شناخت شخصیت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها اغلب در هالهای از توصیفات زمینی و فضائل اخلاقی محدود مانده است. این در حالی است که درک ابعاد وجودی ایشان، بدون ورود به ساحت ملکوتی و جایگاه تکوینی آن حضرت، ناقص و ناکارآمد خواهد بود. شخصیت ایشان نه تنها به عنوان یک الگوی متعالی برای زن و مادر، بلکه به مثابه محور اتصال عالم مُلک و ملکوت و مدافع حریم ولایت، نیازمند بازخوانی عمیق و معرفتمحور است. این نگاه ژرف، کلید فهم رسالت تاریخی آن حضرت در یکی از حساسترین مقاطع تاریخ اسلام و درک چرایی فداکاری بیبدیل ایشان است.

قصور در شناخت حقیقت ملکوتی فاطمه زهرا سلام الله علیها
در شناخت مقام صدیقه طاهره سلام الله علیها، گاهی نکاتی مطرح میشود که نشان از قصور و کوتاهی ما در انجام وظیفه دارد. بهویژه نهادهای دینی و حوزههای علمیه که این مسئولیت خطیر بر دوش آنهاست، باید به سبب نشناختن حقیقت وجودی آن حضرت، از محضر بانوی دو عالم پوزش بطلبند. اساساً، فهم رفتارهای نمونه و بیبدیل ایشان در زندگی مُلکی و زمینی، بدون ادراک حیات ملکوتی آن حضرت ممکن نیست. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، عالم مُلک و ملکوت را به یکدیگر پیوند زدند و درک این حقیقت، مستلزم زانو زدن در محضر ایشان و کسب معرفت به قدر سعه وجودی هر فرد است.
حقیقت باطنی فاطمه؛ قرآن ناطق و لیلة القدر
اساساً خلقت عالم برای عبودیت و بندگی مطلق است و انسانهایی که در رأس این قله قرار دارند، انسانهای کامل هستند. حضرت فاطمه سلام الله علیها یک انسان کامل است؛ لذا حقیقت و باطن وجود ایشان، از جنس حقیقت و باطن قرآن کریم است. همانگونه که امیرالمؤمنین علیه السلام میفرمایند: «أَنَا الْقُرْآنُ النَّاطِقُ»؛ «من قرآن ناطق هستم». اهل بیت علیهم السلام حقیقت قرآن هستند و همانطور که قرآن ظاهری دارد و باطنی، و در برخی روایات برای باطن آن تا هفتاد بطن ذکر شده است، وجود مقدس ایشان نیز چنین است. رسیدن به عمق قرآن کریم چگونه میسر است؟ تنها کسی میتواند به عمق آن دست یابد که به طهارت نفس رسیده باشد. این امر، طهارت باطنی میخواهد، چنانکه خداوند فرمود: «لَا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» (سوره واقعه، آیه ۷۹)؛ «جز پاکان نمیتوانند به آن دست زنند». لذا ادراک حقیقت وجود فاطمه سلام الله علیها که قرآن ناطق و حقیقت قرآن است، همچون ادراک شب قدر است. در کلام نورانی امام صادق علیه السلام آمده است: «مَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَکَ لَیْلَةَ الْقَدْرِ» (تفسیر فرات کوفی، ص ۵۸۱)؛ «هر کس فاطمه را آنچنانکه حق معرفت اوست، بشناسد، شب قدر را درک کرده است». این سخن بسیار عجیبی است و ساده نیست. ادراک شب قدر، معرفت میخواهد و هر کس به اندازه ظرفیت وجودی خود از آن بهرهمند میشود. انسان باید از اوهام، خیالات، تاریکیهای نفسانی و «منیت» و «من بودن» بیرون آید و به نورانیت باطنی در عمل دست یابد. آنگاه که به عالم ملکوت راه یافت، حیات مُلکی او نیز نمونه میشود؛ در شوهرداری، تربیت فرزند، احترام به پدر، و رسیدگی به دیگران بینظیر میگردد. ایثار و فداکاری ایشان تا آنجاست که در شب عروسی، لباس خود را به فقیری میبخشد. اینها جلوههای عادی زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها است؛ من میخواهم بگویم مقام ایشان فراتر از اینهاست. وقتی آن مقام ملکوتی حاصل شود، این مقامات مُلکی به بهترین وجه در یک انسان کامل مشاهده میشود.
تکوین وجود فاطمه پس از معراج نبوی
تحقق وجود زهرای مرضیه سلام الله علیها در کمال طهارت و در اوج مقام معنوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم صورت پذیرفته است. برای فهم این قضیه مثالی میزنم. افراد معمولی اگر بخواهند در زندگی موفق شوند، باید در محیطی سالم رشد کنند، از تولد تا پس از آن در جایگاه مناسبی قرار گیرند و از تربیت پدر و مادری آگاه بهرهمند شوند. اینها همه شرط است. اما این قاعده برای افراد عادی است. وقتی با همین نگاه به زندگی حضرت فاطمه سلام الله علیها مینگریم، در معارف دینی ما، نحوه تحقق وجود صدیقه اطهر سلام الله علیها به گونهای دیگر تبیین شده است. بر اساس مصادر شیعی، این امر پس از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رخ داده است، در حالی که اهل سنت آن را قبل از بعثت میدانند. ما چرا بر پس از بعثت بودن تأکید داریم؟ زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پس از رسالت، در اوج ارتباط با عالم ملکوت و فرشته وحی قرار گرفتند. این تکوین وجودی، پس از سیر معراج حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم اتفاق افتاد. قرآن کریم مقام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در معراج را اینگونه توصیف میکند: «ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی» (سوره نجم، آیات ۸-۹)؛ «سپس نزدیک و نزدیکتر شد، تا آنکه فاصله میان او [و پروردگارش] به اندازه دو کمان یا کمتر بود». پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مقامی از قرب الهی رسیدند که قرآن با یک مثال، کوتاهترین فاصله ممکن را بیان میکند. پس از این نهایتِ سیر و سلوک، خداوند آنچه را وحیکردنی بود، به ایشان القا فرمود. سپس قرآن میافزاید: «مَا کَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَی» (سوره نجم، آیه ۱۱)؛ «قلب [پاک] او در آنچه دید، هرگز دروغ نگفت». «فؤاد» به معنای معدن مشاهده و رؤیت است؛ یعنی زمانی که هم چشم دل و هم چشم سر، حقیقتی را مشاهده کنند. این مقدمهای بود برای درک آنکه وجود مطهر صدیقه طاهره سلام الله علیها پس از این رؤیتهای معنوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و رسیدن ایشان به حقایق هستی در نهایت قرب الهی، تحقق یافته است.
ادراک نور فاطمی؛ مقامی ورای عقول بشری
حضرت زهرا سلام الله علیها خود در این باره میفرمایند: «خَلَقَ نُورِی وَ کانَ یُسَبِّحُ اللهَ جَلَّ جَلالُهُ...»؛ «خداوند نور مرا خلق کرد و آن نور، خداوند را تسبیح میگفت...». ایشان در ادامه میفرمایند که این نور در درختی از درختان بهشت به ودیعه گذاشته شد و هنگامی که پدرم در معراج وارد بهشت شد، خداوند به او وحی فرمود که از میوه آن درخت تناول کند. این نور بهشتی در صُلب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفت. جان کلام اینجاست که به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم امر شد: «اِقتطف مِنَ الشجرة» یعنی این ثمره را «دریاب». این نشان میدهد که حتی برای شخص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نیز ادراک و یافتن حقیقت وجود فاطمه سلام الله علیها یک توصیه الهی بوده است. مقام را ببینید! مگر این مقامی است که کسی بتواند با عقل خود در مورد آن اظهار نظر کند؟ وقتی این حقایق را میشنویم، باید جان دهیم و قالب تهی کنیم. وجود زهرا سلام الله علیها مقامی بسیار بلند است. نام «زهرا» نیز به این دلیل بر ایشان نهاده شد که نور وجودشان برای ولی خدا، امیرالمؤمنین علیه السلام، نیز پرتوافشانی میکرد. این نگاه بسیار نازلی است که کسی تصور کند این نور از قبیل جلوهگری یک زن برای مرد است؛ خیر، این تجلی از سنخ جلوه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم برای امیرالمؤمنین علیه السلام است. این نور در سه وقت از اوقات نماز(صبح، ظهر، و مغرب و عشاء) برای امیرالمؤمنین علیه السلام روشنگری داشت. حتی گروهی در مدینه این نور را از دور ادراک میکردند و با تعجب نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده و پرسیدند: «این چه نوری است؟» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آنان را به خانه فاطمه سلام الله علیها ارجاع دادند. این خانه، خانهای مقدس است و به همین دلیل است که ما از توهین به حریم آن میسوزیم. این نور را باید در خانه فاطمه سلام الله علیها جستجو کرد و امروز نیز برای حل تمام معضلات و مشکلاتمان باید به این خانه نورانی مراجعه کنیم.
فاطمه سلام الله علیها؛ ولی خدا و مدافع حریم امامت
مقام ملکوتی حضرت زهرا سلام الله علیها از حیطه عقول ما خارج است. هرگاه ایشان بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد میشدند، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تمامقد به استقبالشان میرفتند و دست ایشان را میبوسیدند. متأسفانه به دلیل نگاه سطحی و فهم نادرست، قضاوتها و برداشتهای بسیار غلطی از زندگی پربرکت این بانوی دو عالم صورت میگیرد. ایشان «ولی خدا» هستند. امام باقر علیه السلام فرمودند: «ولایت ما بر مردم است و ولایت فاطمه بر همه ما ائمه است». اجازه دهید به یکی از شبهات پاسخ دهم. گاهی مطرح میشود که چگونه ممکن است با وجود امیرالمؤمنین علیه السلام، مرد میدان جنگ و بازوی توانای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت فاطمه سلام الله علیها خود به میدان نبرد با منحرفین وارد شود، تا آنجا که خانهاش مورد هجوم قرار گیرد، جسمش صدمه ببیند و این حوادث منجر به شهادتش گردد؟ در پاسخ سریع میگوییم: چرا صدیقه طاهره سلام الله علیها نیاید؟ ما از تاریخ میپرسیم چرا ایشان آمدند؟ خداوند برای هر کاری، لوازم آن را فراهم میکند. باید دید شرایط برای امیرالمؤمنین علیه السلام چگونه رقم خورد که ضرورت مبارزه برای حضرت زهرا سلام الله علیها شکل گرفت. حضرت سیدالشهداء علیه السلام نیز با آوردن خانواده و زنان و کودکان به کربلا، کاری مشابه انجام دادند. در آن زمان نیز افراد شاخصی همچون عبدالله بن زبیر، عبدالله بن عباس و محمد بن حنفیه، امام علیه السلام را از این کار نهی میکردند، اما آنان از حقیقت و درک بیمنتهای امام حسین علیه السلام غافل بودند. مقایسه این ذوات مقدسه با افراد معمولی در برنامههای اجتماعی و سیاسی، کاری بسیار خطاست. وقتی به امام حسین علیه السلام گفتند این سفر پرخطر است و زنان را نبر، و حتی آیه «وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ»(سوره بقره، آیه ۱۹۵) را خواندند، حضرت فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا» (اللهوف، ص ۶۹)؛ «خداوند خواسته است که آنان را اسیر ببیند». تاریخ گواهی میدهد که کربلای بدون زینب سلام الله علیها، کربلای بدون حسین علیه السلام است. در واقع ولی الهی است که در این موارد توان یاری ولی الهی دیگر را دارد.
نقشه قتل وصی و رسالت تاریخی صدیقه طاهره سلام الله علیها
در مورد حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها، موضوع ابعاد پیچیدهتری دارد. جنس فداکاری ایشان از قبیل دفاع یک زن از شوهرش نیست، گرچه آن هم امری طبیعی است ؛ به هر حال این قیاس معالفارق و کاملاً اشتباه است. جنس کار حضرت زهرا سلام الله علیها از قبیل همان رسالت حضرت زینب سلام الله علیها برای امام حسین علیه السلام است. برای درک بهتر جایگاه اقدام فاطمه زهرا سلام الله علیها، باید به یک واقعه تاریخی دیگر رجوع کنیم. در دوران جاهلیت، کفار قریش تصمیم گرفتند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در بسترش به قتل برسانند. خداوند از طریق وحی، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را از این توطئه آگاه ساخت: «وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ وَیَمْکُرُونَ وَیَمْکُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَیْرُ الْمَاکِرِینَ» (سوره انفال، آیه ۳۰). کلید برونرفت از این مشکل، وجود امیرالمؤمنین علیه السلام بود که در شب «لیلة المبیت» در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خوابید. این خطرپذیری تنها از عهده علی علیه السلام برمیآمد و قرآن در شأن ایشان فرمود: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ» (سوره بقره، آیه ۲۰۷). حال، ده سال بعد، شرایطی مشابه برای خود امیرالمؤمنین علیه السلام پیش آمد. پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، جریان سقیفه با هدف خارج کردن امیرالمؤمنین علیه السلام از وصایت و جانشینی شکل گرفت. هدف اصلی، از میان بردن علی علیه السلام بود. قرائن و شواهد محکمی وجود دارد که نقشه قتل امیرالمؤمنین علیه السلام در صورت عدم بیعت، یک طراحی از پیش تعیینشده بود. در کتاب احتجاج طبرسی آمده و میتوان تفصیلا به آن مراجعه کرد که پس از جمعآوری قرآن توسط امیرالمؤمنین علیه السلام و عرضه آن که امر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود، ماجراهایی پیش آمد. حیلهای اندیشیدند تا به دست خالد بن ولید آن حضرت را به قتل برسانند که موفق نشدند. موارد دیگری از قتل و ترورهای سیاسی مشابه در این دوران نقل شده است.
فاطمه زهرا سلام الله علیها؛ سپهسالار دفاع از حریم ولایت
هدف اصلی جریان هجوم به خانه حضرت زهرا سلام الله علیها، بیعت گرفتن از امیرالمؤمنین علیه السلام و در صورت مقاومت، به قتل رساندن ایشان بود. این یک انحراف و تحریف بزرگ در دین پس از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. به صلاح جامعه نوپای مسلمان نبود که علی علیه السلام در آن شرایط وارد درگیری مستقیم شود. اینجا بود که حضرت فاطمه سلام الله علیها با فداکاری خود، مانع از تحقق هدف آنها شد. ایشان به چند دلیل پشت در آمدند: اولاً، صدای ایشان و حتی راه رفتنشان شبیه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود و امید میرفت که مهاجمان با یادآوری پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حیا کنند و بازگردند. ثانیاً، میخواستند به همگان بفهمانند که اینجا خانه کیست؛ خانه فاطمه سلام الله علیها که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بارها در عظمتش فرموده بود: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی، فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَمَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَی اللَّهَ» (صحیح بخاری، ج ۵، ص ۲۶). دفاع حضرت زهرا سلام الله علیها در این جریان، دقیقاً از جنس دفاع علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در لیلة المبیت است. اگر علی علیه السلام نبود، همکفوی برای زهرا سلام الله علیها نبود و در اینجا نیز زهرا سلام الله علیها برای علی علیه السلام همکفو است. زهرا سلام الله علیها در کنار علی علیه السلام، یک «ولی خدا» است. خداوند گویی فاطمه سلام الله علیها را برای حفظ علی علیه السلام آفرید. در آن صحنه، زهرا سلام الله علیها سپهسالار دفاع از علی علیه السلام است. چرا علی علیه السلام در خانه ماند؟ زیرا توطئه قتل ایشان در جریان بود و حضرت فاطمه سلام الله علیها با سپر قرار دادن خود، جلوی این توطئه را گرفت. اگر زهرا سلام الله علیها ورود پیدا نمیکرد، حقایق عالم دگرگون میشد، زیرا آنها هم در صدد تحریف اسلام و هم قتل ولی خدا بودند.
کوثر؛ عطیهای الهی برای تداوم رسالت
میدان دفاع، از آنِ حضرت زهرا سلام الله علیها بود، زیرا او مقام «ولی اللهی» دارد. خداوند در سوره کوثر به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میفرماید: «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ» (سوره کوثر، آیه ۱). ما به تو کوثر را «عطا» کردیم. این «عطا» با «ایتاء» که در مورد سایر انبیا به کار رفته، متفاوت است. مثلاً میفرماید: «وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا» (سوره اسراء، آیه ۵۵) یا از زبان حضرت عیسی علیه السلام میفرماید: «آتَانِیَ الْکِتَابَ وَجَعَلَنِی نَبِیًّا» (سوره مریم، آیه ۳۰). مقام «ایتاء» برای پیامبران دیگر اتفاق افتاده است، اما «اعطاء» یک بخشش بیبدیل و منحصربهفرد است. این دُرّ گرانبها از عالم ملکوت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عطا شد و لذا ایشان «حوراء انسیه» نام گرفت؛ یعنی وجودی معنوی که همه کرامتها در او جمع است و در لباس انسان ظاهر شده است. به همین دلیل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دست او را میبوسید، سینه او را میبویید و هرگاه مشتاق بهشت میشد، میفرمود: «من بوی بهشت را از فاطمه استشمام میکنم». بارها فرمودند: «فداها ابوها»؛ «پدرش فدایش شود». این یعنی مقام ولایت زهرای مرضیه سلام الله علیها از همه انبیا بالاتر است. حمله به خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها، بشریت را به انحطاط کشاند. نباید پرسید چرا فاطمه سلام الله علیها دفاع کرد؛ بلکه باید پرسید چرا رفتار مردم با آن حضرت، چنین هزینه سنگینی برای بشریت به بار آورد؟ آنان وجهالله و نورالله را سیلی زدند.
فلسفه سیاسی گریه و تمایز حق از باطل
برخی میگویند شهادت چیست و چرا از این صدمات سخن میگویید. یک زن جوان هجده ساله چرا باید از دنیا برود؟ چه صدمهای بر او وارد شده بود؟ میگویند برای این امور گریه نکنید. امام راحل رحمة الله علیه تعبیری داشتند که میفرمودند: «گریههای ما برای اهل بیت علیهم السلام، گریه سیاسی است». امام صادق علیه السلام مجالس روضه برپا میکردند و شعرا را جمع مینمودند. امام باقر علیه السلام در مِنا که تعرض کمتر بود، مردم را جمع میکرد و ذکر مصیبت مینمود. این مجالس به ما آموخته است که حق را از باطل تشخیص دهیم. گریه، یک حربه سیاسی برای تمایز جایگاه ظالم از مظلوم است. امام سجاد علیه السلام بیش از سی سال برای سیدالشهداء علیه السلام گریه کردند. گریه ما برای مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها برای این است که بفهمیم چه کسی ظالم و چه کسی مظلوم بوده است. روح مبارزه، مقاومت و ایستادگی که در آموزه های اهل بیت علیهم السلام دیده میشود و اکنون میان اهل سنت نیز جریان پیدا کرده، از مکتب فاطمه زهرا سلام الله علیها و سیدالشهداء علیه السلام نشأت گرفته است. امسال در همایشی بینالمللی در دوحه که مجمع جهانی فقه اسلامی دعوت کرده بود، در حالی که همه از حقوق زنان و اطفال سخن میگفتند، اینجانب مطرح کردم ما اینجا برای دفاع از حقوق اطفال جمع شدهایم، اما ببینید در غزه بر سر کودکان مسلمان چه میآورند و البته بحمد الله در قطعنامه و قرارات پایانی این مطلب در دفاع از این مظلومان تصویب شد. تشخیص حق از باطل را ائمه علیهم السلام به ما آموختهاند. کسانی که میپرسند چرا فاطمه سلام الله علیها پشت در آمد، آیا مقام ایشان را درک کردهاند؟ اینها حقایقی است که موجب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها شد. امام کاظم علیه السلام در روایتی صحیح که مرحوم محمدتقی مجلسی در روضة المتقین نقل کرده و بزرگانی چون آیتالله العظمی خویی آن را معتبر دانستهاند، فرمودند: «إِنَّ فَاطِمَةَ صِدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ» (کافی، ج ۱، ص ۴۵۸)؛ «همانا فاطمه، صدیقه و شهیده است».
وظیفه امروز ما در تبیین مکتب فاطمی
شناخت این وجود نورانی، روح مبارزه، تشخیص حق از باطل و تمایز ظالم از مظلوم را برای بشریت به ارمغان میآورد و موجب رشد و ارتقای جوامع بشری میشود. ما در معرفی این شخصیت بزرگ کوتاهی کردهایم و باید به پیشگاه خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم عذرخواهی کنیم. خانمهای عزیز، اگر صدیقه طاهره سلام الله علیها دین ماست، باید محکم به میدان بیاییم و معارف او را به درستی، با فهم و علم کافی در جامعه اسلامی منتشر کنیم. اگر صدیقه طاهره سلام الله علیها دین ماست، سرمایه ما محبت زهراست و ما دین خود را به دنیا نمیدهیم. گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا / یک ذره از محبت زهرا نمیدهم. حوزههای علمیه وظیفه تبیین دارند. اجازه دهید سخنم را با دو بیت شعر از عارف بزرگ، مرحوم آیتالله العظمی محمدحسین اصفهانی (معروف به کمپانی) به پایان برسانم:
«فانها قطب رحی الوجود / فی قوسی النزول و الصعود»
(به درستی که ایشان محور و قطب آسیاب وجود است در قوس نزول و صعود. یعنی همهٔ عالم وجود به گرد حقیقت ایشان است.)
«و لیس فی محیط تلک الدائره / مدارها الاعظم الا الطاهره»
(و نیست در محیط دایره وجود مداری عظیمتر از حضرت صدیقه طاهره)