شناسهٔ خبر: 76234229 - سرویس فرهنگی
نسخه قابل چاپ منبع: خبرآنلاین | لینک خبر

روزنوشت ۲۰ آذر ۱۲۴۹

خاطرات ناصرالدین‌شاه: چاپار طهران آمده بود،. می‌گفت همه‌جا در راه باران آمده است، بسیار ذوق کردم

یک جعبه جواهری که از خزانه حضرت درآمده بود، پاشای بغداد، وزیر خارجه، مشیرالدوله آمدند حضور آورده باز کردند، تماشا کردم؛ خیلی اسباب جواهر نفیسه داشت، اغلب از نادرشاه افشار بود که بعد از فتح هندوستان فرستاده بود...

صاحب‌خبر -

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ناصرالدین‌شاه قاجار در خاطرات روز یکشنبه ۱۷ رمضان ۱۲۸۷ (۲۰ آذر ۱۲۴۹) نوشت: امروز در منزل بودیم. صبح هوا ابری بود، خوب هوایی بود. آب دریا موج غریبی داشت. بعد از ناهار باد تند آمد، باران هم آمد، رعد و برقی شد، هوا سرد شد. باد همه تجیرها را انداخت، چادرها را انداخت، اما حرم کلا به مسجد کوفه رفته بودند.

محقق امروز دیده شد، با خانلرخان افشار با هم از راه آب آمده بودند. چون خانلرخان در قبایل اعراب سمت ذی‌الکفل و غیره آشنا و دوست داشته است، چند شبی در چادرهای اعراب مهمان شده‌اند. حاجی میرزا علی مقدس ناخوش است، میرزا ابوالفضل کاشی را فرستاده بودم او را ببیند، می‌گفت ابتدای استسقای ذِقی [۱] است، اگر معالجه نکند خطر دارد، باید شراب بخورد. میرزا علی‌خان، محمدعلی‌خان، محصل شدند [۲] بروند پیش حاجی و او را معالجه کنند، رفته بودند عصری آمدند؛ حاجی را راضی به معالجه کرده بودند و حتی به خوردن کونیاک که ازجمله مسکرات سخت است، ان‌شاءالله معالجه می‌شود.

خلاصه افشاربیک را در منزل گذاشتم، چادرهای حرم را که آب دریا گرفته بود بِکَند عقب‌تر بزند. بعد سوار کالسکه شده رفتم زیارت. چاپار طهران آمده بود، کاغذهای آن‌ها را خواندم. می‌گفت همه‌جا در راه باران آمده است، بسیار ذوق کردم. خلاصه باران زمین‌ها را تَر کرد، گردوخاکی الحمدلله امروز نبود.

رفتیم زیارت نماز کردم. بعد از آداب زیارت، رفتم سر قبر آقامحمدخان، یک جعبه جواهری که از خزانه حضرت درآمده بود، پاشای بغداد، وزیر خارجه، مشیرالدوله آمدند حضور آورده باز کردند، تماشا کردم؛ خیلی اسباب جواهر نفیسه داشت، اغلب از نادرشاه افشار بود که بعد از فتح هندوستان فرستاده بود، ازجمله دو الماس بزرگ بود: یکی پیکانی، [۳] دیگر تراش هندی روآینه، زیرتراش کوچک کلفت؛ بسیار الماس‌های خوبی بودند، پُرقیمت، البته دو الماس پنجاه هزار تومان ارزش داشت. زمردهای خوب، یاقوت کبود خوب، لعل خوب، یاقوت، خیلی چیزهای خوبی بود.

بعد از تماشا، از در بازار که روز اول آمده بودم سوار شده، از توی وادی‌السلام رفته سوار کالسکه شدم. باز از دم دروازه کوچکی رو به دریا، به‌تندی زیاد رانده رفتیم منزل. کاهو خوردم. عرفانچی بود، روزنامه خواند. میرزا علی‌خان و غیره بودند. حرم یک ساعت از شب رفته از مسجد کوفه برگشتند.

خلاصه شب را خوابیدیم. اصفهانی بزرگه...

پی‌نوشت

۱- استسقای زِقی: بیماری باشد که شکم بیاماسد و ناف بیرون جهد و چون بیمار حرکت کند، آواز غلغل آب شنیده شود. (دهخدا)

۲- محصل شدن: محصل بودن و محصل گذاشتن، یعنی کسی یا کسانی را به عنوان مامور و مراقب بالای سر شخص یا کاری گماشتن، به قصد آن‌که آن عمل یا وظیفه به‌سرعت و در سر موعد اتمام پذیرد.

۳- پیکانی: نوعی از لعل و یاقوت و الماس، و بعضی فیروزه نوشته‌اند. (دهخدا)

منبع: منبع: روزنامه خاطرات ناصرالدین‌شاه قاجار از ربیع‌الاول ۱۲۸۷ تا شوال ۱۲۸۸ ق به انضمام سفرنامه کربلا و نجف، به کوشش مجید عبدامین، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۸، صص ۲۰۱-۲۰۰.

۲۵۹