به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «مترسک ساعتی» نوشته جرج مندوزا به تازگی با ترجمه فرزانه منصوری توسط واحد کودک و نوجوان انتشارات امیرکبیر (کتاب های شکوفه) منتشر و راهی بازار نشر شده است.
فرزانه منصوری مترجم این کتاب، همسر نادر ابراهیمی است. او معلم دبستان بود و پس از گرفتن مدرک کارشناسی ترجمه، با پیشنهاد همسرش در کنار تدریس در مدرسه، به ترجمه برای کودکان پرداخت. ابراهیمی عناوین را انتخاب و به همسرش پیشنهاد میکرد. منصوری هم آنها را برای بچهها ترجمه میکرد. او تا پایان سال ۱۳۶۰ حدود ۱۶ کتاب را برای بچهها ترجمه کرد که با نشان سازمان همگام با کودکان و نوجوانان و سرمایه انتشارات امیرکبیر و انتشارات روزبهان منتشر شدند. «جانوران نباید لباس بپوشند» یکی از ترجمههای فرزانه منصوری بود که سال ۱۳۵۱ توسط شورای کتاب کودک به عنوان برگزیده سال معرفی شد.
منصوری برای مدتها ترجمه را کنار گذاشته بود و حالا «مترسک ساعتی» اولین ترجمه منتشرشده او پس از چند دهه اخیر محسوب میشود.
نسخه اصلی کتاب «مترسک ساعتی» سال ۱۹۷۱ منتشر شده و متن آن با تصویرگری اریک کارل برای مخاطبان بالای ۴ سال همراه است. در این کتاب که یک داستان تخیلی را در بر میگیرد، همه از مترسک ساعتی نشانی دوست یا موجودی را می خواهند و به این واسطه، خواندن ساعت به بچهها آموزش داده میشود.
در ۲ فراز از این کتاب می خوانیم:
- ساعت هفت -
پسرک بادکنک فروش، پاها برهنه بیپاپوش، موهاش پیچیده دور گوش، سلام گرمی کرد و گفت:
آقامترسک ساعتی!
تو ندیدی
سگ کوچولوی باوفا، که ول می گشت توی علف ها، سر میکشید اینجا و آنجا، کدام وری رفت؟
- دیدم دیدم خوب هم دیدم. سگ کوچولوی باوفا، که ول می گشت توی علف ها، سر میکشید اینجا و آنجا، از این طرف رفت.
(مترسک ساعتی، با یک دست ۷ را نشان داد و با دست دیگر ۱۲ را.)
- ساعت هشت -
کلاغ سیاه پُر ادا، تن بیقبا، دست بیعصا، با قارقار و سر و صدا، از آسمان آمد پایین، نشست زمین، جستی زد و پرید جلو.
آقا مترسک ساعتی!
تو ندیدی
پسرک بادکنکفروش، پاها برهنه بیپاپوش، موهاش پیچیده دور گوش، کدام وری رفت؟
- دیدم دیدم، خوب هم دیدم. پسرک بادکنک فروش، پاها برهنه بیپاپوش، موهاش پیچیده دور گوش، از این طرف رفت.
(مترسک ساعتی، با یک دست ۸ را نشان داد و با دست دیگر ۱۲ را.)
این کتاب با ۳۲ صفحه مصور، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۰۰ هزار تومان منتشر شده است.
∎