوی متفاوتی از همکاری فناورانه را دنبال کند؛ الگویی که چین میتواند در آن نقش یک شریک راهبردی ایفا کند.
همسویی نسبی ایران و چین در نگاه به حاکمیت داده، استقلال فناورانه و کنترل بومی زیرساختهای دیجیتال، بستر مناسبی برای توسعه همکاریهای بلندمدت در حوزه هوش مصنوعی فراهم میآورد. در حالی که مدل سیلیکونولی مبتنی بر سلطه شرکتهای فراملی، انحصار پلتفرمها و وابستگی به اکوسیستمهای آمریکایی است، مدل چینی امکان انتقال دانش، سرمایهگذاری دولتی-دولتی و توسعه فناوریهای سازگار با نیازهای ملی را برای ایران فراهم میکند.
در عین حال، همکاری ایران با چین در حوزه هوش مصنوعی نباید به وابستگی فناورانه جدید منجر شود. تجربه چین نشان میدهد که موفقیت در این عرصه، مستلزم ترکیب هوشمند همکاری خارجی با سرمایهگذاری داخلی، تربیت نیروی انسانی متخصص و تدوین راهبرد ملی هوش مصنوعی است. بدون چنین راهبردی حتی دسترسی به فناوری پیشرفته نیز نمیتواند به قدرت پایدار تبدیل شود.
در نهایت، برای ایران مشارکت در بلوک نوظهور فناوری غیرغربی به رهبری چین فرصتی است برای کاهش شکاف دیجیتال، افزایش تابآوری اقتصادی و ارتقای قدرت ملی در نظم جهانی در حال گذار. اگر هوش مصنوعی به یکی از ستونهای اصلی قدرت قرن بیستویکم تبدیل شود، آنگاه جایگاه ایران در این نظم جدید به میزان توانایی آن در تنظیم هوشمند روابط فناورانه با قدرتهایی چون چین وابسته خواهد بود.
در نهایت میتوان گفت، رقابت چین و آمریکا در حوزه هوش مصنوعی، بیش از یک رقابت اقتصادی، نماد تقابل ۲ مدل توسعه فناوری و حکمرانی است. در سالهای آینده، برتری در هوش مصنوعی به یکی از شاخصهای اصلی قدرت ملی تبدیل خواهد شد و کشورهایی که بتوانند استراتژیک با این جریان همراه شوند، جایگاه خود را در نظم جهانی نوظهور تثبیت خواهند کرد.
*کارشناس ارشد روابط بین الملل
پینوشت
[۱] (WAIC) World Artificial Intelligence Conference.
[۲] APEC
[۳] «AI Development Plan ۲۰۳۰»
[۴] “AI with Chinese characteristics”