به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، قارهای که روزگاری خود را مرکز تحولات صنعتی، فرهنگی و سیاسی جهان میدانست، امروز در موقعیتی ایستاده که رئیسجمهور یکی از قدرتهای اصلیاش آن را «لحظهای میان مرگ و زندگی» توصیف میکند.
اروپا امروز نه تنها از درون با چالشهای اقتصادی و صنعتی دستوپنجه نرم میکند، بلکه از بیرون نیز تحت فشار رقابت فزاینده چین و سیاستهای حمایتگرایانه آمریکا قرار گرفته است.
امانوئل ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، در مصاحبه اخیر خود با روزنامه «لز اکو» به صراحت هشدار داد که «صنعت اروپا در آستانه فروپاشی قرار دارد» و راهی جز بازتعریف جایگاه اقتصادی این قاره در مناسبات جهانی وجود ندارد. اما آیا این فقط یک هشدار است؟ یا توصیف دقیق از واقعیتی که مدتیست آرام، اما پیوسته در حال رخ دادن است؟
اروپای تحت فشار – چین میتازد، آمریکا میبندد
اروپا در میانه دو ابرقدرت گرفتار شده است. از یکسو چین، با قدرت تولید بالا، قیمتهای رقابتی و استراتژیهای هوشمندانه اقتصادی، بازارهای اروپایی را درنوردیده است. از سوی دیگر، آمریکا با بازگشت به سیاستهای حمایتگرایانه دوران ترامپ، درهای خود را به روی واردات بسته و مسیر همکاری صنعتی با اروپا را سختتر کرده است.
در سال ۲۰۲۴، کسری تجاری اروپا با چین به رقم حیرتانگیز ۳۰۶ میلیارد یورو رسید. اروپا فقط ۲۱۳ میلیارد یورو به چین صادر کرده، اما در مقابل ۵۱۹ میلیارد یورو کالا وارد کرده است. این عدم تعادل در کنار سرمایهگذاریهای نامتوازن – ۲۳۲ میلیارد یورو سرمایهگذاری اروپاییها در چین در مقابل تنها ۶۵ میلیارد یورو سرمایهگذاری چینیها در اروپا – تصویری روشن از نابرابری ساختاری در روابط اقتصادی میان دو قدرت را نشان میدهد.
ماکرون در اینباره هشدار میدهد:
«مازاد تجاری چین غیرقابل دوام است. آنها با وارد نکردن کالا از اروپا، در حال کشتن مشتریان خود هستند.»
او خواهان آن است که شرکتهای چینی در اروپا همان کاری را انجام دهند که غولهایی مانند EDF و ایرباس پیشتر در چین انجام دادند: ایجاد فرصت و انتقال ارزش. اما اروپا آماده این استقبال هست؟
بازی دوگانه فرانسه – دعوت از چین در قلب غرب؟
در حالیکه اروپا زیر فشار سیاستهای صنعتی چین و عدم حمایت آمریکا در حال خُرد شدن است، فرانسه – بهویژه شخص ماکرون – به دنبال احیای جایگاه جهانی خود و اتحادیه اروپا در نظام بینالملل است.
بلومبرگ اخیراً گزارش داد که ماکرون در حال بررسی دعوت از رئیسجمهور چین، شی جینپینگ، برای حضور در اجلاس سالانه گروه هفت (G۷) در سال ۲۰۲۶ است. این در حالیست که بسیاری از کشورهای غربی نسبت به گسترش نفوذ چین در اقتصاد و سیاست جهان، بهشدت حساس و محتاط هستند.
ماکرون پیش از این نیز با رویکرد میانجیگرایانهاش در بحرانهایی، چون جنگ اوکراین یا موضوعات مربوط به خاورمیانه، نشان داده که علاقهمند به ایفای نقش واسطه میان قدرتهای بزرگ است. اما دعوت از رهبر چین به اجلاس G۷ – که بهطور سنتی محل تصمیمگیری میان دموکراسیهای صنعتی جهان است – میتواند شکافی عمیق میان اعضای غربی ایجاد کند.
از منظر ماکرون، این اقدام یک «حرکت جسورانه دیپلماتیک» برای احیای جایگاه اروپا در جهان است. اما از نگاه منتقدان، این دعوت میتواند به شکاف درون غرب دامن بزند و همزمان پیام ضعف و وابستگی به پکن مخابره کند.
تهدیدهای درونی – فروپاشی تدریجی در صنعت و نوآوری
ماکرون در مصاحبهاش صراحتاً گفت که چین «به قلب نوآوری و مدل صنعتی اروپا ضربه زده است». این جمله شاید یک تحلیل ساده نباشد، بلکه نشانهای جدی از بحران در حال وقوع در زیرساختهای صنعتی اروپا باشد.
اروپا، که زمانی موتور صنعتی جهان بود، امروز با بحرانهای متعددی روبهروست:
فرسودگی صنایع قدیمی و عدم تطبیق با فناوریهای نوین
خروج سرمایهها به بازارهای ارزانتر آسیایی
کاهش قدرت رقابتپذیری در برابر تولیدکنندگان چینی
نبود سرمایهگذاری کافی در حوزههایی مانند هوش مصنوعی، نیمههادیها و انرژیهای پاک
در مقابل، چین با سیاستگذاری هوشمندانه، نهتنها بازارهای اروپایی را تسخیر کرده، بلکه در حال تصاحب زیرساختهای حیاتی قاره سبز است. از بنادر و راهآهن گرفته تا شرکتهای فناوری و انرژی.
ماکرون به درستی هشدار میدهد که اگر روند فعلی ادامه یابد، اروپا به واردکننده دائمی کالا تبدیل خواهد شد؛ بدون اینکه سهمی در خلق ارزش جهانی داشته باشد.
اروپای منزوی – بحران اعتماد و نبود انسجام
یکی از مؤلفههای اصلی فروپاشی تدریجی اروپا، نه فقط مسائل اقتصادی، بلکه بحران انسجام سیاسی و اجتماعی درون قاره است.
اتحادیه اروپا امروز با بحرانهایی مانند برگزیت، رشد جریانهای راست افراطی، نارضایتی اجتماعی، افزایش بیکاری، بحران انرژی و اختلافات در سیاست خارجی مواجه است. این عوامل باعث شده که «اعتماد» – چه در میان دولتها و چه در میان مردم – تضعیف شود.
ماکرون، با وجود تلاشهایش برای رهبری اروپا، در کشور خود نیز با کاهش محبوبیت و اعتراضات داخلی مواجه است. پروژههای اصلاح اقتصادیاش در فرانسه، گرچه از نظر فنی ضروری بهنظر میرسند، اما از منظر سیاسی پرهزینهاند؛ و حالا که به پایان دوره ریاستجمهوری خود نزدیک میشود، بسیاری بر این باورند که او بیش از آنکه به حل بحرانهای داخلی بپردازد، در پی نقشآفرینی در عرصه بینالمللیست.
راه نجات یا بنبست تاریخی؟
ماکرون در پایان مصاحبهاش یک پیشنهاد کلیدی مطرح میکند:
«نیازمند یک آتشبس اقتصادی با چین هستیم — برچیدن متقابل سیاستهای تهاجمی، مانند محدودیت صادرات تجهیزات نیمههادی از سوی اروپا و محدودیت صادرات عناصر خاکی کمیاب از سوی چین.»
این سخن، اگرچه در ظاهر یک پیشنهاد دیپلماتیک است، اما عمق بحران را نیز آشکار میکند: اروپا دیگر توان ادامه جنگ اقتصادی را ندارد. اگر تا دیروز سخن از رقابت بود، امروز سخن از توقف درگیری و حفظ بقای حداقلی است.
آیا این مسیر، راه نجات اروپا خواهد بود؟ یا صرفاً تعویق در فروپاشی نهایی؟
اروپا در حال تجربه نوعی «فروپاشی بیصدا» است. نه انفجار ناگهانی، بلکه فرسایش تدریجی زیرساختها، اعتماد، صنعت و نفوذ بینالمللی.
ماکرون، یکی از معدود رهبران اروپایی است که با صراحت درباره این بحران هشدار میدهد. اما آیا هشدارهای او کافی خواهد بود؟ آیا اروپا میتواند میان پکن و واشنگتن، مسیر مستقلی برای خود بیابد؟ یا در رقابت ابرقدرتها، به قربانی بزرگ قرن بیستویکم تبدیل خواهد شد؟
اگر پاسخها به این پرسشها روشن نشوند و اقدامها جدی نباشند، آنچه در آینده خواهیم دید، دیگر نه فقط «بحران اروپا» بلکه پایان یک رؤیای تمدنی خواهد بود.