شناسهٔ خبر: 76370075 - سرویس بین‌الملل
نسخه قابل چاپ منبع: ایرنا | لینک خبر

محمد کشاورززاده در گفت‌وگو با ایرنا مطرح کرد:

کشورهای مستقل هدف هجمه دونالد ترامپ قرار می‌گیرند/نگاه تهران به تحولات کارائیب

تهران-ایرنا- سفیر اسبق ایران در ونزوئلا گفت: دولت ترامپ و به‌طور کلی حاکمیت فعلی آمریکا، بیش از هر چیز به‌دنبال تضعیف و ساقط کردن دولت‌های مستقل است. اینکه چرا دولت ونزوئلا به ما نزدیک است یا اساساً چرا به همکاری با کشورهای مستقل نیاز دارد، دقیقاً از همین‌جا ناشی می‌شود.

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، تحولات اخیر در دریای کارائیب بار دیگر این منطقه را به کانون تنش‌های ژئوپلیتیکی تبدیل کرده است؛ جایی که دونالد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده با تشدید فشارها علیه ونزوئلا، در تازه‌ترین اقدام، دولت کاراکاس را «تروریستی» اعلام کرده است. این تصمیم که در امتداد سیاست فشار واشنگتن ارزیابی می‌شود، از سوی بسیاری از تحلیل‌گران به‌منزله زمینه‌سازی حقوقی و سیاسی برای اقدامات سخت‌گیرانه‌تر، از جمله تهدید به مداخله نظامی یا محاصره دریایی، تلقی می‌شود؛ امری که می‌تواند امنیت انرژی، مسیرهای کشتیرانی و ثبات شکننده منطقه کارائیب را با مخاطره جدی مواجه کند.

اهمیت این تحولات برای ایران، صرفاً محدود به جغرافیای دوردست آمریکای لاتین نیست. نزدیکی راهبردی تهران و کاراکاس، همکاری‌های سیاسی، اقتصادی و انرژی‌محور دو کشور و اشتراک در تجربه مواجهه با تحریم‌ها و فشارهای آمریکا، باعث شده است هرگونه تشدید تنش علیه ونزوئلا به‌طور مستقیم در محاسبات سیاست خارجی ایران نیز بازتاب یابد. از نگاه تهران، برخوردهای یک‌جانبه و فراقانونی واشنگتن با دولت‌های مستقل، الگویی خطرناک در نظام بین‌الملل ایجاد می‌کند که می‌تواند به سایر مناطق نیز تسری یابد.

در همین چارچوب، جمهوری اسلامی ایران بارها تأکید کرده است که هرگونه مداخله نظامی، تهدید به زور یا دخالت در امور داخلی ونزوئلا را قاطعانه محکوم می‌کند و حل‌وفصل اختلافات را صرفاً در چارچوب گفت‌وگو، حقوق بین‌الملل و احترام به حاکمیت ملی کشورها ممکن می‌داند. از منظر تهران، ثبات در دریای کارائیب نه‌تنها یک مسئله منطقه‌ای، بلکه بخشی از معادله گسترده‌تر مقابله با یک‌جانبه‌گرایی و حفظ نظم چندجانبه در عرصه جهانی است

برای بررسی این موضوع با محمد کشاورززاده، سفیر اسبق ایران در ونزوئلا گفت‌وگو کردیم.

کشورهای مستقل هدف هجمه دونالد ترامپ قرار می‌گیرند/نگاه تهران به تحولات کارائیب

بسیج مردمی‌ که در ونزوئلا شکل گرفته، نشان‌دهنده ظرفیت بالای مقاومت است

تروریستی اعلام شدن دولت ونزوئلا توسط رئیس جمهور آمریکا می‌تواند چه پیامدهایی برای ثبات داخلی این کشور و امنیت منطقه آمریکای لاتین داشته باشد و تا چه اندازه می‌تواند زمینه‌ساز مداخله نظامی مستقیم واشنگتن شود؟

درگیری آمریکا با کشورهای آمریکای لاتین پدیده‌ای جدید نیست و سابقه‌ای واقعاً چندصدساله دارد؛ حتی پیش از آنکه دکترین مونروئه به‌طور رسمی اعلام شود که آمریکای لاتین را به عنوان حیاط خلوت خود اعلام کرده بود. از همان زمان، مبارزات مردم آمریکای لاتین علیه استعمار و استثمار آمریکا شکل گرفت و این مبارزات در قالب جنبش‌های آزادی‌خواهانه و رهایی‌بخش سیمون بولیوار بروز یافت. آنچه اکنون در حال وقوع است، در واقع در محدوده دریای کارائیب و شمال آمریکای جنوبی جریان دارد و شامل اقداماتی است که به تشدید تنش در این منطقه و افروختن آتش بحران منجر خواهد شد. دلیل آن نیز روشن است؛ مردم آمریکای لاتین به‌خوبی نشان داده‌اند و ثابت کرده اند که سلطه‌پذیر نیستند و نسبت به سلطه خارجی حساسیت ویژه‌ای دارند.

هرچند آمریکا توان نظامی قابل توجهی دارد، اما من معتقدم چنین اقدامی آمریکا را به باتلاقی بسیار بزرگ‌تر خواهد کشاند؛ باتلاقی که به این زودی‌ها راه خروجی از آن نخواهد داشت. بسیج بولیواری ونزوئلا و بسیج مردمی‌ که در این کشور شکل گرفته، نشان‌دهنده ظرفیت بالای مقاومت است. نمونه بارز این مقاومت را می‌توان در مبارزات مردم کوبا علیه آمریکا، کودتاهایی که در کشورهای مختلف رخ داد، تحولات شیلی و سرنگونی آلنده، همچنین در گویان و دیگر کشورهای منطقه مشاهده کرد. در مجموع، موج عظیمی از روحیه مبارزه‌طلبی در آمریکای لاتین وجود دارد؛ موجی که در مقاطعی، به‌ویژه در قالب الهیات رهایی‌بخش، به‌روشنی تبلور یافت. اقدامی که دولت آمریکا اکنون انجام داده، یعنی تروریستی خواندن دولت ونزوئلا، در همین چارچوب قابل تحلیل است. البته این اقدام بیشتر از سوی شخص آقای ترامپ مطرح شده و من هنوز اعلام رسمی آن را از سوی نهادهای رسمی ندیده‌ام.

برای مثال، ترامپ گاهی با یک پیام در فضای مجازی به‌طور ناگهانی موضوعاتی مانند بسته شدن فضای هوایی ونزوئلا یا کلمبیا را مطرح می‌کند، در حالی که هیچ مقام رسمی آمریکایی مانند پنتاگون است، چنین موضوعاتی را رسماً اعلام نمی‌کنند. این قبیل رفتارها اکنون ادامه دارد و بحث تروریستی خواندن دولت ونزوئلا نیز از همین جنس است.

اینکه آیا آمریکا به ونزوئلا حمله خواهد کرد یا نه، بحث مهمی است. اگر چنین حمله‌ای، به‌ویژه به‌صورت زمینی، رخ دهد، بی‌تردید با مقاومت مردم ونزوئلا مواجه خواهد شد. هرچند آمریکا توان نظامی قابل توجهی دارد، اما من معتقدم چنین اقدامی آمریکا را به باتلاقی بسیار بزرگ‌تر خواهد کشاند؛ باتلاقی که به این زودی‌ها راه خروجی از آن نخواهد داشت.

بسیج بولیواری ونزوئلا و بسیج مردمی‌ که در این کشور شکل گرفته، نشان‌دهنده ظرفیت بالای مقاومت است. اگر به تاریخ ونزوئلا نگاه کنیم، از سال ۱۹۵۸ که دیکتاتوری پرز خیمنز سقوط کرد تا سال ۱۹۹۸ که دولت انقلابی هوگو چاوز روی کار آمد، این کشور حدود ۴۰ سال عملاً تحت نفوذ آمریکا بود. در این دوره، دو حزب اصلی که هر دو طرفدار آمریکا بودند، قدرت را در دست داشتند.

من در سال ۱۹۹۷ که وارد ونزوئلا شدم، با کشوری مواجه شدم که در آن فقر گسترده بود و طبقه متوسط عملاً از بین رفته بود. جامعه به دو بخش تقسیم شده بود؛ یک طبقه فوق‌ ثروتمند که حدود ۱۰ درصد جمعیت را تشکیل می‌داد و در مقابل، یک طبقه کاملاً فقیر. این وضعیت، حاصل همان ۴۰ سال سلطه و نفوذ آمریکا بود که طی آن، نفت و منابع ونزوئلا به یغما برده می‌شد. اکنون اگر دولت ترامپ مرتکب این اشتباه شود و به سمت اقدام نظامی حرکت کند، به نظر من این مسیر، مسیری هدایت‌شده است.

افرادی مانند وزیر خارجه آمریکا، مارکو روبیو، که خود از لاتین‌تبارهاست، به‌ویژه جریان‌های مخالف دولت‌های ونزوئلا و کوبا و راست‌گرایان لاتین مستقر در فلوریدا، همراه با برخی عناصر لاتین‌تبار در هیئت حاکمه آمریکا، تلاش زیادی می‌کنند تا ترامپ را به انجام یک حمله گسترده مجاب کنند. این مسیر، بدون تردید، باتلاقی بزرگ است؛ باتلاقی که اگر ترامپ در آن فرو برود، به این زودی‌ها امکان رهایی از آن را نخواهد داشت

دونالد ترامپ در حال انجام یک قمار بزرگ در ونزوئلا است

با توجه به اینکه ونزوئلا یکی از دارندگان بزرگ ذخایر نفتی جهان است، این تصمیم آمریکا که بسیاری از تحلیلگران آن را ناشی از تمایل ایالات متحده برای دستیابی به این منابع می دانند چه تاثیری بر سیاست آمریکا در خاورمیانه و خلیج فارس خواهد داشت؟

ونزوئلا کشوری مستقل و عضو دائم اوپک و از بنیان‌گذاران این سازمان است که پیش‌تر روزانه حدود سه‌ونیم تا چهار میلیون بشکه نفت صادر می‌کرد. با این حال، به دلیل تحریم‌های شدیدی که علیه ونزوئلا اعمال شده، این کشور عملاً از بازار جهانی نفت خارج شده است.

دونالد ترامپ در حال انجام یک قمار بزرگ است؛ قماری که بیش از آنکه ریشه در یک راهبرد کلان داشته باشد، ناشی از خصومت و دشمنی بخشی از لاتین‌تبارهای مهاجر و پناهنده ساکن فلوریدا علیه دولت‌های منطقه استحال حتی اگر فرض کنیم دولت ترامپ بتواند وارد ونزوئلا شود و کنترل حکومت را در دست بگیرد، بازگشت سریع این کشور به بازار نفت چندان ساده نخواهد بود. بسیاری از تأسیسات نفتی، از مخازن و چاه‌ها گرفته تا تجهیزات استخراج، فرسوده و کهنه شده‌اند و احیای آن‌ها نیازمند سرمایه‌گذاری‌های بسیار سنگین است. بنابراین، بازگرداندن تولید و صادرات نفت به سطح پیشین، یعنی حدود سه‌ونیم تا چهار میلیون بشکه در روز، در کوتاه‌مدت امکان‌پذیر نیست. به همین دلیل، تصور نمی‌کنم در کوتاه‌مدت تأثیر قابل‌توجهی بر بازار جهانی نفت داشته باشد.

هرچند ونزوئلا یکی از بزرگ‌ترین ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد، اما دست گذاشتن آمریکا بر منابع نفتی این کشور فرآیندی زمان‌بر است و دست‌کم حدود سه سال طول خواهد کشید. این بازه زمانی به‌احتمال زیاد با دوره ریاست‌جمهوری ترامپ هم‌خوانی ندارد و بعید است به دوره او برسد. علاوه بر این، مشخص نیست دولت آینده آمریکا چه از حزب دموکرات باشد و چه جمهوری‌خواه، همین مسیر و سیاست را ادامه دهد یا نه.

از همین رو، به نظر من ترامپ در حال انجام یک قمار بزرگ است؛ قماری که بیش از آنکه ریشه در یک راهبرد کلان داشته باشد، ناشی از خصومت و دشمنی بخشی از لاتین‌تبارهای مهاجر و پناهنده ساکن فلوریدا علیه دولت‌های منطقه است و بیشتر به نوعی تسویه‌حساب شخصی شباهت دارد تا آنکه یک سیاست گسترده و پایدار باشد.

البته چنین اقدامی ممکن است برای دولت ترامپ و آمریکا از نظر سیاسی جذابیت‌هایی داشته باشد، اما در عین حال، به باور من آتش بزرگی را روشن خواهد کرد که کل منطقه آمریکای لاتین را دربر می‌گیرد. اگر قرار بود مسائل و بحران‌های آمریکای لاتین با چنین مداخلاتی حل‌وفصل شود، طی هفت، هشت یا حتی دهه گذشته باید خاموش می‌شد. ونزوئلا کشوری مستقل است و بر پایه احترام متقابل، کشورهایی مانند ما با آن رابطه داشته‌اند؛ همان‌گونه که چین و روسیه نیز روابط خود را با این کشور حفظ کرده‌اند. بنابراین، هرچند چنین تحولی می‌تواند رخدادی ناگوار باشد، اما به‌طور کلی تأثیر تعیین‌کننده و مستقیمی بر منطقه ما نخواهد داشت.

دولت ترامپ هر جا نشانه‌ای از استقلال‌خواهی ببیند، با آن مقابله می‌کند

آیا می‌توان بین اقدامات آمریکا در ونزوئلا و رویکرد واشنگتن نسبت به ایران هم‌راستایی مشاهده کرد چرا که سیاست دونالد ترامپ افزایش فشار بر کشورها یا حتی احزاب و گروه‌های شبه نظامی نزدیک به ایران است و این تصمیم چه پیامی برای تهران دارد؟

اینکه تحلیل کنیم دولت ترامپ به‌دنبال زمین‌گیر کردن یا سرنگونی کشورهایی است که به ایران نزدیک هستند، به نظر من تحلیل درستی نیست. دولت ترامپ و به‌طور کلی حاکمیت فعلی آمریکا، بیش از هر چیز به‌دنبال تضعیف و ساقط کردن دولت‌های مستقل است. اینکه چرا دولت ونزوئلا به ما نزدیک است یا اساساً چرا به همکاری با کشورهای مستقل نیاز دارد، دقیقاً از همین‌جا ناشی می‌شود. دولت ترامپ تلاش می‌کند هر جا نشانه‌ای از استقلال‌خواهی ببیند، با آن مقابله کند. حتی اگر این استقلال‌خواهی در سطحی محدود باشد؛ برای مثال، اگر مکزیکی‌ها اندکی مواضع مستقل‌تری اتخاذ کنند، ترامپ به شیوه‌ای دیگر آن‌ها را تحت فشار قرار می‌دهد. حتی کانادا، با وجود نزدیکی تاریخی و ساختاری به آمریکا، در مواردی که سیاست‌های مستقل‌تری دنبال کرده، با فشار واشنگتن مواجه شده است.

نباید این‌گونه تحلیل کرد که آمریکا صرفاً به‌دنبال دولت‌هایی است که با ایران ارتباط دارند. ما با بسیاری از کشورها در مناطق مختلف، از آسیای مرکزی گرفته تا دیگر بخش‌های آسیا، روابط خوبی داریم و این موضوع به‌خودیِ خود عامل تعیین‌کننده‌ای برای فشار آمریکا نیست. بنابراین مسئله اصلی، بحث سیاست مستقل در نظام بین‌الملل است. کشورهایی که سیاست‌های مستقل و استقلال‌طلبانه دارند، طبیعتاً هدف هجمه آمریکا قرار می‌گیرند؛ حال این کشور می‌تواند در آمریکای لاتین باشد، یا حتی در اروپا، آفریقا یا هر نقطه دیگری از جهان. از همین رو، به نظر من نباید این‌گونه تحلیل کرد که آمریکا صرفاً به‌دنبال دولت‌هایی است که با ایران ارتباط دارند. ما با بسیاری از کشورها در مناطق مختلف، از آسیای مرکزی گرفته تا دیگر بخش‌های آسیا، روابط خوبی داریم و این موضوع به‌خودیِ خود عامل تعیین‌کننده‌ای برای فشار آمریکا نیست.

آنچه اهمیت دارد، استقلال در تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری است. کشورهایی که بر چنین رویکردی پافشاری می‌کنند، خواه ناخواه در معرض فشار آمریکا قرار می‌گیرند. این حرکت در واقع در راستای همان تلاش آمریکا برای حفظ و بازتولید هژمونی خود است؛ هژمونی‌ای که در بسیاری از مناطق جهان، از جمله غرب آسیا و خاورمیانه، نتوانسته آن را به‌طور کامل گسترش دهد.

اکنون واشنگتن به آمریکای لاتین و به‌ویژه کشورهایی مانند ونزوئلا روی آورده است، چراکه این کشورها از نظر ساختاری آسیب‌پذیرترند. آمریکا کشوری بزرگ با توانمندی‌های گسترده نظامی و اقتصادی است و طبیعی است که کشورهای مستقل کوچک‌تر، در برابر چنین فشاری ظرفیت تحمل کمتری داشته باشند. به همین دلیل نیز آمریکا در مقطع کنونی تلاش می‌کند با سهولت بیشتری به سراغ این اهداف برود و آن‌ها را تحت فشار قرار دهد

ایران باعث شکل‌گیری یا تشدید نگرش‌های ضدآمریکایی در آمریکای لاتین نشده است

در همین راستا سیاست تهران در قبال تحولات کارائیب و مرزهای ونزوئلا را چگونه ارزیابی می‌کنید و اینکه سقوط احتمالی حکومت بولیواری در ونزوئلا چه تاثیری بر سیاست ایران در آمریکای لاتین خواهد داشت؟

ما با کشورهای آمریکای لاتین رابطه‌ای عمیق و ریشه‌دار داریم هرچند با ونزوئلا نیز در مقطعی بین سال‌های ۱۹۹۲ و ۱۹۹۴، تضعیف شد و به سطح کاردار تقلیل پیدا کرد اما دوباره در سال ۱۹۹۷، زمانی که من به‌عنوان نخستین نماینده به آنجا رفتم، این روابط ارتقا یافت و گسترش پیدا کرد. امروز نیز ما با کشورهای مختلف آمریکای لاتین، از جمله کلمبیا، کوبا و در جنوب این قاره با برزیل، روابط خوبی داریم.

نگاه ما به تحولات ونزوئلا همواره بدون دخالت در امور داخلی این کشور بوده است. مسائل میان مردم ونزوئلا و آمریکا مربوط به امروز و دیروز یا حتی دوران پس از انقلاب ایران نیست. این اختلافات در طول این ۴۰ سال شکل نگرفته است. ما اساساً در آن مقطع هیچ مسئله‌ای با آمریکا نداشتیم و آمریکا هم در منطقه ما فعال نبود. در مقابل، کشورهای آمریکای لاتین از گذشته‌های دور با آمریکا درگیر بوده‌اند و ریشه این مبارزات بسیار طولانی است. بنابراین، نباید این‌گونه القا شود که ایران باعث شکل‌گیری یا تشدید نگرش‌های ضدآمریکایی در این منطقه شده است.

نگاه ما به تحولات ونزوئلا همواره بدون دخالت در امور داخلی این کشور بوده است. مسائل میان مردم ونزوئلا و آمریکا مربوط به امروز و دیروز یا حتی دوران پس از انقلاب ایران نیست. این اختلافات در طول این ۴۰ سال شکل نگرفته است. ما اساساً در آن مقطع هیچ مسئله‌ای با آمریکا نداشتیم و آمریکا هم در منطقه ما فعال نبود. مبارزات مردم ونزوئلا و کوبا، و به‌طور کلی مبارزات مردم آمریکای لاتین، مبارزاتی اصیل، ریشه‌دار و تاریخی است و هیچ ارتباطی به منطقه ما ندارد. حتی اگر فرض کنیم روابط ما با این کشورها قطع شود، این به آن معنا نیست که مبارزات ضدآمریکایی در آنجا پایان می‌یابد. این مبارزات از درون خود آن جوامع برمی‌خیزد و دلایل خاص خود را دارد. به تعبیر یکی از آن‌ها، «یکی از بدبختی‌های ما این است که همسایه کشوری بزرگی مثل آمریکا شده‌ایم»؛ و این واقعاً برای آن‌ها یک بدبختی بوده است. کشوری که می‌توانست نقش مثبتی در توسعه منطقه ایفا کند، در عمل به عاملی برای مشکلات و بدبختی مردم آمریکای لاتین تبدیل شده است.

اگر به سیاست‌های آمریکا در منطقه کارائیب نگاه کنیم، می‌بینیم که همین رویکردها چه پیامدهایی داشته است. امروز نیز در بحث‌هایی مانند مواد مخدر، آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند این معضل را به آمریکای لاتین نسبت دهند، در حالی که مرکز اصلی تجارت و شبکه‌های بزرگ مواد مخدر در خود آمریکا، به‌ویژه در فلوریدا، قرار دارد.

کارتل‌های بزرگ، گردش‌های مالی و شبکه‌هایی که با برخی فعالیت‌های تروریستی نیز در ارتباط‌اند، در همان‌جا مستقر هستند. اگر دولت ترامپ واقعاً قصد مقابله با ریشه‌های مواد مخدر را دارد، باید از همان‌جا، از میامی، شروع کند. اما به‌جای آن، چند انسان فقیر و بدبخت را که با قایق اقدام به انتقال مواد مخدر می‌کنند، هدف قرار می‌دهد؛ در حالی که بخش عمده مواد مخدر صنعتی امروز در خود آمریکا تولید و توزیع می‌شود.

این رویکرد در واقع نوعی فرار به جلو و بهانه‌جویی است. امروز بهانه مواد مخدر را مطرح می‌کنند؛ پنجاه یا صد سال پیش که آمریکا علیه کشورهای آمریکای لاتین اقدام می‌کرد، بهانه‌های دیگری داشت. در مجموع، سیاست‌های آمریکا در قبال آمریکای لاتین سیاست‌هایی غلط است؛ سیاست‌هایی که نه‌تنها به زیان مردم این منطقه، بلکه در نهایت به ضرر خود آمریکا نیز تمام می‌شود.