به گزارش گروه رسانهای شرق،
«از بوی گل آهستهتر» عنوان چهارمین مجلد از مجموعه «حماسه سجادیه»، به قلم سیدمهدی شجاعی است که بهتازگی توسط انتشارات نیستان هنر چاپ و روانه بازار کتاب شده است. سه مجلد پیشین این مجموعه روشنگر به ترتیب عبارتاند از: «تویی به جای همه»، «اگر غم لشگر انگیزد» و «جز حکایت دوست». همانگونه که از عنوان مجموعه پیداست، «حماسه سجادیه» به زندگانی و سیره امام علیابنالحسین(ع) اختصاص دارد، ولی این مجموعه تفاوتهای چشمگیری با آثار مشابه دارد. «حماسه سجادیه» در عین نقل وقایعی مستند از دوران پرآشوب زندگانی امام سجاد(ع)، مخاطب را با حقایقی آشنا میکند که پیش از این لابهلای کتابهای تاریخی و مذهبی پنهان شده و ایبسا به طاق نسیان سپرده شده بودند. نویسنده اثر در کنار اشارات موجز و مفصل به زندگی و سیره امام سجاد و نقل کراماتی کمتر بیانشده از ایشان، با بیان چند شمه از شیوه زمامداری و حاکمیت بنیامیه و بنیمروان و اعوان و انصارشان و مقایسه آن نحوه از حکومت با حاکمیت اسلام علوی، معیارهایی محکم و بدیع درخصوص وجه تمایز حکومت علوی و حکومت اموی ارائه میدهد.
اساسا اینکه نویسنده اثر عنوان «حماسه» را برای این مجموعه برگزیده، خود دقیقهای است که ممکن است در بادی امر به راز آن پی نبریم. بر حسب ظاهر، علیابنالحسین به اسارت گرفته شد، چندی به غربت بیابان پناه برد، بارها به جانش سوءقصد شد، دمی از آزار و اذیت خلفا و والیان جور در امان نبود، پس معنای حماسه برای چنین زندگانی سخت و دشواری چه میتواند باشد؟ پاسخ در حقایق و ظرایفی از زندگانی و سیره امام سجاد نهفته است که سیدمهدی شجاعی کوشیده در این مجموعه ما را با آنها آشنا کند. در راستای این تلاش و اهتمام است که اینک مجلد چهارم پیشروی ماست: «از بوی گل آهستهتر». این اثر نیز همچون سه مجلد پیشین مجموعه «حماسه سجادیه»، به لطیفترین روشها و در قالب روایتهای تاریخی معتبر، چشماندازی را پیش چشمان مخاطب میگشاید که خود به آسانی بتواند سره را از ناسره و حق را از باطل تشخیص دهد و این شاید برجستهترین رهآورد این مجموعه باشد.
شجاعی در این جلد هم کوشیده است با زبانی سلیس و روان، و گاه نمکین، سنگینترین و در مواردی تلخترین حقایق را در اختیار مخاطب قرار دهد و یکی از طرفهترین ابزاری که در این راه از آن بهره جسته، استفاده از راویان متعدد است. او با پردهگردانی و معرفی بهجای راویان، بهگونهای اثر را پیش میبرد که تعدد و فراوانی شخصیتها مخاطب را سردرگم نکند. ما در این جلد هم با طیف گستردهای از شخصیتها سروکار داریم؛ از یاران صدیق و وفادار امام گرفته تا دشمنان کمربسته ایشان. نویسنده با چیرهدستی تمام، شخصیتها را وارد عرصه میکند و از زبان خودشان یا دیگران -و شگفتا که یکی از عجیبترین این دیگران شخص ابلیس است- آنان را معرفی کرده و داستان را پیش میبرد. از دیگر امتیازات مجموعه «حماسه سجادیه»، رمزگشایی از برخی ابهامات تاریخ است؛ ابهاماتی که پاسخ آنها را باید نزد اهل سِر جستوجو کرد. ازجمله جالبترین این ابهامات میتوان به نحوه وفات و محل دفن دو نفر از عمههای امام سجاد یعنی حضرت زینب و رقیه بنت امیرالمؤمنین علیابنابیطالب اشاره کرد. بنا بر مشهور، این دو بانوی بزرگوار در شام و مصر دفن شدهاند، حال آنکه نویسنده «از بوی گل آهستهتر» با نقل حقیقتی مکتوم، به این شبهه پایان میدهد.
از دیگر لطایف کتاب چهارم مجموعه «حماسه سجادیه»، اشاره به رساله حقوق علیابنالحسین و زدودن گرد مهجوری از این اثر سترگ است. سیدمهدی شجاعی از زبان اسقفی مسیحی این رساله را معرفی و نهتنها به مسلمانان بلکه به جامعه بشری یادآوری میکند. با مطالعه و تدبر و عمل به مفاد این رساله در حوزههای فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی و... میتوان از بسیاری از ظلمها، تعدیها و دشمنیها پیشگیری یا آنها را حلوفصل کرد. مجموعه «حماسه سجادیه» محملی است برای بازنمایی اسلام اصیل و تشریح نقش حیاتی پیشوایان بر حق شیعه در نشاندادن طریق حق از باطل. برای حسنختام بریدهای از متن کتاب «از بوی گل آهستهتر» را با هم میخوانیم: «خداوند قواعد طواف خانهاش را بهگونهای وضع کرده که مردم -همه مردم- همه وجوه تمایز و تشخص را پیش از ورود به حریم خانه فروگذارند و با هیئتی یکسان و همانند وارد خانه شوند... خداوند قواعد مهمانپذیریاش را بهگونهای وضع کرده که فقیر و پادشاه از هم متمایز نشوند و همگان یکسان به خانهاش درآیند. این قاعده زمان پیامبر خاتم تحکیم و تثبیت میشود و تا پایان حکومت یا خلافت امیرالمؤمنین تداوم مییابد. معاویه اما پس از شهادت امیرالمؤمنین تلاش میکند این قاعده را بر هم بزند و پای امتیازها و برتریهای مادی و دنیایی را به این فضا باز کند... و عبدالملک مروان یکی از مصادیق بارز چنین حاکم و حکومتی است. او برای حج و طواف هم که آمده با خود خدم و حشم راه انداخته و پیشرو و پسرو به همراه آورده تا همگان از حضورش مطلع شوند و راه باز کنند و با کرنش و تعظیم، اطاعت و تابیعیتشان را به ظهور برسانند... اما در این میان فقط یک نفر هست که با حال و هوایی خاص و متفاوت مشغول طواف و مناجات با خداست. و نه خلیفه و نه هیچکس دیگر را نمیبیند... امام طوافش را به پایان رسانده و میخواهد مشغول نماز شود که توسط خلیفه احضار میشود. خلیفه بیمقدمه میگوید: مگر من قاتل پدرت هستم که... امام با خونسردی و آرامش پاسخ میدهد، قاتل پدرم دنیای او را نابود کرد و پدرم آخرت او را.
تو هم اگر طالب چنین معاملهای هستی بسمالله! خلیفه با لکنت میگوید، نه نه مقصودم این بود که چرا با ما نمیجوشی که از دنیای ما بهرهمند شوی؟ اگر گاهی سراغی از ما بگیری دست ما برای کمکها و هدیههای مالی باز است. امام بهجای هر پاسخی بر زمین مینشیند و ردای خود را پهن میکند و خطاب به خدا عرض میکند، خدایا مقام اولیای خودت را به این مرد نشان بده. در چشم برهمزدنی تمام ردای امام پر از در و گوهر میشود... امام میافزاید، کسی که چنین مقامی نزد خدا دارد هرگز محتاج دنیای شما نمیشود. و خطاب به خدا عرض میکند، خدایا بردار این جواهرات را که من نیازی به آنها ندارم. و از جا برمیخیزد و ردایش را بر دوش میاندازد و میرود که نماز طوافش را بخواند».
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.