جوان آنلاین: دکتر سمیه حاجیاسماعیلی، عضو هیئتعلمی پژوهشکده زن و خانواده و رئیس انجمن علمی زن و خانواده در گفتوگو با «جوان» از نقش مادران ایرانی در پرورش فرزندانی مقاوم، صبور و مسئولیتپذیر میگوید: مادران ایرانی معمولاً سختیها را با نوعی روایتگری معنادار توضیح میدهند؛ مثلاً اینکه «این دوران هم میگذرد» یا «قبلاً هم شرایط مشابهی را پشت سر گذاشتهایم». این معنابخشی به تجربههای سخت، به کودک نشان میدهد بحران پایان نیست، مرحلهای گذراست. این شیوه، یکی از بنیادیترین عوامل شکلگیری تابآوری در فرهنگ ایرانی است.
متن گفتوگو به شرح زیر است.
به نظر شما مهمترین مهارتهای تابآوری که یک مادر میتواند به فرزندانش منتقل کند چیست و این مهارتها در عمل چگونه و در چه موقعیتهایی آموخته میشود؟
به نظر من مهمترین مهارتهای تابآوری که یک مادر میتواند به فرزندش منتقل کند، درواقع از تجربه زیسته مادر و شیوه مواجهه او با مسائل روزمره ناشی میشود نه توصیه مستقیم. یکی از اصلیترین این مهارتها، حل مسئله و انتخاب راهحل واقعبینانه است. تابآوری یعنی توانایی تبدیل بحران به یک مسئله قابل حل و مادر زمانی میتواند این مهارت را منتقل کند که راهحلها را مرحلهبهمرحله مرور کند، کودک را در این فرایند مشارکت بدهد و خودش در چرخه نگرانی و سردرگمی گرفتار نشود. این یادگیری در موقعیتهای مختلفی شکل میگیرد؛ مثلاً وقتی کودک در مدرسه مشکلی دارد با دوستانش دچار اختلاف میشود یا خانواده با چالشهای مالی روبهروست. بعد مهم دیگری از تابآوری، داشتن چشمانداز مثبت و معنادار از زندگی است. مادران با روایت تجربههای سختی که پشت سر گذاشته و توضیح اینکه چگونه از آن مراحل دشوار عبور کردهاند، این نگاه را در کودک شکل میدهند. آنها از خلال این روایتها به بچهها امید میدهند، به توکل در سختیها اشاره میکنند و نشان میدهند که چگونه همین چالشها موجب رشد و پیشرفت انسان میشود. این مهارت معمولاً زمانی بروز پیدا میکند که کودک در موقعیتهای ناکامی مثل شکست در امتحان یا تجربه نارضایتی قرار میگیرد.
از منظر جامعهشناختی نیز یکی از ستونهای تابآوری، سرمایه اجتماعی است. مادرانی که در زندگی از خانواده، دوستان، خویشاوندان یا نهادهای محلی کمک میگیرند و این کمک را برای کودک ارزشمند جلوه میدهند، درواقع به او یاد میدهند که تابآوری به معنای تنها جنگیدن با مشکلات نیست. این الگو نیز در موقعیتهایی مانند بحرانهای خانوادگی، فشارهای کاری یا بیماری اعضای خانواده آموخته میشود. در مجموع، تابآوری چیزی نیست که با یک کلاس آموزشی منتقل شود، بلکه یک سبک زندگی است. کودکان بیشتر از آنکه آموزش ببینند، نگاه میکنند و یاد میگیرند. بنابراین مادر با شیوه حل مسئله، امیدآفرینی، پشتکار و بهرهگیری از شبکه حمایتی خود، به الگویی زنده تبدیل میشود که کودک آن را مشاهده میکند و درونی میسازد.
مادران ایرانی در سختترین شرایط، صبر و مدیریت بحران را از خود نشان دادهاند. این روحیه چگونه از رفتار روزمره مادر به فرزند منتقل میشود؟
بخش مهمی از سرمایه فرهنگی جامعه ایرانی نه از طریق نصیحت، بلکه از طریق الگوهای رفتاری مادران منتقل میشود. کودکان رفتار را بسیار عمیقتر از گفتار ثبت میکنند. وقتی مادر در برابر فشارهای کاری، مشکلات اقتصادی یا اختلافات خانوادگی آرام، منطقی و منظم رفتار میکند، کودک این الگوی ایستادگی و مدیریت بحران را در ذهن خود نهادینه میکند. مادران ایرانی معمولاً سختیها را با نوعی روایتگری معنادار توضیح میدهند؛ مثلاً اینکه «این دوران هم میگذرد» یا «قبلاً هم شرایط مشابهی را پشت سر گذاشتهایم». این معنابخشی به تجربههای سخت به کودک نشان میدهد بحران پایان نیست، مرحلهای گذراست. این شیوه، یکی از بنیادیترین عوامل شکلگیری تابآوری در فرهنگ ایرانی است. ویژگی مهم دیگر، حفظ نظم روزمره در دل شرایط بحرانی است؛ رسیدگی به امور خانه، غذا، درس بچهها و روابط عاطفی به کودک میآموزد که بحران به معنای توقف زندگی نیست و میتوان بخشی از ثبات را حفظ کرد. همچنین مادران ایرانی معمولاً حرمت بزرگترها و پیوندهای خویشاوندی را حتی در تنگناها حفظ میکنند. این رفتارها سرمایه اجتماعی و شبکه حمایتی خانواده را تقویت میکند و کودک میآموزد در بحرانها، روابط انسانی میتواند یک منبع قدرت باشد.
در بسیاری از خانوادههای حتی محروم، مادران تلاش میکنند شادیهای کوچک خلق کنند؛ جشنهای ساده یا غذایی معمولی، اما با حالوهوای شاد. این پیام را منتقل میکند که سختی پایان شادی و امید نیست. چنین رفتارهایی زیرساخت روانی تابآوری نسلهای بعد را شکل میدهد. در مجموع، صبر و مدیریت بحران در فرهنگ ایرانی «آموزش داده نمیشود»، بلکه بخشی از زیست خانوادههاست؛ مادران با نحوه مواجهه عملی خود با زندگی این توانمندی را به فرزندان منتقل میکنند و از همین رو تابآوری نسلهای ایرانی بیشتر میراث فرهنگی خانوادگی است.
در تربیت فرزند، چگونه میتوان تعادل میان حمایت عاطفی مادر و فرصت دادن به کودک برای تجربه سختی و ناکامی را حفظ کرد تا تابآوری واقعی شکل گیرد؟
تعادل میان حمایت عاطفی و فرصت تجربه سختی، یکی از حساسترین بخشهای تربیت است. کودک باید هم احساس امنیت عاطفی داشته باشد و هم فرصت مواجهه با چالشها پیدا کند. نقش مادر در این میان بسیار کلیدی است. حمایت واقعی به معنای حضور کنار کودک و شنیدن احساسات اوست، نه حل فوری مشکلاتش. وقتی مادر فقط از او حمایت میکند بدون دخالت در حل مسئله، کودک میآموزد که تنها نیست و در عین حال خودش قادر به یافتن راهحل است. تابآوری کودک با تجربه ناکامیهای کوچک شکل میگیرد؛ مانند گرفتن نمره پایین، باختن در مسابقه یا دعوای ساده با دوستان. مداخله فوری مادر برای رفع این ناکامیها، مسیر رشد تابآوری را مسدود میکند. در عوض، اگر مادر فرصت تحلیل و یادگیری بدهد، کودک میآموزد که از سختیها فرار نکند و مسئولیت حل مسائل را به عهده گیرد.
حمایت بیش از حد به اندازه بیتوجهی میتواند آسیبزا باشد. پرسیدن سؤالاتی مانند «به نظرت بهترین کار الان چیست؟» یا «خودت چه راهحلی داری؟» به کودک کمک میکند تا حس مالکیت مسئله را داشته باشد و مهارت تصمیمگیری و مسئولیتپذیری تمرین شود. اجازه دادن به کودک که انتخاب کند و با پیامدهای آن مواجه شود حتی اگر اشتباه باشد به او امکان میدهد پیچیدگیهای زندگی واقعی را در مقیاس کوچک تجربه کند. در نهایت، کودکان با مشاهده رفتار مادر یاد میگیرند که چگونه بین احساسات و مسئولیت تعادل برقرار کنند. مادری که در سختیها آرام است، اما احساسات خود را انکار نمیکند، بهترین الگو برای تربیت یک فرزند تابآور است. تابآوری وقتی شکل میگیرد که کودک در کنار محبت و امنیت، فرصت تجربه چالش و ناکامی را نیز داشته باشد.
چه ریشههای دینی و تاریخی باعث شده است مادران ایرانی در مقایسه با بسیاری از جوامع دیگر، نقش پررنگتری در پرورش روحیه مقاومت و مسئولیتپذیری داشته باشند؟
نقش پررنگ مادران ایرانی در پرورش روحیه مقاومت و مسئولیتپذیری، تنها یک ویژگی فردی نیست، بلکه ریشه در لایههای تاریخی، دینی و فرهنگی جامعه دارد. این نقش از سه منبع اصلی سنت دینی، تجربه تاریخی و ساختار خانواده ایرانی نشئت گرفته است. از منظر دینی، زنان نه تنها مسئول تربیت عاطفی، بلکه ستون اخلاقی و استقامت خانواده هستند. الگوهایی مانند حضرت زهرا (س) و حضرت زینب (س)، نماد مسئولیت اجتماعی، مقاومت و صبرند. آموزههای دینی در قالب فضائل صبر، توکل و قناعت در زندگی روزمره مادران ایرانی بازتاب یافته و به نسل بعد منتقل شده است.
از منظر تاریخی، ایران کشوری با فراز و نشیبهای زیاد بوده و مادران در دورههای بحران مثل جنگها، رکود اقتصادی یا دوران دفاع مقدس نقش مدیر بحران خانواده را ایفا کردهاند. حتی در خانوادههای پدرسالار، مادران جایگاه تربیتی و فرهنگی برجستهای داشته و مسئولیت پرورش نسلی مقاوم را بر عهده گرفتهاند.
در خانواده ایرانی، مسئولیتپذیری از کودکی به فرزندان آموزش داده میشود و مادران اصلیترین نقش را در بازتولید سرمایه اخلاقی و اجتماعی دارند. ادبیات و فرهنگ عامه نیز ویژگیهایی مانند نجابت، وفاداری و تحمل سختی را در زنان بازتاب داده و نقش نمادین آنها در انتقال مقاومت را تقویت کرده است. بنابراین مادران ایرانی فراتر از تربیت عاطفی، خود را مسئول ساختن نسلی مقاوم و مسئول میدانند و همواره این نقش را با آگاهی و تعهد ایفا کردهاند.
امروزه بسیاری از مادران نگران هستند که رفاه یا فضای دیجیتال، بچهها را کمتحملتر میکند. مادران چگونه میتوانند در عین استفاده از امکانات روز، مهارت صبر، قناعت و تابآوری را به فرزندان خود بیاموزند؟
نگرانی مادران درباره کمتحمل شدن فرزندان در دنیای امروز کاملاً واقعی است. دسترسی سریع به رفاه و فضای دیجیتال میتواند ظرفیت تابآوری را کاهش دهد، اما با راهبردهای هوشمندانه میتوان هم از امکانات روز بهره برد و هم مهارتهای صبر و قناعت را به کودکان آموخت. اول، محدودسازی هوشمندانه فضای دیجیتال ضروری است. زمانبندی و هدفمند کردن استفاده از تکنولوژی به کودک میآموزد که هر خواستهای فوراً برآورده نمیشود و تجربه تأخیر در لذت را تمرین کند. همچنین، پرهیز از برآورده کردن فوری همه خواستهها، مثل اسباببازی یا امکانات مورد علاقه، به کودک فرصت میدهد تا صبر، حل مسئله و مدیریت ناکامیهای کوچک را تجربه کند. دوم، سپردن مسئولیتهای واقعی به کودک مانند مشارکت در کارهای خانه، مراقبت از وسایل شخصی یا انجام امور روزمره به او کمک میکند تا قناعت، مسئولیتپذیری و تابآوری را تمرین کند و با تحمل سختیهای کوچک به نتیجه برسد. سوم، در دنیای دیجیتال که تصاویر غیرواقعی از رفاه و راحتی در دسترس است، مادران میتوانند از گفتوگوهای تربیتی روزمره برای انتقال مفاهیمی مثل ارزش پسانداز، تلاش و اخلاق قناعت بهره ببرند. این آموزشها در کنار الگوی عملی مادر مثل مدیریت خریدها، برنامهریزی منابع و رفتار معقول در مواجهه با فشارها تأثیر زیادی دارد. چهارم، کودک باید بخشی از تجربههایش را در دنیای واقعی و غیر دیجیتال کسب کند. فعالیتهایی مانند بازی بیرون از خانه، ورزش، آشپزی یا کاردستی به او یاد میدهد که فرایند انجام کار مهمتر از نتیجه فوری است و صبر و تابآوری در مسیر رسیدن به هدف شکل میگیرد. در نهایت، مواجهه مادر با ناکامیها و مشکلات کودک تعیینکننده است. وقتی مادر سختیها را بهعنوان بخشی از مسیر رشد معرفی و فرزند را تشویق به یادگیری و تجربه میکند، کودک میآموزد که دشواریها نشانه شکست نیست. با مدیریت هوشمندانه تکنولوژی، ارائه تجربههای واقعی و الگوسازی عملی، مادران میتوانند نسلی تربیت کنند که هم از امکانات روز بهرهمند است و هم صبر، قناعت و تابآوری را یاد گرفته است.
اگر بخواهید سه توصیه کلیدی و کاملاً عملی به مادران امروز ایران برای پرورش فرزندان مقاوم، امیدوار و اهل تحمل سختی ارائه کنید، آن توصیهها چه هستند؟
اول، اجازه دهید کودک با ناکامیهای کوچک مواجه شود. بسیاری از مادران بهدنبال حذف تمام سختیها هستند، اما تجربه ناکامیهای کوچک مثل شکست در یک بازی، اختلاف با دوستان یا نمره پایین به کودک میآموزد چگونه مشکلات را مدیریت کند. نقش مادر در اینجا همراهی و حمایت عاطفی است، نه حل فوری مسئله تا کودک فرصت تجربه و یادگیری پیدا کند. دوم، ریتم و ثبات زندگی را حتی در بحران حفظ کنید. تابآوری در کنار ثبات عاطفی و رفتاری خانواده شکل میگیرد. وقتی مادر بتواند در روزهای پرتنش و دشوار، روالهای معمول زندگی را حفظ کند، کودک میآموزد که سختی به معنای توقف زندگی نیست و زندگی همچنان جاری است. این تجربه حس امید و اعتماد به آینده را در کودک تقویت میکند. سوم، خود مادر الگوی مدیریت سختی باشد: کودکان بیش از هر چیز از رفتار مادر یاد میگیرند. وقتی مادر کمبودها و مشکلات را با برنامهریزی و آرامش مدیریت کند و بدون شکایت و نارضایتی مسیر زندگی را ادامه دهد، کودک میآموزد که سختیها بخشی طبیعی از زندگی هستند و میتوان با آنها سازنده مواجه شد. این الگوپذیری عملی باعث بازتولید تابآوری در خانواده بدون نیاز به آموزش مستقیم میشود.