محمد خداوردی، دکترای مطالعات امنیت ملی یادداشتی را با عنوان «حکمرانی آیندهنگر؛ بازسازی عقلانیت راهبردی در مسیر تمدنسازی ایران اسلامی» در اختیار ایکنا قرار داده است که در ادامه میخوانیم:
مقدمه:
از اداره امور تا طراحی فردای تمدنی
در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب اسلامی، حکمرانی صرفاً معادل مدیریت اجرایی یا تنظیم مناسبات اداری نیست، بلکه کنشی آگاهانه و هدفمند برای «ساخت آینده» تلقی میشود. این تلقی، حکمرانی را از سطح واکنش به مسائل جاری، به سطح هدایت تاریخی و تمدنی ارتقا میدهد. از این منظر، دولت و نظام حکمرانی نه تنها مسئول حل مشکلات امروز جامعهاند، بلکه مأمور ترسیم افقهایی هستند که حرکت ملّت را در چارچوب آرمانهای انقلاب اسلامی معنادار و جهتدار میسازد.
چارچوب مفهومی: آیندهنگری بهمثابه عقلانیت توحیدی
آیندهنگری در الگوی حکمرانی جمهوری اسلامی، ریشه در عقلانیت توحیدی دارد؛ عقلانیتی که تاریخ را صحنه تحقق سنتهای الهی میداند و انسان مؤمن را کنشگری مسئول در قبال آینده معرفی میکند. بر خلاف الگوهای لیبرال حکمرانی که آینده را محصول برآیند نیروهای بازار یا تحولات تصادفی میپندارند، در این نگاه، آینده امری «طراحیپذیر» و «هدایتپذیر» است. تجربه ۴۶ ساله جمهوری اسلامی در مواجهه فعال با فشارها، تحریمها و نظم ناعادلانه جهانی، نشان داده است که پیشرفت بدون تصویرسازی تمدنی، نه پایدار است و نه مقاوم.
تصویر آینده؛ زبان مشترک حاکمیت و جامعه
یکی از ارکان بنیادین حکمرانی آیندهنگر، تبدیل تصویر آینده به زبان مشترک میان حاکمیت و جامعه است. هنگامی که مفاهیمی، چون عدالت، استقلال، پیشرفت و مردمسالاری دینی، صرفاً در سطح شعار باقی بمانند، شکاف ادراکی میان مردم و ساخت قدرت تعمیق میشود. اما اگر این مفاهیم در قالب چشماندازهای ملموس، شاخصهای قابل سنجش و مسیرهای عملیاتی بازتعریف شوند، به سرمایهای اجتماعی برای بسیج عمومی بدل خواهند شد. در این چارچوب، تصویر آینده نه یک سند تشریفاتی، بلکه سازوکاری برای همراستاسازی اراده ملی و تصمیمات حاکمیتی است.
آسیبشناسی راهبردی: فقدان افق تمدنی در سیاستگذاری
یکی از چالشهای بنیادین نظام سیاستگذاری کشور، غلبه نگاه کوتاهمدت و بخشی بر تصمیمات کلان است. فقدان تصویر منسجم از آینده، موجب شده است که بسیاری از سیاستها، واکنشی، مقطعی و فاقد پیوست تمدنی باشند. این وضعیت، ضمن کاهش کارآمدی ساختاری، به فرسایش سرمایه اجتماعی نیز دامن زده است. مردم زمانی در فرآیندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مشارکت فعال خواهند داشت که احساس کنند تصمیمات حاکمیتی در چارچوب یک نقشه راه بلندمدت و قابل اعتماد اتخاذ میشود. تعلیق در افقسازی ملی، اعتماد عمومی را تضعیف و مشارکت اجتماعی را به رفتارهای حداقلی تقلیل میدهد.
پیامدهای راهبردی فقدان آیندهنگری
نبود تصویرسازی راهبردی از آینده، پیامدهایی فراتر از ناکارآمدی اجرایی به همراه دارد. این خلأ، نظام حکمرانی را در معرض سردرگمی راهبردی، تعارض سیاستها و اتلاف منابع قرار میدهد. افزون بر آن، در سطح بینالمللی نیز قدرت چانهزنی و کنشگری فعال جمهوری اسلامی را تضعیف میکند؛ چرا که بازیگران اثرگذار، همواره از افقهای بلندمدت و اهداف تمدنی خود بهعنوان ابزار قدرت نرم و راهبردی بهره میگیرند. در مقابل، حکمرانی آیندهنگر، ظرفیت کشور را برای کنش فعال، ابتکاری و مبتنی بر ابتکار عمل در نظام بینالملل افزایش میدهد.
تجویزهای سیاستی: نهادینهسازی تصویرسازی راهبردی
برای عبور از وضعیت موجود، ضروری است که «تصویرسازی راهبردی آینده» بهعنوان یک پیوست دائمی و الزامآور در تمامی اسناد بالادستی، برنامههای توسعه و تصمیمات کلان اجرایی لحاظ شود. این امر مستلزم ایجاد سازوکارهای نهادی برای آیندهپژوهی تمدنی، تربیت نخبگان سیاستگذار آیندهنگر و پیوند مستمر میان مراکز اندیشهورز، نهادهای اجرایی و افکار عمومی است. همچنین، لازم است فرآیند سیاستگذاری از منطق بخشی و کوتاهمدت به منطق شبکهای، کلنگر و تمدنی ارتقا یابد.
جمعبندی: آیندهسازی بهمثابه مأموریت حکمرانی اسلامی
در نهایت، حکمرانی آیندهنگر در جمهوری اسلامی، صرفاً یک انتخاب مدیریتی نیست، بلکه ضرورتی تمدنی است. این حکمرانی، تجلی همان نگاه راهبردی رهبر معظم انقلاب است که پیشرفت کشور را در پیوندی معنادار میان ایمان، عقلانیت و اراده جمعی تعریف میکند. بدون تصویر روشن از آینده، حکمرانی به اداره روزمره فروکاسته میشود؛ اما با نهادینهسازی آیندهنگری، جمهوری اسلامی میتواند مسیر تحقق نقشه راه تمدنی خود را با انسجام، مشارکت و اقتدار بیشتری طی کند.
انتهای پیام