روز مادر در تقویم رسمی کشورمان یک روز است، اما برای مادران شهدای گمنام، هر روز، روزی است که نبودن فرزند را دوباره از نو تجربه میکند؛ روزی که تبریکها با طعم دلتنگی گره میخورد و لبخند تنها برای این است که دل دیگران نلرزد.
روز مادر که می رسد مغازههای شهر پر از کادو و شاخههای گل است و شبکههای اجتماعی پر از متنهای عاشقانه برای مادر؛ اما اگر سری به مزار شهدای گمنام بزنی، هستند مادرانی که سالهاست هیچکس نام فرزندشان را روی لب نیاورده و فقط روی یک سنگ، نوشتهاند «شهید گمنام»؛ همین یک کلمه، تمام شناسنامه زندگیشان شده است.
چشمانتظاری برای این مادران، یک تصویر کلیشهای نیست؛ سالهاست که هر زنگ در، هر تماس تلفن، هر خبر از تفحص شهدا، میتواند دوباره دلشان را تا مرز امید و بعد، تا عمق داغ فرو ببرد، نه آنقدر خبر قطعی که لباس عزا بپوشند، نه آنقدر نشانه روشن که جشن بازگشت بگیرند.
روز مادر که میشود همه آنانی که مادرانشان زنده است برایشان جشن میگیرند و گل و شیرینی کیک و کادو میخرند، اما هستند مادرانی که اگر راهشان به گلفروشی بیفتد، دستهگلی برمیدارند و به جای خانه، مستقیم راهی مزار میشوند؛ به دیدار فرزندی که نشانی از او ندارند، جز یک پلاک، یک تاریخ تقریبی و دنیایی از خاطرات نیمهتمام و آرزوهایی که تنها بر دل مانده.
دردِ نبودن برای مادر شهید گمنام، فقط غم دوری نیست، درد بینشانی است، درد اینکه حتی سنگ مزار، اسم کوچکش را صدا نزده که اگر رهگذری فاتحهای میخواند، نداند دعایش سهم کدام «مادر» میشود، شاید برای همین است که خیلی وقتها، مادران شهدای دیگر خودشان را مادر همه شهدای گمنام میدانند.
در روایتهای رسمی، از این مادران بهعنوان نماد صبر و استقامت یاد میشود اما پشت این عنوانهای بزرگ، شبهایی، ساعت ها، دقایق و ثانیه هایی است که اشکهای ریزان روی چادر مشکی، بیصدا فرود میآید و سپیدی موهایی است که آن را زیر روسری هایشان مخفی می کنند تا مبادا نوهها بفهمند هنوز بعد از سالها، صدای در که میخورد، قلب مادربزرگی که چشمش سال هاست خیره به در مانده تندتر از همیشه میزند.
تبریک روز مادر برای این زنان، جملهای ساده نیست، گاهی ترجمهاش این است: تبریک بابت اینکه هنوز ایستادهای باقامت خمیده و چین و چروک های صورتت با تمام سالهایی که دلت را جا گذاشتهای، این مادران کادو نمیخواهند، شاید فقط یک چیز، اینکه کسی یادش باشد که در قاب بزرگ «روز مادر»، تصویر مادران شهدای بینشان هم جا بگیرد.
مسیر رسیدن تا مزار شهید گمنام، برای خیلی از ما چند دقیقه پیادهروی است، اما برای مادری که سالهاست روی این خاک خم شده، این راه، سفر عمر است، هر قدم مرور کودکی، نوجوانی و جوانیِ پسری که آخرین تصویرش در ذهن مادر، همان لحظهای است که گفت: «زود برمیگردم».
در هیاهوی تبریکها گاهی صدای بغضآلود همین مادران است که به ما یادآوری میکند امنیت امروز، با امضای چه دستهایی پای خاک این سرزمین ثبت شده، دستهایی که حالا در آغوش خاکند و دست دیگری که هنوز لرزان، قاب عکس بینام را غبارروبی میکند.
روز مادر برای برخی، روز جبران خستگیهای یکساله است، برای مادران شهدای گمنام اما روزی برای مرور تمام سالهایی است که نتوانستند برای فرزندشان شمع تولد روشن کنند، سفره عقد بچینند یا نوهای را روی زانو بنشانند و بگویند: ببین، شبیه پدرت است.
چشمانتظاری این مادران، فقط انتظار دیدن یک پیکر نیست، انتظار شنیدن یک خبر دقیق، یک نشانه مطمئن، یک کلمه روشن که تکلیف دلشان را مشخص کند، اما سالهاست که بسیاری از این قهرمانان و اسطوره های ایستادگی با این واقعیت زندگی کردهاند که شاید تنها یقینشان، همان بیخبری طولانی باشد.
از چند روز گذشته همزمان با شب سالروز ولادت حضرت زهرا و آغاز روز زن و هفته بزرگداشت مقام و منزلت مادر که در شبکههای اجتماعی، هشتگ روز مادر داغ میشود، جا دارد کنار عکسهای کیک و گل، تصویری هم برای مادرانی گذاشته شود که شاید حتی عکسی روشن از فرزندشان ندارند؛ دلشان اما از هر آلبوم عکسی، روشنتر پر از قابهای زنده از خندهها و شیطنتهای نوجوانی او است.
گزارشهای رسمی از شهدا معمولاً با آمار و تاریخ و نام عملیات آغاز میشود؛ اما گزارش نانوشته مادران شهدای گمنام، با اولین لالایی و آخرین بدرقه شروع شده و تا امروز ادامه دارد؛ تاریخ این گزارش، در دفتر هیچ ادارهای ثبت نشده، اما در تقویم دل مادر، روز به روز علامت خورده است.
برای روز مادر، شاید بهترین تبریک به این مادران، فقط یک جمله باشد که مدیون صبر زینبی شما مادران بی نشانیم و ما فرزند بینام شما را فراموش نکردهایم، این جمله اگر از دل یک ملت گفته شود، شاید مرهم کوچکی بر زخمی باشد که سالهاست با صبر و ایمان، زیر چادرهای مشکی پنهان شده اما هرگز از یاد نرفته است.
روز مادر را به مادران بینشان اما نام آشنایی تبریک میگویم کسانی که نامشان شاید در هیچ تیتری نیاید، اما هر تپش آرام این وطن، امضای صبر و اشک پنهان آنان را بر پیشانی دارد، اگر امروز کسی در خانهشان را برای تبریک نمیزند اما یقین بدانند که دل یک ملت برایشان میتپد؛ روزتان مبارک ای قهرمانانی که از جان فرزندانتان گذشتید و آنان را هدیه دادید تا ما امروز کلمه مقدس مادر را با امنیت و آرامش صدا بزنیم.