جهانصنعت نیوز: در سالهای اخیر، تیغ سانسور و محدودیتهای صداوسیما رونق زیادی به شبکه نمایش خانگی بخشیده است. اکنون بیش از چهار پلتفرم پخش آنلاین فیلم و سریال در حال فعالیت هستند که هرکدام با بخشی از محصولات تولیدی خود موفق شدهاند مردم را پای فیلم و سریال ایرانی بنشانند. اما گویا یک حلقه مفقوده در این پلتفرمها دیده میشود: احترام به مخاطب! بازار داغ این پلتفرمها و تنوع حضور بازیگران و چهرههای مردمی موجب شده است تا خیل عظیمی از صاحبان سرمایه و برندهای قوی برای تبلیغات خود به سمت پلتفرمها بروند. اما نکته کلیدی این است که این پلتفرمها در ازای پخش فیلم و سریال، از مخاطبان خود اشتراک ماهانه دریافت میکنند که حداقل آن برای یک ماه، ۲۰۰ هزار تومان است. پس چرا هنگام پخش یک قسمت ۵۰ دقیقهای از یک سریال محبوب، که مطمئن هستید مخاطبان زیادی دارد، باید چندین نوبت تبلیغ میانبرنامهای پخش شود؟ ؟ این گزینه حتی در خود صداوسیما هم قفل بود! این شیوه، نهتنها با منطق اشتراکمحور سازگار نیست، بلکه اتلاف وقت و هزینه کاربران است.
زمانی بازار دیدن فیلمها بهصورت غیرقانونی باب بود. زمانه تغییر کرد، شیوههای مرسوم فیلم دیدن بهروز شد و نتیجه، چیزی است که اکنون شاهد آن هستیم. در مقاطع مختلف، سازندگان آثار گوناگون از این موضوع شاکی بودند که چرا مردم فیلمها را بهصورت غیرقانونی تماشا میکنند. این مسئله باعث ضرر و زیان سازندگان میشود. پاسخ، واضح و روشن است. وقتی بساط سوءاستفاده از اعتماد مخاطب به میان میآید و شما برای کسب درآمد بیشتر، مخاطب را کلافه میکنید و گاهی فیلمنامههای ضعیف با بازیهایی پایینتر از سطح متوسط به همراه تبلیغات گسترده ارائه میدهید، طبیعی است که مخاطب ترجیح دهد بهجای خرید اشتراک و پرداخت هزینه برای چنین محتوای بیکیفیتی، فیلمها و سریالها را بهصورت غیرقانونی و از طریق کانالهای تلگرامی تماشا کند.
یکی از پیامدهای کمتر دیدهشده اما بسیار مهمِ پخش بیرویه تبلیغات در پلتفرمهای اشتراکی، عادتسازی منفی برای مخاطب است. مخاطبی که در ابتدا با نارضایتی و اعتراض، تبلیغات میانبرنامهای را تحمل میکند، بهتدریج ممکن است به این وضعیت عادت کند؛ اما این عادت نه به معنای رضایت، بلکه نشانهای از کاهش انتظارات و افت اعتماد است. در چنین شرایطی، ارزش ذهنی اشتراک برای مخاطب کاهش مییابد و پلتفرم، بهتدریج جایگاه خود را بهعنوان یک رسانه متمایز از تلویزیون سنتی از دست میدهد. تداوم این روند میتواند پیامدهای جدیتری نیز به همراه داشته باشد؛ از جمله افزایش تمایل کاربران به استفاده از نسخههای غیرقانونی و دانلودهای بدون تبلیغ، استفاده از پلتفرمهای خارجی یا حتی کنارهگیری کامل از تماشای سریالهای داخلی. در واقع، فشار مضاعف تبلیغات میتواند به شکلی ناخواسته، مخاطب را از همان بازاری دور کند که پلتفرمها برای حفظ آن سرمایهگذاری کردهاند.
مسئله مهم دیگر، نبود چارچوبهای شفاف قانونی و نظارتی بر عملکرد تبلیغاتی پلتفرمهای نمایش خانگی است. مشخص نیست چه نهادی بهصورت دقیق مسئول تعیین سقف تبلیغات، نحوه پخش آن و صیانت از حقوق مخاطب در این فضاست. این خلأ نظارتی باعث شده هر پلتفرم، بر اساس منافع کوتاهمدت خود، تصمیمگیری کند؛ بدون آنکه الزام مشخصی برای پاسخگویی به کاربران وجود داشته باشد. در شرایطی که پلتفرمهای نمایش خانگی عملاً به یکی از بازیگران اصلی رسانهای کشور تبدیل شدهاند، نبود قوانین روشن درباره نسبت تبلیغ به محتوا، شفافیت مدل درآمدی و حقوق مصرفکننده رسانهای، میتواند به بیاعتمادی عمومی منجر شود. ورود جدی نهادهای ناظر، تدوین مقررات مشخص و الزام پلتفرمها به شفافسازی، نهتنها محدودکننده نیست، بلکه میتواند به سالمسازی این بازار و حفظ منافع بلندمدت مخاطب و تولیدکننده منجر شود.
برای درک بهتر این مسئله، مقایسهای کوتاه با پلتفرمهای بینالمللی مانند نتفلیکس میتواند راهگشا باشد. نتفلیکس در مدل کلاسیک خود، با دریافت حق اشتراک، تجربهای کاملاً بدون تبلیغ را به کاربر ارائه میدهد. مخاطب در ازای پرداخت هزینه، محتوایی پیوسته، بدون وقفه و با کیفیت ثابت دریافت میکند. حتی در مدلهای جدیدتر و ارزانتر نتفلیکس که تبلیغات در آنها گنجانده شده، این موضوع بهصورت شفاف به کاربر اعلام میشود و حق انتخاب میان «اشتراک ارزانتر همراه با تبلیغ» و «اشتراک گرانتر بدون تبلیغ» وجود دارد. در مقابل، بسیاری از پلتفرمهای داخلی، بدون ارائه گزینه جایگزین و بدون شفافسازی کافی، تبلیغات را به شکلی ناگهانی و تکرارشونده در دل محتوای نمایشی قرار میدهند. این رویکرد نهتنها باعث نارضایتی مخاطب میشود، بلکه در بلندمدت میتواند به کاهش اعتماد کاربران و افزایش ریزش اشتراکها منجر شود. از منظر اقتصادی نیز میتوان این سیاست را محل تردید دانست. اتکای همزمان به درآمد اشتراک و تبلیغات، بدون تعریف مرز مشخص میان این دو، نوعی «فشار مضاعف» بر مخاطب ایجاد میکند؛ مخاطبی که هم هزینه میپردازد و هم زمان و تمرکز خود را در معرض تبلیغات از دست میدهد. در حالی که تجربه جهانی نشان میدهد پایداری پلتفرمها بیش از هر چیز به رضایت کاربر و وفاداری بلندمدت او وابسته است.
در نهایت، اگر پلتفرمهای نمایش خانگی قصد دارند جایگاه خود را بهعنوان رسانهای حرفهای، مستقل و مخاطبمحور تثبیت کنند، ناگزیرند در سیاستهای تبلیغاتی خود بازنگری جدی داشته باشند. احترام به مخاطب، شفافیت در مدل درآمدی و ارائه حق انتخاب، نه یک امتیاز اضافی، بلکه پیششرط بقا و رشد در بازار رقابتی امروز رسانه است.
∎