شناسهٔ خبر: 76133534 - سرویس سیاسی
نسخه قابل چاپ منبع: ایبنا | لینک خبر

گفت‌وگو با شیرین کریمی در سال‌مرگ هانا آرنت؛

اندیشیدن؛ نخستین دفاع در برابر جهان گیج‌کننده

پرسش اصلی آرنت در «وضع بشر» این است که عمل سیاسی چگونه می‌تواند از خطرات توتالیتاریسم جلوگیری کند. آرنت استدلال می‌کند که عمل سیاسی مهم‌ترین عمل است؛ و عمل سیاسی از نظر او یعنی عمل گرد هم آمدن در جایگاه مردم با هدف ایجاد نهادهایی به شیوه‌ای مشارکتی و دموکراتیک.

صاحب‌خبر -

سرویس دین‌واندیشه گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) رضا دستجردی: چهارم دسامبر سال‌مرگ هانا آرنت فیلسوف سیاسی و تاریخ‌نگار آلمانی-آمریکایی است. آرنت که آرا و اندیشه‌هایش، تأثیری ژرف در اندیشه سده بیستم میلادی بر جای گذاشت، خود از یهودیانی بود که از هولوکاست جان سالم به در برد و از آلمان به ایالات متحده مهاجرت کرد. آرنت سال‌ها در دانشگاه‌های آمریکا به تدریس نظریه سیاسی اشتغال داشت و آثاری چند به رشته تحریر درآورد که از آن جمله‌اند «مسئولیت و داوری»، «آیشمن در اورشلیم»، «بحران‌های جمهوریت»، «خشونت»، «قدرت» و ناظر آن. ایبنا بدین مناسبت با شیرین کریمی پژوهشگر به گفت‌وگو نوشته است. از کریمی که مترجمی پرکار است، سه عنوان کتاب با موضوع آرنت با عناوین «تماشاخانه کوچک هانا آرنت»، «تحلیلی از وضع بشر» و «اینک چرا آرنت بخوانیم؟» منتشر شده است.

***

لطفاً مختصری در خصوص آرا و اندیشه‌های هانا آرنت توضیح داده و بفرمایید آیا وی در سیر اندیشه و تفکر خود، تحولی هم داشته است؟

هانا آرنت در طول حیات فکری‌اش، که به حدود پنجاه سال می‌رسد (۱۹۲۹-۱۹۷۵)، به موضوعات مختلفی پرداخته است. او به‌طور خطی از یک نظریه به نظریه دیگر، و از یک مفهوم به مفهوم دیگر، پیش نرفته؛ در آثار او پیوستگی‌هایی وجود دارد و مفاهیم تکرار می‌شوند. اما می‌توان گفت پس از نوشتن کتاب «عشق و آگوستین قدیس» در سال ۱۹۲۹ که برگرفته از پایان‌نامه‌اش درباره مفهوم عشق نزد آگوستین بود، در سال‌های بعد با هدف فهم تجربه نازیسم و استالینیسم به مفاهیمی مثل توتالیتاریسم، یهودستیزی و امپریالیسم و شرِ رادیکال پرداخت. از دهه ۱۹۵۰ به بازاندیشی در «زندگی عمل‌ورزانه» و معنای سیاست روی آورد، به وضعیت بشر، عمل سیاسی، انقلاب، خشونت و عرصه عمومی پرداخت. در دهه ۱۹۶۰ در مفهوم شر بازاندیشی کرد. او پیش‌تر در ریشه‌های توتالیتاریسم از شر رادیکال گفته بود، اما در دهه ۱۹۶۰ با تحلیلی که از دادگاه آیشمن در اورشلیم ارائه داد به مفهوم «ابتذال شر» رسید. بسیاری از آرنتی‌ها یا شارحان آرنت اینجا را نقطه تحول فکری آرنت دانسته‌اند. در اوایل دهه ۱۹۷۰ آرنت به حیات ذهن، داوری و دوست داشتن جهان روی آورد. عشق به جهان در نگاه آرنت برآمده از تعهد او به جهان مشترک انسان‌ها بود؛ چنین عشقی با پذیرش مسئولیت شخصی و سیاسی در برابر جهان آغاز می‌شود.

اندیشیدن؛ نخستین دفاع در برابر جهان گیج‌کننده

به‌تازگی کتاب «تحلیلی از وضع بشر» اثر هانا آرنت منتشر شده که شما آن را ترجمه کرده‌اید؛ لطفاً مختصری در مورد این کتاب توضیح دهید و بفرمایید این کتاب چه جایگاهی در میان آثاری دارد که درباره‌ی هانا آرنت نوشته شده‌اند؟

«تحلیلی از وضع بشر» اثر هانا آرنت، جزو مجموعه کتاب‌های تحلیلی کتابخانه مکت (MACAT) است که در همکاری با دانشگاه کمبریج منتشر شده است. در این مجموعه، شمار زیادی از نویسندگان و تحلیلگران برجسته در دانشگاه‌های برتر جهان، تحلیل‌هایی موجز و درعین‌حال همه‌جانبه از کتاب‌های مرجع حوزه علوم انسانی ارائه داده‌اند. این تحلیل‌ها تأثیرات، ایده‌ها و دامنه نفوذ این کتاب‌های مرجع را با قلمی روان و دقیق روشن می‌سازد. در ایران، دو ناشر، نشر زندگی روزانه و نشر بایگانی، ترجمه و انتشار شماری از این کتاب‌ها را شروع کرده‌اند؛ علاوه بر این، تاکنون تحلیلی از در باب «منشأ گونه‌ها» اثر چارلز داروین و تحلیلی از مرگ مؤلف اثر رولان بارت نیز به فارسی منتشر شده است.

«تحلیلی از وضع بشر» اثر هانا آرنت و سایر کتاب‌های این مجموعه بیشتر نقش کتاب همراه (Handbook) را دارند. خواننده می‌تواند پیش یا پس از، یا حینِ خواندنِ کتاب اصلی، این اثر را بخواند تا به چشم‌اندازی درباره نویسنده، زمینه نگارش اثر، ایده‌های اصلی و فرعی کتاب، دستاورد نویسنده، واکنش‌ها و نقدها به کتاب و اثرگذاری کنونی کتاب برسد. سحر سعیدنیا و آنتونی لانگ نویسندگان تحلیلی از «وضع بشر» اثر هانا آرنت در این مجموعه هستند. این کتاب، وضع بشر را برای ما بسیار فهم‌پذیر می‌کند، به‌نظرم مثل این است که نقشه راه یا نقشه بنای کتابی به این پیچیدگی را جلو چشم ما می‌گذارد و ما به‌عنوان خواننده با داشتن این نقشه می‌توانیم با چشم باز و اطمینان خاطر، درون متن اصلی «وضع بشر» پیش برویم، تأمل کنیم و مباحث را بهتر بفهمیم. من وقتی آن را خواندم با خودم گفتم کاش برای سایر آثار آرنت، مثل «ریشه‌های توتالیتاریسم»، «آیشمن در اورشلیم» و بقیه آثار او هم چنین کتاب همراهی نوشته شود.

مراد آرنت از «وضع بشر» چیست؟

فکر می‌کنم مراد و منظور آرنت از عبارت «وضع بشر» درست معنای اول این دو کلمه و بررسی وضعیت بشر است؛ هدف آرنت در «وضع بشر»، بررسی وضعیت‌های وجود انسان و فعالیت‌های انسانی است و او قصد دارد چارچوب جدیدی ارائه کند تا بتواند به مردم در درک جهان مدرن و برخی رویدادهای تراژیک قرن بیست کمک کند. این کتاب در سال ۱۹۵۸ منتشر شد؛ سالی از سال‌های جنگ سرد، سالی که بین اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحد آمریکا <بن‌بست هسته‌ای پرتنشی در جریان بود. او در این کتاب هم مارکس و اندیشه‌هایی که ریشه در افکار مارکس داشتند (مائوئیسم، کمونیسم و …) را نقد می‌کند و هم باور آمریکایی‌ها را به فناوری و پراگماتیسم (عملگرایی) نقد می‌کند.

در واقع، پرسش اصلی آرنت در «وضع بشر» این است که عمل سیاسی چگونه می‌تواند از خطرات توتالیتاریسم جلوگیری کند. آرنت استدلال می‌کند که عمل سیاسی مهم‌ترین عمل است؛ و عمل سیاسی از نظر او یعنی عمل گرد هم آمدن در جایگاه مردم با هدف ایجاد نهادهایی به شیوه‌ای مشارکتی و دموکراتیک. از طرفی، وجود مسائل مختلف در جامعه و سیاست، وضعیتی را ایجاد می‌کند که سیاست‌های توتالیتر می‌توانند در جامعه ریشه بدوانند. به‌باور آرنت، برای مقابله با خطرات آلمان نازی و اتحاد جماهیر شورویِ کمونیست، باید عمل سیاسی را همچون بخشی بنیادین از زندگی بشر ارج نهاد. او در این کتاب سعی دارد شکل جدیدی از سیاست را ارائه دهد که بر مدیریت جامعه یا اقتصاد متکی نباشد. می‌بینیم که او در سال ۱۹۵۸ رویکرد منحصربه‌فردی به سیاست ارائه می‌کند و باور دارد که برای نوسازی جهان باید شهروندان را به یکدیگر پیوند دهیم، آن هم با عمل سیاسی و با ایده‌ای از جهان مشترک یا زندگی مشترک؛ در این کتاب آرنت می‌گوید سیاست باید عرصه‌ای عمومی ایجاد کند که در آن بتوانیم آزادانه و قاطعانه با یکدیگر تعامل داشته باشیم.

اندیشیدن؛ نخستین دفاع در برابر جهان گیج‌کننده

آرنت در «وضع بشر»، بین زحمت، کار و عمل تفکیک قائل می‌شود. مراد آرنت از این تقسیم‌بندی چیست؟

درست است. به‌زعم آرنت زحمت (Labor)، کار (Work) و عمل (Action) سه فعالیت بنیادین بشر هستند؛ زحمت با زیست بیولوژیک مردم، مثل تأمین غذا و تولیدمثل، سروکار دارد و بی‌وقفه ادامه دارد، زیرا هیچ چیز دائمی‌ای خلق نمی‌کند. کار طرحی ابزاری را دنبال می‌کند و برخلاف زحمت به طبیعت و بقا وابسته نیست و قدری آزادی در خود دارد، انسان با کار ابزارها، ساختمان‌ها و فرهنگ بشری را خلق می‌کند. عمل، بیشترین آزادی را با خود به‌همراه دارد. وسیله و هدف در عمل گرد هم می‌آیند و در عرصه عمومیِ نمود می‌یابند؛ جایی که در آن کنشگران مرئی می‌شوند. عمل در میان دیگران و با دیگران نمود می‌یابد. آرنت کتاب «وضع بشر» را حول «زندگی عمل‌ورزانه» سازمان داد و کوشید حیثیت عمل سیاسی را بازگرداند، زیرا برای آرنت عمل و آزادی مترادف هستند.

کتاب «وضع بشر» با کلیت اندیشه آرنت به‌خصوص اندیشه سیاسی او چه ارتباطی دارد؟

«وضع بشر» مهم‌ترین کتاب آرنت یا اثر نظریِ اصلیِ آرنت است. آرنت پیش از «وضع بشر» (۱۹۵۸)، «ریشه‌های توتالیتاریسم» (۱۹۵۱) را نوشته و منتشر کرده بود. در واقع پرسش‌های او در ریشه‌های توتالیتاریسم، او را به سمت طرح پرسش‌های جدید سوق داد. و طی سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۲ سه کتابِ «وضع بشر»، «میان گذشته و آینده»، و «انقلاب» را نوشت و منتشر کرد. او در این کتاب‌ها، ایده‌هایش را درباره عمل سیاسی در نسبت با اقتدار، آزادی، آموزش و تاریخ توسعه داد. می‌توانیم مجموعه آثار آرنت را تلاشی بلندپروازانه برای ساختن نوعی نظریه جدید سیاست بدانیم. باید «وضع بشر» را در بستر فکری پربار آرنت ببینیم. او در این کتاب استدلال‌هایی نظری را طرح می‌کند که فهمیدن این استدلال‌ها برای فهمیدن سایر آثار آرنت، هم آثاری که پیش از وضع بشر نوشته و منتشر شدند و هم آثاری که پس از آن نوشته شدند، مؤثر است.

اندیشیدن؛ نخستین دفاع در برابر جهان گیج‌کننده

ضرورت ارائه تحلیلی از آرای آرنت چیست؟ به عبارتی، چرا باید امروز آثار هانا آرنت را بخوانیم؟

هانا آرنت در دسامبر ۱۹۷۵ از دنیا رفت، یعنی درست نیم قرن پیش. امروز می‌بینیم که افراد، هم در محیط‌های دانشگاهی، هم غیردانشگاهی، به کارهای او علاقه دارند. این علاقه را در ایران هم شاهدیم. کافی است نگاهی بیندازید به تیراژ آثار ترجمه‌شده آرنت و همین‌طور به شمار کتاب‌هایی که درباره هانا آرنت به‌زبان فارسی منتشر می‌شوند، سوای جمع‌های کتاب‌خوانی، کتاب‌های صوتی، پادکست‌ها، نشست‌ها و سخنرانی‌هایی که حول آثار و مفاهیم آرنت شکل می‌گیرند. به‌نظرم، دلیل اصلی این اقبال این است که آرنت درک فوق‌العاده‌ای از مسائل، مخاطرات و بن‌بست‌های زندگی مدرن داشت، این‌ها در روزگارِ ما شدیدتر و خطرناک‌تر شده‌اند.

اگر نگاهی به وضعیت کنونی جهان بیندازیم این مخاطرات را می‌بینیم؛ قدرت گرفتن نیروهای راست افراطی و تمامیت‌خواه در کشورهای مختلف، وضعیت هولناک و دردآورِ مهاجران در جهان، انقلاب‌ها، جنگ‌ها، خشونت و نسل‌کشی‌هایی که در برابر چشم ما در جای‌جای کره زمین رخ می‌دهد، مسائل زیست‌محیطی مثلاً در سمتِ ما آتش‌سوزی‌های عظیم و خشکسالی‌های زندگی‌سوز، و علاوه کنید بر همه این‌ها ورود هوش مصنوعی به تمام حوزه‌های زندگی بشر و بیم‌های ناشی از آن. بی‌راه نیست اگر بگوییم ما در یکی از مبهم‌ترین و تاریک‌ترین اعصاری به سر می‌بریم که بشر به خود دیده است. هانا آرنت درباره بیشتر این مسائل می‌اندیشید و به یافتن اندک نوری حتی در تاریک‌ترین دوران امید داشت.

آرنت تحت تأثیر ارسطو، به «عرصه عمومی سیاست» باور داشت و بر اهمیت آن تأکید می‌کرد و معتقد بود سیاست در عرصه عمومی است که به زیست روزمره انسان‌ها، شفافیت مستحکم و پایداری می‌بخشد و امکان زیستن در کنار دیگران را فراهم می‌سازد. او درک واقع‌بینانه‌ای از دروغ، فریب، خودفریبی و خشونت داشت. امروز می‌توانیم به تک‌تک مفاهیم آرنت رجوع کنیم، از جمله به مسئولیت شخصی و سیاسی، بحران‌های جمهوری، توتالیتاریسم، شر، ابتذال شر، نژادپرستی و مهاجرت، و ارتباط مستقیم آنها را با مسائل امروز ببینیم.

اندیشیدن؛ نخستین دفاع در برابر جهان گیج‌کننده

آرنت احساس می‌کرد بیشتر مردم واقعاً نمی‌خواهند فکر کنند، آنها ترجیح می‌دهند مسائل سیاسی و اجتماعی را نادیده بگیرند، بر آنها سرپوش بگذراند، آنها را دنبال نکنند یا با حرف‌های قالبی و سطحی از کنارشان بگذرند. اما فکرکردن یا اندیشیدن نخستین دفاع آرنت در برابر این جهان گیج‌کننده بود. او این درس را از هایدگر آموخته بود؛ جایی که هایدگر گفته ما از طریق کلمات می‌اندیشیم، هستی می‌یابیم، و عشق می‌ورزیم. و به عقیده آرنت، اندیشیدن گفت‌وگوی دو نفره درون یک نفر است؛ و هیچ‌کس نمی‌خواهد درون سر خودش با یک قاتل گفت‌وگو کند، به همین دلیل آیشمن از اندیشیدن عاجز بود، او هیچ وقت نفهمید چه می‌کند و همین بی‌فکری محض بود که به او قابلیت تبدیل‌شدن به یکی از بزرگ‌ترین جنایتکاران تاریخ را داد.

آرنت از عمل سیاسی به‌منظور خلق واقعیت‌های جدید دفاع می‌کند؛ چنین نگاهی پتانسیل مقابله با مشکلات دنیای امروز را به ما می‌دهد؛ مثلاً با عمل سیاسی می‌توانیم توان مقابله با مشکلات محیط زیستی را پیدا کنیم، زیرا به تعبیر آرنت، عمل سیاسی بر مبنای گفت‌وگو، ابتکار، ریسک و قابلیت ظهور استوار است؛ ازاین‌رو، پتانسیل تعیّن هویت اجتماعی، ایجاد تفاوت و ایجاد روال‌های تازه را به ما می‌دهد.

آرنت در نقد صهیونیسم هم حرف‌های مهمی دارد؛ در سال ۱۹۳۳ همکاری برخی یهودیان با نازی‌ها او را به نقد صهیونیسم واداشت؛ به‌علاوه، آرنت هشدار داد که اسرائیل در مقام دولت-ملتی یهودی با مسائل حقوقی و شهروندی مردم عرب گرفتار خواهد شد. نقد صهیونیسمِ آرنت، امروز در آرای متفکران یهودی، از جمله جودیت باتلر، ادامه یافته و بدنه فکری سازنده و پرمایه‌ای را برای ما فراهم آورده است. به‌همین خاطر امروز می‌توانیم و مفید است که آرنت بخوانیم تا به فهم و درک عمیق‌تری از مسائل خودمان و مسائل جهان برسیم، و در آن صورت است که می‌توانیم، هم به‌صورت فردی، هم جمعی، کار مؤثر، چه کوچک چه بزرگ، برای بهبود زندگی خودمان و بهبود وضع جهان انجام دهیم.

اندیشیدن؛ نخستین دفاع در برابر جهان گیج‌کننده

چه شد که پس از کتاب «اینک چرا آرنت بخوانیم؟» به سراغ ترجمه کتاب دیگری درباره آرنت، تحلیلی از «وضع بشر» هانا آرنت رفتید؟

من تاکنون فرصت نداشته‌ام که کتاب‌های خود هانا آرنت را به فارسی ترجمه کنم. قبلاً مترجمان خوبی بیشتر آثار آرنت را به زبان فارسی برگردانده‌اند. من تاکنون سه کتاب را که به‌قلم شارحان و علاقمندان آرنت، درباره آثار و آرای آرنت، نوشته شده ترجمه کرده‌ام. کتاب اول، «تماشاخانه کوچک هانا آرنت» نوشته ماریون مولر-کُلار، نویسنده فرانسوی است که جزو مجموعه «افلاطون‌های کوچک» در کتاب کودک نشر چشمه است؛ این کتاب برای نوجوانان نوشته شده و آرای آرنت را به‌زبان ساده و داستانی بیان می‌کند. کتاب دوم، «اینک چرا آرنت بخوانیم؟» به‌قلم ریچارد جی. برنشتاین، یکی از شارحان سرشناس آرنت، است که نشر کراسه ترجمه آن را منتشر کرده است؛ این کتاب مجموعه مقالاتی پربار است که با خواندن هرکدام دریچه‌ای رو به مسئله‌ای مهم در جهان امروز گشوده می‌شود. و کتاب سوم، «تحلیلی از وضع بشر» اثر هانا آرنت است که در پرسش‌های پیشین در موردش مفصل گفتم. اما دلیل اینکه به ترجمه کتاب‌های آرنت و کتاب‌هایی درباره آرنت علاقه دارم و اگر فرصت داشته باشم باز هم ترجمه خواهم کرد، جهان فکری روشن و درعین‌حال پربار هانا آرنت است. او مدام ما را به فکرکردن و پذیرفتن مسئولیت شخصی فرامی‌خواند.

از طرفی، هانا آرنت زنی متفکر است و برایم جالب، و البته سؤال، است که چرا او هرگز خودش را با جنسیتش هویت‌یابی نکرد. او هرگز به تبعیض‌هایی که ضد زنان در محیط‌های فکری، از جمله در دانشکده‌های فلسفه و حتی در متون کلاسیک فلسفه رایج بود و هست توجهی نمی‌کرد. آرنت به جنبش‌های فمینیستی زمان خودش هم توجه چندانی نداشت و این برمی‌گشت به تفکیکی که او میان عرصه عمومی و خصوصی قائل می‌شد؛ به‌نظر آرنت عرصه عمومی عرصه عمل و گفتار است و در این عرصه، ویژگی‌هایی مثل نژاد، جنسیت، و طبقه اهمیت ندارند و افراد باید به‌عنوان موجودات سیاسی فارغ از این ویژگی‌ها عمل کنند. اما فمینیست‌ها، به‌خصوص در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ میلادی، با جمله معروف «امر شخصی، امر سیاسی است» تفکیک مطلق و هرمنوتیک میان این دو عرصه را رد کرده‌اند و برخی فمینیست‌ها از اینکه آرنت عمل سیاسی را از «مسئله اجتماعی» جدا می‌کند انتقاد کرده‌اند.

مرتبط با همین موضوع، تازگی ترجمه کتابی را به پایان رسانده‌ام به نام «چگونه مانند یک زن فکر کنیم» نوشته رگان پنالونا. پنالونا استاد جوان فلسفه در دانشگاه‌های آمریکا است. او به هانا آرنت نمی‌پردازد، اما مثل آرنت خواهان یک زندگی فکری و روشنفکری مستقل برای خودش است. او نیز در سال‌های اول تحصیل مثل آرنت جنسیتش را مسئله نمی‌داند و حتی به آن فکر نمی‌کند، اما در محیط دانشگاهی آمریکای امروز رفته‌رفته احساس فرسودگی می‌کند و درمی‌یابد که آثار فلسفی غربی‌ای که در آن دانشگاه‌ها تدریس می‌شود، و نیز عرف و فرهنگ پیرامون آن، با زن‌ستیزی، آزار و اذیت، و بی‌ارزش دانستن کارهای فکری زنان و هوش زنان، موجب دل‌سردی و انفعال فکری او شده است. او در این کتاب، ردپای زنان در تاریخ فلسفه را دنبال می‌کند و به این می‌پردازد که آنها چگونه با چنین چالش‌هایی مواجه شدند و این محیط نابرابر را تاب آوردند و کار فکری کردند. اما هانا آرنت از این دغدغه‌ها به‌تمامی فارغ است. گویا وقتی فکر می‌کند جنسیت را به‌کل نمی‌بیند. او خودش را در جایگاه یک مهاجر یهودی می‌بیند، اما حتی در این جایگاه هم جنسیتش را در تحلیل‌هایش وارد نمی‌کند. باید دید در کجای زندگی زنی که فکر می‌کند، جنسیت به‌عنوان یک مسئله وارد می‌شود. احتمالاً در بحث‌های دیگری بتوانیم عمیق‌تر به این جنبه بپردازیم.