تحلیل خبری به صورت سنتی وظیفه داشت تا لایههای پنهان یک رویداد را بشکافد و با طرح پرسشهای اساسی، به درک عمیقتر مخاطب کمک کند.
با این حال، در سالهای اخیر شاهد شکلگیری الگویی از تحلیلهای به ظاهر حرفهای هستیم که هدف اصلی آنها نه واکاوی واقعیت، که توجیه یک تصمیم یا انتشار یک روایت از پیش تعیین شده است چیزی که در آن به عنوان «تملق ساختاریافته» یاد میشود.
جایی که تحلیلگر نه با ستایش مستقیم، بلکه با مکانیسمهای ظریفتری به مجیزگویی میپردازد.
مکانیسمهای یک تحلیل متملقانه
این تحلیلها با ترفندهایی مشخص و قابل شناسایی عمل میکنند.
نخستین و بارزترین نشانه، حذف عمدی پرسشهای بحرانی و ناخوشایند است. تحلیل طوری پیش میرود که گویی اساساً هیچ ابهام یا نقطه تاریکی در موضوع وجود ندارد.
از دیگر ترفندهای تحلیل متملقانه میتوان به زبان توجیه محور اشاره داشت. در این ترفند استفاده مکرر از واژههای به ظاهر منطقی اما جهتدار مانند «ناگزیر»، «در چارچوب واقعیتهای موجود» یا «تنها راه منطقی» متداول است.
این عبارات بدون ارائه استدلال متقابلی، ذهن مخاطب را از اندیشیدن به گزینههای دیگر منحرف میکند.
انحراف روایی گزینشی یکی دیگر از ترفندهای این نوع تحلیل است که در این روش، تحلیلگر بخشهایی از واقعیت که با روایت مطلوب همسو است را برجسته و بخشهای ناسازگار را کاملاً حذف یا کوچک مینماید.
خروجی این روش، تصویری مخدوش است که اگرچه متکی بر دادههای واقعی است، اما حقیقت کامل را بازتاب نمیدهد.
پیامد تحلیلگری که نقش عوض میکند
تداوم این روند به تغییر تدریجی و خطرناک نقش اجتماعی تحلیلگر منجر میشود. تحلیلگر مستقل که باید موضع یک دیدهبان بیطرف و پرسشگر را داشته باشد، به تدریج به بلندگو یا مبلّغی تبدیل میشود که وظیفه اصلیاش توضیح و توجیه تصمیمات برای افکار عمومی است.
این تغییر نقش، اعتماد مخاطب را نه در یک ضربه، بلکه به آرامی و از پایه فرسایش میدهد.
همصدایی مشکوک، زنگ خطری برای مخاطب
یکی از نشانههای عینی این پدیده در فضای رسانهای، شباهت غیرمعمول و همزمانی روایتهای تحلیلی در رسانههای مختلف درباره یک موضوع واحد است.
وقتی چندین تحلیل با ادبیات، چارچوب و نتیجهگیریهای تقریباً یکسان عرضه میشوند، به سختی میتوان این همجهتی را تصادفی دانست.
مخاطب امروز این یکنواختی ساختار یافته را به خوبی درک میکند و واکنش طبیعیاش، بیاعتمادی و رویگردانی از رسانه های مرجع است.
راه نجات، بازگشت به اصول اولیه
بازسازی اعتبار تحلیل خبری در گرو تعهد مجدد به اصول بنیادین حرفهای است.
باید پرسشگری به جای توجیه به عنوان معیار سلامت تحلیل قرار گیرد و جسارت پرسیدن پرسشهای دشوار ایجاد شود، از طرفی ایجاد شفافیت و ذکر صادقانه جهتگیریهای ممکن یا محدودیتهای موجود در بررسی یک موضوع تحلیل را به سمت درست خود هدایت خواهد کرد.
تضمین حضور واقعی و منصفانه دیدگاههای متفاوت و متعارض در فضای تحلیل عمومی می تواند ایجاد تضارب آرا کرده و تحلیل را قوام و جلا دهد.
حمایت نهادی در راستای ایجاد بستر امن حرفهای برای تحلیلگرانی که جرات طرح پرسشهای ضروری اما دشوار را دارند می تواند جسارت را به قامت تحلیل گران برگرداند.
و سخن پایانی اینکه تحلیل خبری، زمانی عزت و تأثیر خود را حفظ میکند که جرات «پرسش از قدرت» و «واکاوی همه جانبه» را داشته باشد، اما هنگامی که این جرات از تحلیل گرفته و صرفا به ابزاری برای تکرار یک روایت تک صدا تبدیل شود، نه تنها اعتبار خود را از دست میدهد، بلکه توانایی جامعه برای شناخت واقعیت و تصمیمگیری آگاهانه را نیز به شدت تضعیف میکند.
نجات این جایگاه حیاتی، نیازمند عزمی جمعی از سوی تمام اصحاب رسانه برای احیای روحیه نقادانه و مسوولیتپذیری حرفهای است.