به گزارش گروه دانشگاه و فناوری خبرگزاری دانشجو، در دهه ۱۹۳۰ میلادی، صنعت خودروسازی آلمان عمدتاً بر تولید خودروهای گرانقیمت و لوکس متمرکز بود و مالکیت خودرو برای شهروندان عادی یک رویا محسوب میشد.
در چنین فضایی، حاکمیت سیاسی وقت به رهبری آدولف هیتلر، یک دستور کار ملی برای موتوریزه کردن تودهها تعریف کرد. این دستور کار منجر به تعریف پروژهای برای ساخت یک خودروی مردمی شد.
در ادامه، به کالبدشکافی فنی محصول این پروژه، یعنی KdF-Wagen، میپردازیم:
۱. الزامات پروژه و چشمانداز فنی
موفقیت هر پروژه مهندسی در گرو تعریف دقیق الزامات اولیه است. سفارشدهنده پروژه (دولت آلمان) مجموعهای از مشخصات فنی چالشبرانگیز و تقریباً متضاد را برای این خودرو تعیین کرد که مهندسان را وادار به تفکر خارج از چارچوبهای مرسوم نمود:
قیمت تمامشده: حداکثر ۹۹۰ رایشمارک، که معادل قیمت یک موتورسیکلت کوچک در آن زمان بود.
ظرفیت: حمل دو فرد بزرگسال و سه کودک یا چهار فرد بزرگسال.
عملکرد: دستیابی و حفظ سرعت پایدار ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت در شبکه جدید اتوبانها.
بهرهوری سوخت: مصرف سوخت حدود ۷ لیتر در هر ۱۰۰ کیلومتر.
قابلیت اطمینان: موتور باید هوا-خنک باشد تا در زمستانهای سخت آلمان دچار یخزدگی نشود و نیاز به نگهداری پیچیده نداشته باشد.
سادگی تعمیرات: قطعات باید قابل تعویض بوده و تعمیرات اساسی توسط مکانیکهای معمولی قابل انجام باشد.
این الزامات، به ویژه ترکیب قیمت پایین، عملکرد بالا و قابلیت اطمینان، استفاده از فناوریهای موجود را تقریباً غیرممکن میساخت و نیازمند نوآوری در تمام جنبههای طراحی بود.
۲. آناتومی مهندسی KdF-Wagen
فردیناند پورشه و تیمش برای پاسخ به این چالشها، مجموعهای از راهحلهای مهندسی را به کار گرفتند که در زمان خود انقلابی محسوب میشدند.
۲.۱. شاسی و پلتفرم
به جای استفاده از شاسی نردبانی سنگین و جداگانه که در اکثر خودروهای آن دوره رایج بود، پورشه یک شاسی پلتفرم را طراحی کرد. این شاسی از یک ورق فلزی پرسشده و مسطح تشکیل شده بود که یک تونل ساختاری مستحکم در مرکز آن قرار داشت.
مزایا:
استحکام و سبکی: این طراحی ضمن ارائه استحکام پیچشی فوقالعاده، وزن کلی را به شکل چشمگیری کاهش میداد.
کف صاف: ایجاد یک کف کاملاً صاف در داخل کابین، فضای پا را برای سرنشینان افزایش میداد.
تطبیقپذیری: این پلتفرم به قدری موفق بود که به ستون فقرات تولیدات آینده فولکسواگن تبدیل شد و خودروهای متنوعی مانند Kübelwagen (نظامی)، Type 2 (ون) و Karmann Ghia (اسپرت) بر روی آن ساخته شدند.
۲.۲. پیشرانه و انتقال قدرت
قلب تپنده KdF-Wagen، پیشرانه آن بود که به طور کامل در بخش عقب خودرو نصب شده بود. این تصمیم پیامدهای مثبت فراوانی داشت.
موتور باکسر (تخت) هوا-خنک:
نوع موتور: یک موتور چهار سیلندر تخت (Boxer) با حجم اولیه ۹۸۵ سیسی انتخاب شد. در این آرایش، سیلندرها به صورت افقی روبروی هم قرار دارند که باعث کاهش لرزش و ایجاد یک مرکز ثقل بسیار پایین میشود و پایداری خودرو را افزایش میدهد.
سیستم خنککننده: استفاده از سیستم هوا-خنک، نیاز به رادیاتور، پمپ آب، شلنگها و مایع خنککننده را حذف میکرد. این امر نه تنها وزن و هزینه را کاهش میداد، بلکه یک نقطه ضعف بزرگ (یخزدگی در زمستان و نشتی در تابستان) را از معادله مهندسی حذف مینمود. استفاده از آلیاژ منیزیوم در پوسته موتور نیز به کاهش وزن کمک شایانی کرد.
سادگی انتقال قدرت: با قرار گرفتن موتور و گیربکس در کنار هم بر روی محور عقب، نیاز به میلگاردان طولانی برای انتقال قدرت از جلو به عقب خودرو از بین رفت. این کار باعث کاهش بیشتر وزن، هزینه و اتلاف انرژی میشد.
افزایش کشش: وزن موتور مستقیماً روی چرخهای محرک (عقب) قرار میگرفت که کشش فوقالعادهای را در سطوح لغزنده مانند برف و گل فراهم میکرد؛ ویژگیای که بعدها به یکی از نقاط قوت افسانهای بیتل تبدیل شد.
فضای داخلی: حذف تونل میلگاردان از زیر کابین، فضای بیشتری را برای سرنشینان فراهم میکرد.
۲.۳. سیستم تعلیق
در دورانی که اکثر خودروهای اقتصادی از فنرهای شمشی خشک و ساده استفاده میکردند، KdF-Wagen از یک سیستم تعلیق کاملاً مستقل برای هر چهار چرخ بهره میبرد.
میلههای پیچشی: در این سیستم، به جای فنرهای بزرگ و سنگین، از میلههای فولادی استفاده میشد که با پیچش خود، ضربات جاده را جذب میکردند. این سیستم بسیار فشرده، سبک و بادوام بود و سواری بسیار نرمتری را نسبت به رقبای خود ارائه میداد. این انتخاب فنی برای یک خودروی مردمی، بسیار پیشرفته و جسورانه بود.
۲.۴. طراحی بدنه و آیرودینامیک:
شکل قورباغهای و منحنی KdF-Wagen صرفاً یک انتخاب زیباییشناسانه نبود، بلکه یک تصمیم مهندسی هوشمندانه بود.
کارایی آیرودینامیک: برای دستیابی به سرعت ۱۰۰ کیلومتر بر ساعت با یک موتور کوچک و کمتوان (حدود ۲۵ اسب بخار)، کاهش مقاومت هوا امری حیاتی بود. تیم پورشه با استفاده از تستهای تونل باد، بدنهای با خطوط نرم و بدون زوایای تند طراحی کرد که هوا را به راحتی از خود عبور میداد. این تمرکز بر آیرودینامیک در یک خودروی ارزانقیمت بیسابقه بود.
استحکام ساختاری: شکل گنبدی سقف و پنلهای منحنی بدنه، به طور ذاتی استحکام ساختاری بالایی داشتند و نیاز به تقویتکنندههای داخلی سنگین را کاهش میدادند.
۳. از طرح اولیه تا نماد فرهنگی: عوامل فنی ماندگاری
اگرچه تولید انبوه KdF-Wagen به دلیل وقوع جنگ جهانی دوم هرگز برای مردم عادی محقق نشد، اما اصول مهندسی آن به قدری قدرتمند بود که پس از جنگ، سنگ بنای فولکسواگن بیتل شد. دلایل فنی تبدیل شدن این طرح به یک خاطره جهانی عبارتند از:
قابلیت اطمینان مطلق: سادگی مکانیکی، نبود سیستم خنککننده مایع و استحکام قطعات، خودرویی را به وجود آورد که به ندرت خراب میشد. این ویژگی در دوران بازسازی پس از جنگ که منابع محدود بود، یک مزیت حیاتی به شمار میرفت.
اقتصاد در مالکیت: مصرف سوخت پایین، هزینه اندک قطعات یدکی و سهولت تعمیرات (حتی توسط خود مالک)، آن را به گزینهای ایدهآل برای طبقه متوسط، دانشجویان و خانوادههای جوان در سراسر جهان تبدیل کرد.
طراحی منحصر به فرد و فراتر از زمان: در حالی که سایر خودروسازان هر چند سال یکبار طراحی محصولات خود را به کلی تغییر میدادند، شکل بیتل برای دههها تقریباً ثابت ماند. این ثبات، آن را از یک کالای مصرفی تاریخمصرفدار به یک شخصیت دوستداشتنی و یک نماد کلاسیک تبدیل کرد.
کارایی غیرمنتظره: کشش عالی در برف، توانایی عبور از مسیرهای ناهموار به لطف سیستم تعلیق مستقل و فاصله مناسب از زمین، و دوام بالا، تصویری از یک خودروی کوچک اما جانسخت را در ذهن مردم حک کرد.
KdF-Wagen محصول یک دستور کار سیاسی مشخص بود، اما ماندگاری و موفقیت جهانی آن ریشه در نبوغ مهندسی تیم طراح آن داشت. فردیناند پورشه با ترکیب نوآوریهایی چون شاسی پلتفرم، موتور باکسر هوا-خنک در عقب، سیستم تعلیق تورشن بار و طراحی آیرودینامیک، فرمولی را ابداع کرد که تعادلی بینظیر میان هزینه، عملکرد، دوام و سادگی برقرار میکرد.
این خودرو از نظر فنی آنقدر درست و کامل طراحی شده بود که توانست از بستر تاریخی تولد خود فراتر رفته و به یکی از محبوبترین و تأثیرگذارترین خودروهای تاریخ بشر تبدیل شود؛ یک میراث مهندسی که نشان میدهد چگونه طراحی هوشمندانه میتواند نیازهای اساسی انسان برای حمل و نقل قابل اعتماد و مقرونبهصرفه را برآورده سازد