گروه استانهای دفاعپرس- «حدیثه صالحی»؛ صبح دوشنبهای که بیشتر بوی باران و کلمه میدهد در یک هوای سرد و سوزناک آخر پاییز به تالار مرکزی ساری میرسم؛ همان ساختمان تازه بنیان شده اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی مازندران که این روزها میزبان برترینهای عرصه پوشاک و صنایع دستی استان مازندران در نمایشگاه «مادخت» است، از در شیشهای بزرگ وارد میشوم. دری که عظمت آن من را بیشتر به یاد ساختمان شیشهای صدا و سیما میاندازد که در جنگ ۱۲ روزه مورد حمله قرار گرفته بود.
به نظر میرسد چراغ نمایشگاه روشن شده و یکی یکی غرفه داران به تالار میرسند. ساعت حول و حوش ۹ صبح است و من در جستوجوی سالن همایشی هستم که محل قرارمان با بانوان رسانه استان مازندران است، با سکوت و آرامش تالار کمی به اضطراب میافتم: «نکند دیر رسیدهام و ...» در میان مخاطبین تلفن همراهم به دنبال یک نام میگردم؛ «عبدالمهدی حق شناس». او که مسئول بسیج رسانه استان را به عهده دارد، من را به سالن همایش راهنمایی کرد.
برای رسیدن به محل جشنواره از در شیشهای بلند دیگر عبور میکنم. بعد از گپ و گفت کوتاه با خواهران بسیج جامعه زنان از پلهها بالا میروم. به سالن همایش میرسم. آقای حق شناس و همکاران رسانهای در تدارک برنامه هستند و منتظر میهمانان. یکی یکی جمع بانوان رسانه استان جمع شد و میهمانان از راه رسیدند؛ و اینگونه تالار میزبان جمعی از بانوانی شد که دوربین و قلم، سلاح روزمرهشان است. بانوانی که قرار است روایتی متفاوت را از اینجا به جهان مخابره کنند، و ثبت کنند هرآنچه دیده و شنیدهاند؛ روایتی از خودِ آنها و از زنان دیگری که صدایشان در هیاهوی زندگی روزمره کمتر شنیده شده است؛ و اینگونه دومین رویداد «طنین» ویژه بانوان رسانهای مازندران، با حضور بیش از ۳۰ خبرنگار، عکاس و نویسنده زن از اقصی نقاط استان، آغاز شد تا چهارمین جشنواره سراسری «حریم رسالت» را پشتیبانی کند؛ در فضایی مملو از همدلی و اشتیاق که نشان میدهد قرار است از دل این گردهمایی، روایتهای تازهای متولد شود.

قلم به مثابه سلاح لشکر رسانه
«عبدالمهدی حقشناس» مسئول بسیج رسانه مازندران، پشت تریبون میایستد. سخنانش با ادای احترام به شهیدان، به ویژه شهدای رسانه، آغاز میشود.
وی با اشاره به تغییر محل برگزاری به دلیل نمایشگاه کتاب «مادخت»، خوشحال است که بالاخره این جمع شکل گرفته است. «ما یک لشکریم و قلم، سلاح این لشکر است»؛ این جمله او، شعار اصلی «طنین» به نظر میرسد.
توانمندسازی، شبکهسازی و گفتمانسازی
حق شناس اهداف رویداد را با واژههای «توانمندسازی»، «شبکهسازی» و «گفتمانسازی» شرح میدهد و تأکید میکند که «طنین»، قرار است طنین صدای زن مسلمان ایرانی در عرصه رسانه باشد.
فراخوان او به شرکتکنندگان روشن و فوری است: تولید محتوای ۲۴ ساعته در قالبهای گوناگون رسانهای، تا فردا ظهر. این آثار، نه تنها در استان داوری میشوند، بلکه سکوی پرتابی برای رقابت در جشنواره کشوری «حریم رسالت» در گیلان خواهند بود.
حقشناس در پایان، بار دیگر با قدردانی از همه حاضران، جمعبندی کرده و آرزو میکند که روزی تیتر اصلی همه رسانهها، خبر ظهور موعود باشد.
این رویداد، که با اجرای یک بانوی رسانهای از آمل همراه بود، بیش از آن که یک همایش فرمال باشد، یک کارگاه عملی و شبکۀ زنده از زنان تأثیرگذار عرصه رسانه در مازندران است. آنها امروز به اینجا آمدند تا نه تنها درباره صدای زنان دیگر، که درباره مسئولیت خطیر خود در هدایت، تربیت و روایت درست جامعه نیز بیاندیشند و همپیمان شوند. نتیجه این هماندیشی، فردا در قالب دهها اثر رسانهای متبلور خواهد شد.

رسانه به مثابه هدایتگر مهربان
پس از وی، نوبت به مهمان ویژه مراسم، «امالبنین محمدی» مدیرکل امور بانوان و خانواده استانداری میرسد. بانویی که با صراحت میگوید: «من عاشق رسانه هستم». اما سخنان او فراتر از یک اظهار علاقه ساده است. وی با بیانی دلسوز و نگران، از رسانهها میخواهد تا مانند یک هدایتگر مهربان و پیامبرگونه عمل کنند. «کمک کنید قدم درست برداریم و خودمان عامل اتفاق نادرست نشویم». تشبیه محمدی جالب توجه است: «یک حرارت، هم تخممرغ را سفت میکند و هم موم را نرم. تأثیر پیام ما هم میتواند چنین دوگانه باشد.»
سپس، محمدی روایتگر داستانهایی میشود که گویی میخواهد باور رایج درباره نسل جوان را به چالش بکشد. با چشمانی نمناک شده، از دیدار اخیرش با مادر شهید دهه هشتادی بهشهری میگوید. جوانی که در مرخصی بود، اما با شنیدن خبر درگیری در پادگان، با وجود مخالفت مادر، بازگشت و شهید شد. «میخواهم بگویم این باورمندی در جوانان ما هست. فقط باید بلد باشیم چگونه آنها را هدایت و چگونه روایتشان کنیم». صدایش هنگام روایت این داستان، حامل ترکیبی از غرور و حسرت است. او خواهان تولید مستند و کتاب از زندگی این شهید میشود تا درسنامهای برای همگان باشد.
انرژی خلاقانه بانوان رسانهای در تولید آثار
سخنان محمدی، که با مثال قرآنی حضرت نوح و فرزندش همراه بود، بر دشواری و در عین حال شدنی بودنِ کار تربیت و باورسازی تأکید کرد. درخواست وی از بانوان رسانهای حاضر، یک درخواست کاملاً مسئولانه و حرفهای بود: ورود با نگاهی عمیق و مهربان، برای جلوگیری از فاجعههای فرهنگی و مدیون نماندن به خون شهدا.
ساعت نزدیک به ۱۱ است و بانوان رسانهای، دست به لپتاپ و تلفن همراه خود، اولین طرحهای گزارش یا خبر را مینویسند و عکاسان در حال رصد لحظههای ناب این تعاملات هستند. انرژی خلاقانه به وضوح در فضا جریان دارد.
در ادامه این رویداد، تالار شاهد حضور بانویی موفق و پرتلاش است که حضورش موجی از احترام و تحسین را در جمع حاضر به همراه آورد.

روایت عشق پایدار به هنر و مردم مازندران
«ثریا زائر اومالی» چهرهای آشنا در عرصه کارآفرینی و فرهنگ مازندرانی، به عنوان مهمان ویژه مورد تجلیل قرار گرفت. او که سالهاست با عشق و پشتکار در مسیر حفظ هنرهای بومی و توانمندسازی زنان گام برمیدارد، تنها یک کارآفرین عادی نیست؛ بلکه موسس و مدیر آموزشگاه فنی و حرفهای آزاد گل پامچال است که در حوزه صنایع پوشاک و صنایع دستی، به پرورش استعدادها و ایجاد فرصتهای شغلی میپردازد.
از جمله افتخارات وی: منتخب نخستین رویداد ملی مشاغل خانگی ایران، داور نمایشگاههای ملی فعالان مشاغل خانگی، پژوهشگر برتر استان در حوزههای مرتبط با صنایع دستی و پوشاک، خالق طرحهای ماندگار در دوخت لباسهای بومی و سنتی مازندران که برای ثبت جهانی معرفی شدهاند.
«ثریا زائر اومالی» با چهرهای نورانی از سالها تلاش، پشت تریبون قرار گرفت و سخنانش نه یک گزارش کاری، که روایت دلنشین یک عشق پایدار بود؛ عشقی به هنر، به مردم و به خاک مازندران.
آغاز از سالهای جنگ و یک احساس مسئولیت
وی داستان را از دورانی آغاز کرد که بسیاری امروز فقط از آن میشنوند: «از سال ۱۳۵۷ شروع به فعالیت کردم... در آن بحبوحه که جنگ هم بود.» در آن شرایط سخت، او «احساس کرد» که دختران و مادران سرزمینش «اعتیاد دارند» که این هنر را بیاموزند. این کلمه «اعتیاد»، عطشی عمیق و درونی را نشان میداد که او در هم نسلهای خود دید و پاسخش را با آموزش داد.
ساختارمند کردن عشق: از فنی و حرفهای تا بازار کار
از سال ۱۳۸۰، با ورود به نظام سازمان فنی و حرفهای، کارش را منسجم کرد. اما فلسفه وی ساده و کارآمد بود: «آموزش بر پایه تولید... طوری عمل کردیم که تا الان پنج، شش هزار نفر را وارد بازار کار کردم.» این یک آمار خشک نیست، داستان زندگی هزاران خانواده است. حمایت او از هنرجویانش تمامنشدنی است: از اینها هنوز هم که هنوزه در عرصه تولید هستند... کارها را قبول میکنیم و به این عزیزان میدهیم که خرج زندگیشان را تأمین کنند. وی برای شاگردانش تنها معلم نبود، یک پشتیبان و مدیر فروش دلسوز بود.
جرقه یک رسالت ملی: درد دیدن یک غیاب
سپس به سال ۱۳۹۴ و یک سفر به شیراز رسید، نقطه عطفی که سرنوشت فرهنگی کارش را تغییر داد. در بازدید از موزه مردمشناسی، با دیدن جای خالی لباس مازندرانی و قرارگیری لباس گیلان به جای آن، «این واقعاً برای من خیلی سنگین بود.» در اینجا، او دقیقاً همان «رسالت»ی را که امروز بر دوش رسانهها میدید، بر دوش خود احساس کرد. این شد که دست به پژوهش زد، با تاریخدانان و طراحان همکاری کرد و «از درون صندوقهای مادران»، گنجینهای فراموش شده را بیرون کشید. نتیجه، ثبت جهانی لباس بومی مازندران بود، افتخاری که با رونمایی در هتل بادله توسط وزیر وقت، تکمیل شد.
احیای هنر، احترام به زمین و آموزش به نسلها
وی با شور از تأثیر این کار گفت: «خدا را شکر دیگر جوانان ما ابایی ندارند که لباس مازندرانی را بپوشند.» و سپس به نوآوری زیبایش پرداخت: استفاده از «چهل تیکه»هایی که مادران به عنوان ملافه استفاده میکردند، و دوخت آنها بر روی جلیقهها. این کار، تنها احیای یک هنر نبود، بلکه «به محیط زیست کمک کرد» و درسی از اقتصاد چرخهای و بدون دورریز بود.
سخنانش درباره آموزش، از باوری ریشهدار حکایت داشت: «اگر هر بانویی بتواند لباس خودش را بدوزد، یعنی ما در خانه را یک تولیدی میکنیم.» این نگاه، کارآفرینی را از مقیاس صنعتی به سطح خانواده و خودکفایی شخصی میکشاند. وی با انتقادی دلسوزانه از ضعف آموزش هنرستانها گفت و آرزو کردای کاش از ابتدا راه درست را به جوانان نشان میدادند.
سخن پایانی: دعوت از رسانه برای همرسالتگری
وی صحبتهایش را با تواضعی خاص به پایان برد و خطاب به جمع رسانهای گفت: «ان شاء الله که رسانه بتواند این کمکها را به ما بکند که ما بتوانیم این رسالت را مثل شما خوب انجام دهیم.» در این جمله، او خود را نه بالاتر، که همردیف و همهدف با اصحاب رسانه دید.
سخنان ثریا زائر اومالی، روایتی از یک عمر تبدیل «احساس» به «اقدام» و «دغدغه» به «دستاورد» بود. او نشان داد که چگونه میتوان عشق به میراث را با نوآوری درآمیخت، چگونه آموزش را به اشتغال پایدار گره زد، و چگونه میتوان از دل سنتترین هنرها، راهحلهایی برای مشکلات امروز مانند اشتغال و حفاظت از محیط زیست استخراج کرد. حضورش، یادآور این بود که پیشرفت واقعی، اغلب از دل همین خاک و با دستان همین زنان و مردان محلی میروید.

در ادامه این رویداد پرطنین، بانویی دیگر از جمع بانوان نخبه و تأثیرگذار بر روی صحنه آمد که تجسمی از تعهد چندوجهی و جامعالابعاد بودن زنان موفق معاصر بود. «آسیه جوکار» نه تنها به عنوان یک متخصص و استاد دانشگاه، بلکه به عنوان مادری مسئولیتپذیر و شهروندی دغدغهمند، الگویی کمنظیر را به نمایش گذاشت.
حضور پرشکوه و مجریگری مسلط وی پشت تریبون، توجه تمامی حاضرین را جلب کرد. کارنامه درخشان وی گویای زندگی سراسر حرکت و تأثیر است: مادر چهار فرزند، نقشی که خود بنیادیترین پایه تربیت و آیندهسازی است.
پزشک متخصص و دانشیار گروه طب ایرانی، که علم کهن و نو را تلفیق کرده و در مسیر آموزش نسلهای آینده گام برمیدارد. معاون آموزشی دانشکده طب ایرانی ساری، نشاندهنده نقش کلیدی وی در مدیریت و ساماندهی آموزش عالی. عضو هیئت مدیره انجمن علمی و شورای پژوهشی، که حضوری فعال و تأثیرگذار در توسعه علمی و تحقیقاتی استان دارد. عضویت در فدراسیون جهانی طب سوزنی در چین، گواه نگاه بینالمللی و ارتباط او با مرزهای دانش در عرصه جهانی. نویسنده بیش از ۵۰ مقاله علمی در نشریات معتبر داخلی و خارجی، که نشان از تولید دانش و اشتراکگذاری آن با جامعه علمی جهان دارد. حامی بیش از ۱۰۰ یتیم در طرح اکرام ایتام، یادآور روحیهای انساندوستانه و مسئولیت اجتماعی عمیق و عضو فعال بسیج اعضای هیئت علمی و جامعه پزشکی، که پیوند میان تخصص و ارزشهای انقلابی و خدمت به مردم را نمایان میسازد.
جوکار در سخنانش بر تلفیق دانش، ایمان، خدمت و مسئولیتپذیری تأکید کرد و نشان داد که یک زن مسلمان ایرانی چگونه میتواند در عین پیشرفت علمی و حرفهای، در عرصههای خانوادگی، اجتماعی و معنوی نیز درخشش داشته باشد. حضور وی در این رویداد، پیامی امیدبخش به تمامی بانوان داشت: میتوان در اوج تخصص و تعهد، همزمان مادر بود، معلم بود، محقق بود و خدمت کرد.
وی با بیانی گرم و صمیمی، گویی در جمعی خانوادگی، به بازگویی بخشی دیگر از تجربیات و دغدغههای خود پرداخت که تصویری کاملتر و انسانیتر از این چهره علمی ترسیم کرد.
دستاوردهای علمی و رسانهای
وی با تواضع، از کسب عنوان «استاد اول طب سنتی کشور» در سال ۱۴۰۱ و دریافت «نشان حکمت» خبر داد. همچنین به تولید دو مستند درباره فعالیتهایش اشاره کرد: یک مستند ۴۰ دقیقهای از صدا و سیمای مازندران و یک مستند کوتاه هشت دقیقهای که توسط مجموعه «مفتاح» ساخته شد و موفق به کسب رتبههای اول و سوم در جشنوارههای کشوری شد. وی همه این موفقیتها را مرهون الطاف الهی و محبت مردم دانست.
یک الگوی عملی برای زندگی با مردم
جوکار با ذکر خاطرهای از مادر بودنش، به نکتهای کلیدی برای رسانهها اشاره کرد: «جوانان ما تشنه جزئیات عملیاتی هستند، نه کلیشه و شعار.»
وی تعریف کرد که چگونه برای مدیریت انرژی بچههایش، آنها را به مسجد محله میبرد تا در آن فضای ایمن بدوند و بازی کنند. این کار، سرآغاز ارتباط عمیقتر او با مسجد و سپس با جامعه محلی شد. این تجربه، رویکرد «زندگی با مردم» را در او نهادینه کرد؛ رویکردی که حتی در مطب و هنگام تجویز دارو نیز جلوه دارد: «حواسم هست که مریضم چقدر میتواند هزینه کند. مسائل اقتصادی مردم را رعایت میکنم.»
علاقه شخصی و پیوند با هنر
وی با شور از علاقهاش به خیاطی گفت و ابراز امیدواری کرد که از حضور استاد «ثریا زائر اومالی» در این جلسه استفاده کرده و ایدههایش را در این زمینه غنیتر کند. «سعی کردم از هر هنری چیزی یاد بگیرم.» این جمله، نشانی از روحیه جستجوگر و چندبعدی او بود.
یک رسالت فراموششده: معرفی مشاهیر پزشکی ایران
جوکار با اشاره به یک پتانسیل مغفول، خطاب به اصحاب رسانه گفت: خارجیها زیاد روی معرفی مشاهیر و پزشکان قدیمی خود کار میکنند و ما متأسفانه کار نمیکنیم.
وی از وجود گروه تاریخی پزشکی در مرکز تحقیقاتی خود خبر داد که دارای بیش از ۵۰۰ اسلاید و پوستر از حکمای گذشته است و تأکید کرد: ما سلامتکده خود را به نام «حکیم طبری» نامگذاری کردیم، ولی شاید بسیاری از جوانان ندانند حکیم طبری چه پزشک نامآوری بوده است. این فرد در دوران بحران هویتی، هویت علمی میسازد.
مادری، فرهنگسازی و نگاه به نسل جدید
وی بار دیگر بر نقش «مادری» به عنوان جزئی لاینفک از هویت خود تأکید کرد و گفت: همیشه معتقدم مشکل اصلی ما در حوزه سلامت و پزشکی، «فرهنگ» است. راه حل وی، فرهنگسازی هوشمندانه است: اساس قوانین در بستر اسلام تعریف شده. ما باید این را تبیین کنیم، جدیدش کنیم، مدرنیته کنیم و این غذا را خوشمزه کنیم برای نسل جدید.
جوکار باور مثبتی به نسل جوان دارد: من برخلاف برخی، معتقدم نسل جدید ما آزادتر فکر میکند و آزاداندیش است. مشکل ما این است که به خاطر یک سری مسائل ظاهری، خطکشی میکنیم. باید این خطکشیها را برداریم، عمیقاً آنان را دوست داشته باشیم و با دلسوزی با آنان برخورد کنیم. چرا که جوانان، پسرها و دخترهای خودمان هستند.
درخواست نهایی از رسانه
وی در پایان، با اشاره به فعالیتهای گسترده، اما کمدیده شده بانوان، مسئولیت بزرگ رسانه را یادآور شد: به قول یکی از اساتید، «باز شود دیده شود، بلکه پسندیده شود.» ما در درون خودمان خیلی کار میکنیم، اما مسئولیت رسانه است که آن را بازگشایی کند، در معرض دید بگذارد و این پتانسیل زیاد را به جهان نشان دهد؛ و در نهایت، با تواضعی مثالزدنی، همه دستاوردهای خود را در مقایسه با ایثار مادران شهدا ناچیز شمرد: همه این کارهایی که کردهام، به یک دقیقه از اضطراب و استرس مادران شهدا نیست و قابل مقایسه نیست.
صحبتهای جوکار، چهرهای از یک دانشمند تمامعیار، مادری دلسوز، معلمی خلاق و شهروندی فرهنگی را ترسیم کرد که دغدغهاش تنها پیشرفت شخصی نیست، بلکه هویتسازی برای نسل جوان، ترویج میراث علمی ایران و خدمت واقعی و خردمندانه به مردم است. سخنان وی، نقشه راهی عملیاتی برای رسانهها بود تا به جای گزارشهای سطحی، به عمق زندگی و تأثیر الگوهایی، چون او بپردازند.
این بخش از برنامه، بیش از پیش بر نقش الگوسازی رسانهها تأکید گذاشت و نشان داد که روایت زندگی چنین بانوانی، میتواند مشعلی برای راهیابی نسلهای بعد باشد.

بخش شاعرانه و حماسی: روایتگری با کلام آتشین
در ادامه، لحظاتی فرا رسید که فضای تالار را از حالت سخنرانی و گفتگوی رسمی خارج کرد و بر عمق عاطفی و اعتقادی جمع حاضر افزود. «حمید محمدی» شاعر اهل نکا، با قدم گذاشتن بر روی صحنه، حامل هیبتی از جنس کلام شد. اجرای وی تنها یک شعرخوانی نبود؛ یک روایتگری حماسی و عاطفی بود که با صدایی پرطنین و رسا، دلها را به لرزه درآورد.
شعر این شاعر آئینی، که در وصف حضرت فاطمه زهرا (س) آغاز شد، چنان با شور و ایمان خوانده شد که گویی بانوی دو جهان در آن جمع حاضر است. سپس، کلامش همچون رودی خروشان، به سوی بانوان بزرگ تاریخ اسلام و ایران جاری شد و از مقام و مجاهدت آنان سخن گفت. اما اوج تأثیرگذاری اجرای او، هنگام توصیف شهدا، به ویژه شهدای زن و شهیدان مدافع حرم بود. واژههایش، چون تیغی برنده، هم ظلم دشمنان را میدرید و هم عزت و ایثار شهیدان را تا اوج آسمانها بالا میبرد.
سکوتی پراحساس بر سالن حکمفرما شد. بانوان رسانه، به ویژه مادران و همسران شهدا، با چشمانی نمناک و دلی آکنده از افتخار و حسرت، به این کلام آتشین گوش سپرده بودند. شعر حمید محمدی، پل ارتباطی عاطفی قدرتمندی بین تمامی بخشهای برنامه ایجاد کرد؛ گویی او با شعرش، روح حضرت زهرا (س) را به تلاش بانوان کارآفرین و پزشک، و ایثار مادران شهید را به مسئولیت خطیر بانوان رسانه پیوند میزد.
این شعرخوانی، تنفسگاه معنوی برنامه بود و یادآوری کرد که در کنار قلم و دوربین و علم، کلام شاعرانه و ایمانی نیز سلاحی نیرومند در جهاد تبیین و زنده نگهداشتن ارزشهاست. حضورش نشان داد که رویداد «طنین»، تنها به گزارش واقعیتها نمیپردازد، بلکه میکوشد با احیای حس حماسی و عاشقانه، روح تازهای در کالبد رسانه بدمد.

در اوج و شکوه مراسم، بانویی بر صحنه حاضر شد که نفسِ سالن را در سینه حاضران حبس کرد. «نجیبه ادهمی» مادر شهید مدافع حرم «رضا حاجیزاده» مهمان پایانی و قلب تپنده رویداد بود. با گامهایی آرام و استوار به سمت تریبون رفت. پیش از سخن، با صدایی که از ژرفای وجود و ایمانش برمیخاست، دعای «إِلهِی عَظُمَ الْبَلاءُ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ، وَانْکَشَفَ الْغِطاءُ...» را زمزمه کرد؛ دعایی که ریشه در باور به پاداش بزرگ در برابر مصائب بزرگ دارد.
من مامان شهید هستم
خود را اینگونه معرفی کرد: «من مامان شهید مدافع حرم «رضا حاجیزاده» هستم...» و سپس با جزییاتی که از عمق فراق گفت و تصویری زنده از شهیدش ترسیم کرد: تولد در ششم دی ۱۳۶۶، ازدواج در ۲۱ سالگی، و دو فرزند که در زمان شهادت پدر، یکی دوونیم ساله و دیگری تنها هفت ماهه بود. «الان دختر خانمش کلاس هفتم است و آقا پسرش کلاس پنجم.» این جمله ساده، سنگینی سالهای بدون پدر را بر دوش خانواده، و گذر زمان را در سایه شهادت، با موجی از احساس روایت کرد.
سپس سخن را به رسالت حاضرین گره زد: ما شهید دادیم که حقیقت زنده بماند و زنده بودن این حقیقت دست شماها را میبوسد. با اشارهای به فرمایش رهبر انقلاب درباره اهمیت فضای مجازی، خطاب به بانوان رسانهای گفت: اینها دست شماهاست و تکلیف بزرگی بر گردن شماها هست.
وی با تواضعی مثالزدنی گفت: «من نه سخنرانم و بلدم...»، اما در عمل، رسالتی را که پرچم شهید بر دوشش نهاده، با تمام وجود پذیرفته است: حضور مادرانه در مدارس و دانشگاهها و گفتوگو با جوانان. سعی میکنم هرجا... مادرانه صحبت کنم... الحمدلله در این عرصه موفق هستم؛ و دلیل این موفقیت را شاید پاکی دل جوانان یا خواسته خود شهید میدانست.
سپس با شور و التزامی مادرانه، از رسانهها درخواست کرد: شما رسانهها... باید طوری رفتار کنید که ان شالله ظهور نزدیک است... پیش امام زمان با افتخار بگوییم که امام زمان آقا جان، ما برای شما قلم زدیم...
وی آرزو کرد نوشتههای آنان جوانان را مهدوی کند و از آنان خواست: نگذارید که پرچم جمهوری اسلامی ایران بر زمین بیفتد... این پرچم به دست رهبر فرزانه انقلاب به دست امام زمان برسد ان شاء الله.»
صحبتهایش را با التماس و درخواستی جانسوز به پایان برد: التماس دعا دارم و عاجزانه از همه شما درخواست دارم که نگذارید که خون جوانان پایمال شود.
سخنان وی نه یک سخنرانی، که وصیتنامه عاطفی و انقلابی یک مادر برای همه حاضران، به ویژه بانوان رسانهای بود. او با کلام ساده ولی آتشین خود، مسئولیت تاریخی قلمداران را در حفاظت از حقیقت و خون شهدا، تا آستانه ظهور، به آنان یادآوری کرد. فضای سالن پس از سخنان او، آکنده از سکوتِ احترام، اشک و عزمی راسختر بود.

پایان باشکوه با ادای دِین و صحنهای به یادماندنی
رویداد «طنین» در اوجی به یادماندنی و نمادین به پایان رسید. در این بخش، از سه بانوی برجسته و اثرگذاری که مخاطبان را با سخنان و حضور خود ساعتی به تفکر واداشته بودند، تقدیر و تجلیل شد.
اولین کسی که نامش بر زبان مجری طنین انداز شد، مادر شهید مدافع حرم «رضا حاجیزاده» «نجیبه ادهمی» بود. او با همان وقار و آرامش همیشگی به روی سن آمد و لوح تقدیر و هدیه خود را دریافت کرد و نوبت به دو بانوی موفق دیگر رسید؛ «ثریا زائر اومالی» کارآفرین و حافظ هنرهای بومی، و سپس «آسیه جوکار» پزشک و استاد برجسته، هر کدام به ترتیب بر روی سن آمدند و با دریافت هدایا و لوحهای تقدیر، مورد تشویق گرم حضار قرار گرفتند. صحنه، اما به همین جا ختم نشد.
مادر شهید مدافع حرم «رضا حاجی زاده» ناگهان از میان جمع بانوان رسانه دوباره تقاضای حضور روی صحنه کرد. حضاری که هنوز تحت تأثیر سخنان عمیق و مادرانه او بودند، با تعجب و احترام شاهد بازگشتش بودند. این بار، او در اقدامی سرشار از تواضع و بزرگمنشی، هدیه خود را به سمت «فاطمه شفیعزاده» مجری جوان و توانمند برنامه که همشهری او نیز بود، گرفت و با احترام به او تقدیم کرد. این حرکت ناگهانی، که از صمیمیتی مادرانه و قدردانی از زحمات برگزارکنندگان حکایت داشت، موجی از تحسین و احساسات را در سالن به راه انداخت و یادآور این شد که بزرگترین هدایا، آنهایی هستند که از دل برمیآیند.
پایان جلسه، آغاز گفتمانهای رسانهای
با پایان بخش رسمی، فضای سالن از حالت خطابه به محیطی پویا و تعاملی تبدیل شد. خبرنگاران و بانوان رسانهای دور هم جمع شدند تا گپ و گفتهای رسانهای را آغاز کنند. ایدهها رد و بدل شد، شبکههای حرفهای تقویت شد و قرارهای همکاری آینده گذاشته شد. در گوشهای، تیم گزارشگر صدا و سیما مشغول ثبت نظرات و جمعبندی نهایی این رویداد پرثمر بود.
بازدید از نمایشگاه «مادخت»
در حاشیه این رویداد، بسیاری از حاضرین از نمایشگاه کتاب «مادخت» که در فضای مجموعه تالار مرکزی ساری برپا شده بود بازدید کردند. این نمایشگاه که همزمانی برگزاری آن با رویداد طنین اتفاقی خوشایند بود، فرصت دیگری برای تعامل، آشنایی با تازههای نشر و تکمیل این روز فرهنگی به شمار میرفت.
رویداد طنین، در نهایت، بیش از یک همایش، یک «خودآگاهی جمعی» بود. گردهم آمدن زنان رسانه، شنیدن روایت زنان پیشرو و مادران مقاوم، و در نهایت، قدردانی از یکدیگر، حلقهای را تکمیل کرد که قول یک شروع تازه را میداد: شروع فصل جدیدی از همکاری، مسئولیتپذیری و روایتگری متعهدانه در عرصه رسانه.
انتهاس پیام/
∎