عصر ایران؛ مهرداد خدیر - سخن صریحی از دکتر محمود سریعالقلم استاد علوم سیاسی و نظریهپرداز توسعه دستمایۀ بحث و بررسی و ستایش و سرزنش شده است.
روزنامۀ سازندگی با گرایش لیبرال و حامی اقتصاد آزاد تیتر و تصویر صفحۀ اول خود را به او و سخنان او اختصاص داد و در مقابل کیهان ژست حمایت از فقرا گرفت و کوشید این گونه القا کند که سریعالقلم حامی ثروتمندان و مخالف به قدرت رسیدن فقیران است حال آن که او در مقابل فقرا طبقه متوسط را قرار داده بود و نه ثروتمندان را و جدای این دو طیف دیگرانی هم در فضای مجازی به میدان آمدند و موضع گرفتند و مهمترین مثالشان هم میرزا تقی خان فراهانی یا امیر کبیر بود با پدری آشپز و نه متمکن و البته این فقره را هم میتوان یادآور شد که او هم آشپز دربار بوده!
نخست ببینیم دکتر سریعالقلم دقیقا چه گفته است. او ابتدا به نقل از استاد آمریکایی خود و البته در مقام تأیید گفته است:
« کسی میتواند وارد سیاست یا اقتصاد شود که حداقل از طبقه متوسط باشد. چون اقتصاد و سیاست دیتا نیست، تبحر و عقلانیت مغزی است؛ فراتر از دیتا».
آن گاه مثال میآورد و مشخص است که جملات بعدی سخن خود اوست: «هر کسی نمیتواند فروغی شود یا خانم مرکل. ریشۀ بسیاری از مشکلات ما در طبقهای است که اکنون در کشور حاکم است. این قشر دنیا را نمیشناسد. اقتصاد را نمیشناسد و نمیداند چگونه باید گرهها با دیگران را بگشاید... روزنامۀ معروف در تهران هر چه دلش میخواهد به زن رییس جمهوری فرانسه میگوید. آنها هیچ نمیگویند اما جایی ثبت میکنند ولی بعد 8 ماه برجام را به تأخیر میاندازند. من امیدوارم طبقهای که در آیندۀ حکمرانی را بر عهده میگیرد و با دانشی که ایرانیان به دست خواهند آورد اجازه ندهند هر کسی وزیر اقتصاد شود یا وزیر خارجه یا نمایندۀ مجلس.
طبقۀ متوسط آیندۀ این کشور را رقم خواهد زد. کسانی که تصمیم میگیرند به دنبال جبران محرومیتهای گذشتهاند و این نمیتواند یک کشور را مدیریت کند. نمیتواند شوکت ایران را برقرار کند. نمیتواند جوری فکر کند که ثروت ایران زیاد شود. من یک باز از دانشجویان خود پرسیدم 5 نفر از مقامات ایران را نام ببرید که اول درس خوانده باشند بعد سِمت گرفته باشند. نتوانستند و نتوانستیم پیدا و معرفی چون همه لابهلای کارها درس خواندند....»
دربارۀ این سخنان و در واقع به بهانۀ آن چند نکته میتوان گفت:
1. اصل حرف او این است که شخصی باید صاحب منصب شود که «سیر» باشد. چه سیرِ مالی چه سیر از نظر لذات دنیوی و برای اجرای یک ایده به صحنه بیاید نه عقدهگشایی. این حرف کاملا درست است.
2. فقیر فکری بد است اما چه بسا کسی با محاسبه مادی فقیر به نظر آید ولی از حیث عزت نفس و شرافت کاری بسیار ثروتمند است و حتی دیگران تصور کنند متمول است.
نمونهٔ اخص و اکمل این گزاره استاد دکتر پرویز ناتل خانلری است که سراسر زندگی در رفاه مادی نبود و اصطلاحا همیشه هشت او گرو نُهاش بود ولی از بیرون ثروتمند به نظر میآمد. تنها دو دست کتوشلوار داشت ولی در نگاه دیگران بسیار خوشپوش بود. سناتور شد اما باز درگیر وام و قسط بود و در عین حال یکی از برجستهترین رجال فرهنگی تاریخ معاصر و از مفاخر است و اگر چنین نبود عضویت در دولت عَلَم در روز 15 خرداد 42 کافی بود تا بعد از انقلاب به اتهام مسوولیت مشترک وزیران در آن زمان مجازات شود اما زندان او بیش از 100 روز به طول نینجامید.
3. سالها پیش مهندس حسن شریعتمداری فرزند آیتالله سید کاظم شریعتمداری شبیه این حرف را به شکلی دیگر گفته بود. این که انقلاب 57 کار طبقه متوسط و مدرن همراه جنوب شهریها بود و محرومانی که از شهر و تمدن دور بودند مشارکت کمی در آن داشتند اما جنگ از سال سوم به بعد با فداکاری طبقات محرومتر پیش رفت و طبعا بعد از جنگ و به خاطر سوابق جنگ نقش شهری ها کمتر شد.
این گزاره هم رگههای درستی دارد و هم نادرست اما به آنچه دکتر سریعالقلم گفته نزدیک است ولی وجه عامیانه آن از گفتهٔ دکتر کمتر است.
4. بعد از اصلاحات ارضی تحصیل از انحصار خانواده های اربابها و مَلّاکان خارج شد. اگر با اصلاحات ارضی فضای آموزشی باز نمیشد بعید بود مسعود پزشکیان پزشک میشد چه رسد به وزیر و وکیل و رییس جمهوری.
آیا آقای سریعالقلم مخالف اصلاحات ارضی و خواستار انحصار در طبقه مالک سابق است که تحصیل و مناصب را در انحصار داشتند و مراد او از فقرا همان رعایای سابق است؟ اگر این باشد تعبیر بدی است.
5. شماری از کاربهدستان از طبقات ضعیف بودند ولی اکنون فرزندان آنان به لطف درآمدهای رانتی و در سال های اخیر دیگران به لطف تورم یا ذخیره سازی دلار و طلا به آلاف و الوفی رسیدند. اینها خیلی متشخص اند؟!وزیر اقتصاد و خارجه و وارد سیاست بشوند خوب است؟
در حالی که نوکیسهاند و دری به تخته خورده و زمینی گران شده و به تعبیر شاعر:تغاری بشکند ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسه لیسان!
غرض این است که همان طبقه مورد اشاره جناب استاد چه بسا دو نسل قبلتر احتمالا پابرهنه بودند یا همین ها که امروز رانت خوار و وابسته به حکومت می دانیم بعد تر با ادعای تحصیل کرده دانش گاه های خارج و با ظاهر متفاوت بازمی گردند!
ترامپ به مهاجران میتازد در حالی که پدربزرگ او از آلمان به آمریکا مهاجرت کرده است.
6. دکتر ولایتی زاده و بالیده رستمآباد شمیران است و وقتی سال ۶۰ وزیر خارجه شد شاید با همین نگاه دکتر سریع القلم و البته با ملاحظاتی دیگر دیپلماتهای اولیه جمهوری اسلامی را از خانواده های متمکن بازاری و البته مذهبی انتخاب کرد. احتمالا میخواست از حیث سلامت مالی و اخلاقی آنها آسوده باشد تا در قبال وسوسههای خارج از ایران خود را نبازند.
مشهورتر از همه محمد جواد ظریف نوۀ میرزا علی نقی کاشی تاجر مشهور کاشانی است. همین عباس عراقچی وزیر خارجه فعلی که انتظارات را برآورده نکرده فرزند یک تاجر فرش نزدیک به مؤتلفه است و پدر همسر اول او بازرگانی نزدیک به مرحوم عسگراولادی بود و حالا هم گویا رییس اتاق بازرگانی اردبیل است. یا سید کمال خرازی از یک خانواده خوشنام بازاری تهراناند. به بیان دیگر دکتر ولایتی هم ته ذهن لابد چنین باوری داشته.
7. اگر بچههای پایین عقدهای میشوند (تعبیر غلیظ شده با تفسیر منفی از سخنان او) پس چرا بچههای نازیآباد که چهرههای اصلی اصلاح طلبان هم هستند این قدر هوای هم را دارند. در گفتار تهرانیها بچه پایین یعنی بامعرفت نه گرفتار کمپلکس و عقده و شخص به هر جای و جاهی برسد ریشه را فراموش نمی کند. اتفاقا بسیار هم عزت نفس دارند و به خاطر مال و موقعیت به هر تحمیلی تن نمی دهند و همین تعلق سبب شده گرایش های سیاسی مخالف را دخالت ندهند و اصل برای آنها مثل تم فیلم های کیمایی رفاقت باشد.
8. در چارچوب تعریف ایشان جناب بابک زنجانی را کجای دلمان بگذاریم. آقای دکتر یک روز بیاید میدان گلهای یوسفآباد و سوابق او را جویا شود تا بداند چقدر معمولی بوده و هنوز هم خیلی ها باور نمی کنند ارتقای او مطابق قصه هایی است که تعریف کرده. او او الآن جزء کدام طبقه است. وزیر اقتصاد شود خوب است یا وزیر خارجه؟
9. بله. از سال 51 تا 56 ترتیب طبقات اجتماعی تقریبا درست بود. منهای ساواکیها.
در یک میهمانی از ریخت و لباس و ادبیات افراد می شد فهمید کی چه کاره است. تیپ سرهنگ و معلم و تاجر و کارمند و راننده تاکسی مشخص بود.
بعد از آن اما سال به سال و دهه به دهه شکل طبقات به هم ریخته. به خاطر همین آنچه دکتر سریعالقلم گفته را نه میتوان تماما پذیرفت نه رد کرد. چون برخی جهشی تغییر طبقه داده و بعضا به فضا پرتاب شدهاند و در مقابل برخی به خاک سیاه نشستهاند.
شخصی که دلارهای ارث بابا را وقتی هزار تومان بود ( ۲۰ سال پیش درست در چنین روزهایی به ۹۵۰ تومان رسدیه بود) زیر متکا نگاه داشته و حالا به ثروتی رسیده طبقه ثروتمند است و بچه او لایق وزارت و آن که به لطف سیاست های این ۲۰ سال منطقه به منطقه پایین رفته چون ار عهده اجاره خانه برنیامده لایق نیست؟!
10. سید ابراهیم نبوی فقید کتابی بسیار شیرین دارد به نام "مجنون لیلی" که داستان مدیرانی است که در جمهوری اسلامی با محرومیتهای مختلف به قدرت رسیدند و تازه یادشان آمد دکتر شوند یا محبوبهای اختیار کنند یا به سفر خارج بروند در حالی که همسرانشان در خانه در حال تربیت چند فرزند آنها بودند و اینها حس میکردند بوی قورمه سبزی گرفتهاند! حال آن که اتفاقا زمینه ارتقای اینها را فراهم ساخته بودند.
آن مدیران مورد انتقاد سریع القلم از جنس قهرمان یا ضد قهرمان کتاب "مجنون لیلی" هستند که نمیدانم تجدید چاپ شده یا گرفتار سانسور است.
پس، قضیه نه چنان است که بتوان مانند سازندگی تمام قد پشت دکتر سریعالقلم ایستاد و نه آن گونه که مثل کیهان فحش و ناسزا نثار کنیم و حاشا و کلا که این مرد انصافا یکی از مؤدبترین آدمهایی است که در طول عمر خود دیدهام و از حیث شهروند استاندارد از آنها که مسواک به همراه دارند و کنار دکتر الهی قمشهای و فریدون مشیری نماد طبقه متوسط و تر و تمیز.
اما قضیه پیچیدهتر از این حرفهاست و مشکل اصلی در جای دیگر است. اگر جنگ 8 ساله بعد از بازپسگیری بندر خرمشهر تمام میشد و آن قدر طولانی نمیشد و گروه های سیاسی به جان هم نمیافتادند فضایی دیگر را شاهد بودیم و حالا که جامعه در منجلاب مادیگری دست و پا میزند و همه دنبال طلا و ارز هستند چه بسیار گرسنگان و پابرهنگان دیروز که به خاطر طلا و دلار کسی شدهاند یا خودشان فکر میکنند کسی هستند و ادای طبقه پولدار یا متوسط را درمیآورند و درباره اینها شعار و ادا نیست که یک موی بچه پایینهای بامعرفت را به سراپای هیاکل این گدایان نوکیسه نمیدهم!
مشکل اصلا در فقر نیست. فقر اگر اختیاری باشد فخر است. مشکل در «گدایان معتبر شده» است.همان که خواجه شیراز به زیباترین شکل گفته است:
یا رب روا مدار که گدا معتبر شود...
کسانی که به لحاظ فکری و ذهنی و شخصیت اجتماعی غنی نیستند ولی فخر میفروشند و دیگران را تحقیر میکنند. خدا نکند بچه های اینها به جایی برسند که میتوانند ادعا کنند خیلی اصل و نسب دارند!
با این همه این سخن که کار را باید به دست چشم و دل سیرها داد کاملا درست است و اگر منظور استاد همین است آفرین بر او و کاش این گونه بیان می کرد و معیار مادی را به میان نمی آورد.
چشم و دل سیری هم به ثروت نیست. ای بسا که هر چه مال دارتر می شوند گداتر می شوند و اهل دهش نیستند و ما اگر معیار را ثروت قرار دهیم انها که از نبخشیدن یا نخوردن به مال و منالی رسیده اند احساس موفقیت می کنند در حالی اصل باید بر دهش باشد و به تعبیر فردوسی:
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مُشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آن نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
۱۰. مولانا تعبیر مارهای فسرده به معنی یخ زده در وجود افراد را به کار میبرد. این مارهای یخ زده را کسی نمیبیند اما قابلیت آن را دارند که با تابش قدرت یا ثروت یا شهرت یا به خاطر شهوت به حرکت درآیند.
با عنایت به موارد ۱۰ گانه که گفته آمد بهتر بود آقای سریع القلم از تعبیر "اصیل" استفاده میکرد. اصالت هم ربطی به فقر و ثروت ندارد و در هر طبقه یافت میشود.
آن قست که در کنار وزیر نماینده مجلس آورده هم البته قطعا نادرست است. چون نماینده باید نماینده باشد فارغ از هر ویژگی دیگر. مجلس اول مشروطه که صاحبان حِرَف و کسبه بودند بسیار بهتر از برخی ادوار بعدی است که پای مَلّاکان باز شد.
نماینده اگر واقعا نماینده اکثریت و نه چینش شده شورای نگهبان باشد چه تفاوت دارد از کدام طبقه است؟ روزی مرحوم مهندس ادب نماینده سنندج بود با اموال و دارایی بسیار و روزی هم مرحوم ططری نماینده کرمانشاه با سابقه بنّايی. نه اولی وکالت را دست مایه توسعه ثروت کرد و نه دومی عقده داشت و همان یک کار بس بود که نام جعلی باختران را ملغا و کرمانشاه را احیا کرد.
با این وصف اصل حرف دکتر پذیرفتنی است که اگر شخص به لحاظ ظرفیت سیر نباشد ذوق زدگی مقام کار دست او و کشور می دهد و آدم معتبر نگران برند اجتماعی است. در ژاپن میگویند مدیر باید سپید مو باشد. نه فقط به خاطر تجربه بلکه آبرو. جوان ۳۰ ساله را اگر رییس بانک کنی اختلاس آبرویی از او نمی ستاند و تازه رهسپار کانادا می شود و زندگی تازه می سازد. مرد ۶۵ ساله اما نگران است عروس و داماد و آبروی خانواده چه می شود. هر چند این ارزش ها هم تغییر کرده و برخی مرزهای وقاحت را حتی با داعیل دیانت درنوردیدهاند.
با این حال اگر در ظاهر متوقف بمانیم همین گدایان دو روز دیگر معتبر میشوند و داعیه دار ثروتاند. مخالفان مالکیت می گویند چند نسل عقب بروی به نقطهای میرسی که مالک نبوده و به زور یا ترفندی به دست آورده!
ملاحظه اول همین نوکیسههاست و دومی اینکه نماینده مجلس را باید مستثنا کرد و کافی است نماینده باشد. نمایندهٔ واقعی و دیگر اهمیت ندارد از چه طبقهای است و خود مردم نظارت میکنند.