شناسهٔ خبر: 76144785 - سرویس علمی-فناوری
نسخه قابل چاپ منبع: تسنیم | لینک خبر

سه مؤلفه راهبردی در تحقق وحدت علمی حوزه و دانشگاه

در منظومه فکری رهبر انقلاب اسلامی، وحدت حوزه و دانشگاه، یک مفهوم سطحی، ساختاری یا صرفاً آرمانی نیست؛ بلکه یک «پروژه عملیاتی» برای هم‌افزایی عمیقِ دو بال فکری و تخصصی جامعه اسلامی است.

صاحب‌خبر -

به گزارش گروه حوزه و روحانیت خبرگزاری تسنیم، مهدی رسولی، پژوهشگر حوزوی در نوشتاری به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه نوشت: شعار «وحدت حوزه و دانشگاه» یکی از مفاهیم بنیادین و راهبردی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران مطرح شد و به عنوان یک آرمان برای هم‌افزایی دو نهاد اصلی تولید فکر و پرورش نیروی انسانی در کشور، مورد تاکید قرار گرفت. با این حال، علی‌رغم تکرار این شعار در دهه‌های متمادی، تحقق عینی و عملی آن با چالش‌های مفهومی و اجرایی روبرو بوده است. آیت‌الله خامنه‌ای در بیانات خود با نگاهی آسیب‌شناسانه، ضمن نقد بسنده کردن به شعار و عدم تحقق اقدامات چشمگیر، به تبیین دقیق ابعاد این وحدت پرداخته‌اند. ایشان معتقدند که برای حرکت از مرحله «شعار» به «عمل»، ابتدا باید درک درستی از چیستی این وحدت پیدا کرد. این یادداشت علمی می‌کوشد با استناد مضمونی به دیدگاه‌های ایشان، ابتدا معانی ناصحیح و سطحی از وحدت را تبیین کرده و سپس به بررسی مولفه‌های سازنده و عمیق آن بپردازد.

وحدت حوزه و دانشگاه به چه معنا نیست؟

پیش از تعریف ایجابی وحدت، ضروری است که تصورات نادرست و تقلیل‌گرایانه از این مفهوم را کنار گذاشت. رهبر انقلاب با دقت نظر، سه معنای رایج اما ناصحیح را از دایره این مفهوم خارج می‌کنند که نشان‌دهنده عمق نگاه ایشان به حفظ هویت و کارکرد مستقل هر دو نهاد است.

1.نفی وحدت ساختاری و ادغام فیزیکی

نخستین و روشن‌ترین برداشت نادرست از وحدت، ادغام فیزیکی یا انحلال یکی در دیگری است. ایشان تصریح می‌کنند که وحدت به معنای تبدیل حوزه به دانشگاه یا دانشگاه به حوزه نیست. این دو نهاد، دو کارکرد کاملاً متمایز و ضروری برای جامعه دارند. حوزه علمیه، مرکز تخصصی برای تربیت «فقیه»، «عالم دین» و «مبلغ» است که رسالت آن، استنباط و تبیین معارف اسلامی است. در مقابل، دانشگاه مرکز پرورش «دانشمند» و «متخصص» در علوم مختلفی است که جامعه برای اداره مادی و پیشرفت خود به آنها نیازمند است. هر یک از این دو، فلسفه وجودی، برنامه‌ها و اهداف خاص خود را دارند و ادغام آنها نه تنها مفید نیست، بلکه به حذف یکی از کارکردهای حیاتی جامعه منجر می‌شود. بنابراین، وحدت در این دیدگاه، یک وحدت کارکردی است، نه ساختاری.

2.نفی وحدت در برنامه‌های درسی

تصور غلط دیگر، یکی‌سازی کامل برنامه‌های آموزشی و محتوای درسی این دو نهاد است. این تصور که از نادیده گرفتن تفاوت در کارکردها نشأت می‌گیرد، غیرمنطقی و غیرعملی است. اگر قرار است حوزه، مجتهد و اسلام‌شناس تربیت کند و دانشگاه، پزشک و مهندس، طبیعتاً مسیر آموزشی و محتوای علمی آنها باید متفاوت باشد. تاکید بر این نکته به معنای آن است که وحدت حوزه و دانشگاه را نباید در تحمیل دروس یک نهاد بر دیگری جستجو کرد، بلکه باید به دنبال پیوندهای عمیق‌تر بود.

3.فراتر از وحدت در جهت‌گیری کلی و آرمانی

شاید ظریف‌ترین بخش در تبیین سلبی این مفهوم، همین نکته باشد. آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند که وحدت حوزه و دانشگاه، چیزی فراتر از صرفِ داشتن «جهت‌گیری کلی اسلامی و انقلابی» است. ایشان استدلال می‌کنند که پس از وقوع یک انقلاب عظیم بر مبنای اسلام، این جهت‌گیری مشترک، یک امر «طبیعی» و «بدیهی» است و اگر غیر از این بود، نقض غرض محسوب می‌شد. جامعه‌ای که با شعار اسلام و برای تحقق آرمان‌های الهی قیام کرده، نمی‌تواند بپذیرد که مراکز اصلی انسان‌سازی آن یعنی دانشگاه‌ها، مسیری مغایر با این آرمان‌ها را طی کنند. بنابراین اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها و هم‌سویی آنها با اهداف انقلاب، یک ضرورت ذاتی نظام اسلامی است و حتی اگر شعار وحدت حوزه و دانشگاه هم مطرح نمی‌شد، این هم‌سویی باید اتفاق می‌افتاد. در نتیجه، مفهوم وحدت باید به معنایی عمیق‌تر و اقدامی عملی‌تر اشاره داشته باشد که فراتر از این اشتراک آرمانیِ اولیه است.

معنای صحیح وحدت حوزه‌ و‌ دانشگاه چیست؟

پس از نفی معانی سطحی، آیت‌الله خامنه‌ای تعریفی سازنده و عملیاتی از وحدت ارائه می‌دهند: «نزدیک کردن این دو کانون علمی از لحاظ اخلاق حاکم بر آنها، سیستم و سازماندهی حاکم بر آنها، و برخی از محتواها». این تعریف، نقشه راهی برای همکاری‌های عمیق و دوجانبه است و سه مؤلفه کلیدی را شامل می‌شود:

مؤلفه اول: همگرایی در اخلاق حاکم بر تعلیم و تعلم

این مهم‌ترین و بنیادی‌ترین مؤلفه وحدت است. فرهنگ حاکم بر حوزه و دانشگاه به طور سنتی، دو نوع انسان با دو نظام ارزشی متفاوت تربیت می‌کند که این دوگانگی می‌تواند در آینده‌ی اداره کشور، مشکل‌ساز شود. از دیدگاه ایشان، انتقال جنبه‌های مثبت اخلاق حوزوی به دانشگاه، یک تحول عظیم ایجاد خواهد کرد.

درس خواندن در فرهنگ سنتی حوزه، یک «عبادت» و وظیفه الهی تلقی می‌شود. طلبه با انگیزه‌ای معنوی و اخروی به دنبال علم می‌رود، نه صرفاً برای کسب شغل و درآمد. این انگیزه مقدس، به تلاش خستگی‌ناپذیر، اخلاص و تعهد عمیق منجر می‌شود. در مقابل، فرهنگ غالب دانشگاهی، به ویژه متأثر از غرب، تحصیل را ابزاری برای تأمین آینده مادی و کسب موقعیت اجتماعی می‌داند. اگر بتوان این روحیه عبادی را به دانشگاه منتقل کرد، دانشجویی که درس را برای انجام یک وظیفه الهی می‌خواند، در دوران تحصیل و پس از فارغ‌التحصیلی، تعهدی متفاوت به جامعه و کشورش خواهد داشت و خود را مدیون و مسئول مردم خواهد دانست. این تغییر در «انگیزه»، کل فرآیند علم‌آموزی و خدمت‌رسانی را متحول می‌کند.

مؤلفه دوم: هم‌افزایی در نظام آموزشی و سازماندهی

این مؤلفه به تبادل روش‌ها و ساختارهای موفق آموزشی بین دو نهاد اشاره دارد. فرهنگ دانشگاهی بر پایه تقسیم کار و تخصص‌گرایی بنا شده است. آیت‌الله خامنه‌ای معتقدند حوزه نیز باید از این مدل بهره‌مند شود. به جای آنکه همه طلاب یک مسیر واحد را تا انتها طی کنند، باید بر اساس استعدادها و نیازهای جامعه، رشته‌های تخصصی تعریف شود. ایشان سه هدف تخصصی را پیشنهاد می‌کنند:

 1. تربیت مجتهدین طراز اول: برای صدور فتوا و پاسخ‌گویی به مسائل فقهی.

2. تربیت محققان و نظریه‌پردازان اسلامی: افرادی که قدرت استنباط دارند اما نه لزوماً برای افتاء، بلکه برای استخراج نظام‌مند معارف اسلامی در زمینه‌های گوناگون اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ارائه آن به نظام و جامعه.

3. تربیت مبلغان متخصص: کسانی که با روش‌های نوین، توانایی تبیین و تبلیغ اسلام را برای اقشار مختلف دارند.

ایشان اشاره می‌کنند که نظام آموزشی حوزه نیز دارای ویژگی‌های مثبتی است مانند رابطه استاد و شاگرد، مباحثه، تعمق و استمرار در تحصیل که می‌تواند نظام آموزشی دانشگاه را که گاهی به مدرک‌گرایی صرف فرو کاسته می‌شود، غنی‌ سازد.

مؤلفه سوم: همکاری در تعیین محتوا و اولویت‌ها

این مؤلفه بر لزوم جهت‌دهی محتوای علمی بر اساس نیازهای واقعی جامعه تاکید دارد. هر دو نهاد باید با همکاری یکدیگر، نیازهای اساسی و اولویت‌دار کشور را شناسایی کرده و برنامه‌های درسی و پژوهشی خود را بر اساس آن تنظیم کنند. این رویکرد باعث می‌شود تا از پرداختن به مباحث غیرضروری یا کم‌اولویت پرهیز شود و انرژی علمی کشور صرف حل مسائل واقعی گردد. ایشان به عنوان نمونه‌ای موفق، رویکرد حوزه‌های علمیه در سال‌های اخیر به علومی چون تفسیر، تاریخ و معارف اسلامی، که سابقاً کمتر مورد توجه بودند را مثال می‌زنند و معتقدند این حرکت باید در هر دو نهاد با قوت بیشتری دنبال شود.

یک نمود عملی دیگر از وحدت، استفاده حوزه از اساتید و متخصصان دانشگاهی برای نیازهای خود و بهره‌مندی دانشگاه از فضلای حوزه برای تعمیق مباحث معرفتی و اسلامی است.

در نتیجه باید گفت که در منظومه فکری رهبر انقلاب اسلامی، وحدت حوزه و دانشگاه، یک مفهوم سطحی، ساختاری یا صرفاً آرمانی نیست؛ بلکه یک «پروژه عملیاتی» برای هم‌افزایی عمیقِ دو بال فکری و تخصصی جامعه اسلامی است. این وحدت نه با ادغام، که با «تعامل»، «تبادل» و «تکمیل» یکدیگر محقق می‌شود. محور این تعامل، نزدیک‌سازی دو نهاد در سه لایه کلیدی است؛ «اخلاق علم‌آموزی»، «نظام‌های آموزشی» و «اولویت‌های محتوایی».

 تحقق این چشم‌انداز، فراتر از برگزاری چند همایش یا تبادل محدود دانشجو و استاد، نیازمند تشکیل کارگروه‌های دائمی، تعریف پروژه‌های مشترک و ایجاد یک درک متقابل از ظرفیت‌ها و نیازهاست تا بتوان از مرحله شعار عبور کرده و به یک هم‌افزایی راهبردی و پایدار دست یافت.

این دیدگاه بلند و راقی در راستای تحقق وحدت حوزه و دانشگاه، از اندیشه‌های مظلومی است که در دهه 60 از سوی مقام معظم رهبری در کسوت ریاست جمهوری بیان شده و تاکنون که 35 سال از زمان بیان آن گذشته است، به‌صورت قابل توجهی محقق نشده و حتی در بعضی از موارد، پسرفت هم داشته است.

انتهای پیام/