لیما صالحرامسری در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره وضعیت تبلیغ و توزیع کتاب در کشور بیان کرد: تولید کالاهای فرهنگی و هنری، اعم از کتاب تا موسیقی و فیلم سینمایی، برای دیده شدن نیاز به ویترین دارد؛ بهعبارت دیگر اثر هنری خلق میشود تا دیده شود، نه اینکه در پستوی خانه بماند یا در کشوی میز گذاشته شود.
وی با تاکید بر اهمیت دیده شدن آثار فرهنگی و هنری، ادامه داد: مصداق انگلیسیها ضربالمثلی دارند که میگوید، اگر برای کالایی ۱۰۰ تومان خرج میکنی، ۹۰ تومان را خرج تبلیغات بکن. اما اگر این تبلیغات توام با فریب و دروغ باشد شاید در کوتاهمدت نتیجه بدهد، اما در درازمدت نتیجه عکس خواهد داد. اولین ضررش را همان عرضهکننده خواهد دید و کالایش آسیب میبیند و به اصطلاح روی دستش میماند.
صالحرامسری، با اشاره به اینکه در حوزه کتاب و کتابخوانی فرهنگسازی لازم و درست انجام نشده است، افزود: گرچه بهدلیل مشکلات اقتصادی، کتاب در سبد خانوار در درجه آخر قرار دارد، اما با این وجود، ظلم است که با جوسازی و نمایش چند سلبریتی و تشکیل صفهای کذایی و بازتاب آن در فضای مجازی بهعنوان جشن امضا، یا رونمایی از کتاب و غیره، کالایی را در اختیار مردم قرار دهیم که فاقد کیفیت واقعی باشد. چند سال پیش شاهد بودیم در تلویزیون از کتابی تبلیغ میکردند آن هم پُرتکرار، حتی برای خریدش جایزه هم گذاشته بودند.

وی ادامه داد: چنین کاری در یک رسانه ملی بعید بود. حبابی که بسیار زود ترکید و محو شد. گاهاً در شبکههای مجازی همچنین وضعیتی را میبینیم که موجب بیاعتمادی مخاطب خواهدشد. تبلیغات در نفس خود، بسیار هم خوب است و لازم، اما نه با غوغاسالاری و فریب مخاطب. اطلاعرسانی در شبکههای مجازی باید سنجیده باشد و از ظرفیتهای این فضا بهدرستی استفاده شود.
مدیر انتشارات معین، با اشاره به نزدیکی حوزه کتاب و سینما، گفت: وقتی فیلمی اکران میشود نباید تنها به فروش هفته نخست فیلم بسنده کرد؛ باید دید هفتههای دوم و سوم استقبال مردم چگونه است. باز هم تماشاگر دارد یا نه؟ در حوزه کتاب هم همین قاعده وجود دارد در مرحله اول توزیع، مخاطب به اعتبار ناشر و یا مولف کتابی را میخرد اما حرف اصلی را مرحله دوم توزیع و درخواستی که مردم دارند، میزند؛ چون اگر فیلم یا کتابی خوب باشد مردم به همدیگر معرفی میکنند.
صالحرامسری با اشاره به برخی آفتهای تبلیغ به بازار کتاب، ادامه داد: گرچه ایرانیها احساساتی هستند، اما در عین حال بسیار زیرک و هوشمنداند. در عصری زندگی میکنیم که بیشتر «حرف» میفروشند تا محتوا. متاسفانه «حرففروشی»، برای خودش نوعی کاسبی شده است و پُررونق هم هست.
∎